نظر اسلام درمورد کسی که عالم است؛ اما فرزندانش را به علوم دینی آشنا نمی کند

بر پدر عالم به علوم شرعي واجب است که مسائل ضروري دين را به خانواده خود بياموزد، مانند عقيده و توحيد صحيح و تکاليف شرعي مانند ارکان اسلام و آداب و اخلاق حسنه و بيان محرمات و نهي از آنها و هرآنچه که ضروري باشد، اما بر وي واجب نيست که هرآنچه ياد گرفته را عينا به خانواده منتقل کند، هرچند اگر چنين کند، بهتر و نيکوتر است.

اما کسي که علم شرعي دارد ولي آنرا نسبت به ديگران و اللخصوص خانواده خود دريغ و محروم مي دارد، بايد بترسد که مبادا مشمول حکم آيه و حديث زير شود:

خداوند متعال فرمودند: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» (بقره 159).

يعني: بي گمان کساني که دلايل روشن، و هدايتي را که ما فرو فرستاده ايم پنهان مي کنند، ‏بعد از آن که آن را در کتاب براي مردم بيان نموده ايم ، خداوند و نفرين کنندگان ‏ايشان را نفرين مي کنند.‏

ادامه نوشته

تجلیل از نوروز و چهارشنبه سوری و سیزده بدر از نظر شریعت اسلام

کسی که مسلمان می شود و به آیین و دین اسلام ایمان می آورد؛ در حقیقت متعهد می شود که به اصول کلی آن پایبند باشد و یکی از اصول اصلی اسلام اینست که به تمامی ادیان و معتقدات و رسومات آنها کافر شود و آنها را قلبا و زبانا و عملا انکار کند، زیرا تجلیل و بزرگداشت آن روزها به معنای تایید و تکریم آیین آنهاست، درحالیکه پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرمایند:

«من تشبه بقوم فهو منهم» رواه أحمد وغيره بسند جيد

یعنی: «کسي که از قومی تقليد کرد از جمله ي آنها است».

و قطعا یکی از آیین های مجوسیان و زرتشتیان تجلیل از این سه روز است، چراکه بعنوان بخشی از رسوم و آیین آنها تلقی می شود، از اینرو یک مسلمان موحد که محبت دین خدا در قلبش جای گرفته، از بزرگداشت و تجلیل این سه روز پرهیز می کند و آنرا انکار می کند، و تنها روزهایی را از سال تجلیل کرده و بزرگ می دارد که دینش برای وی تعیین کرده که همانا دو روز عید قربان و عید رمضان است، بجز این دو روز هیچ روزی از ایام سال را تجلیل نمی کند و  آنرا به شادی سپری نمی کند، چنانکه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «.. إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَبْدَلَكُمْ بِهِمَا خَيْرًا مِنْهُمَا: يَوْمَ الْأَضْحَى، وَيَوْمَ الْفِطْرِ». "السلسلة الصحيحة" (2021).

يعني: «خداوند دو روز ديگر را به جاي آن دو برايتان قرار داده است كه خير و نيكي دنيا و آخرت در آن دو قرار دارد: روز عيد قربان و روز عيد فطر» ابوداود (1134) و نسائي (1556).

نافهمی

چار کس را داد مردی یک درم

آن یکی گفت این بانگوری دهم

آن یکی دیگر عرب بد گفت لا

من عنب خواهم نه انگور ای دغا

آن یکی ترکی بد و گفت این بنم

من نمی‌خواهم عنب خواهم ازم

آن یکی رومی بگفت این قیل را

ترک کن خواهیم استافیل را

در تنازع آن نفر جنگی شدند

که ز سر نامها غافل بدند

مشت بر هم می‌زدند از ابلهی

پر بدند از جهل و از دانش تهی

صاحب سری عزیزی صد زبان

گر بدی آنجا بدادی صلحشان

پس بگفتی او که من زین یک درم

آرزوی جمله‌تان را می‌دهم

چونک بسپارید دل را بی دغل

این درمتان می‌کند چندین عمل

یک درمتان می‌شود چار المراد

چار دشمن می‌شود یک ز اتحاد

گفت هر یکتان دهد جنگ و فراق

گفت من آرد شما را اتفاق

راهزنی و قطاع الطریق از منظر دینی

از دیر زمانی به اینسو عدهء جنایتکاران مجرم تحت نام طالب و مجاهد مرتکب اعمال نهایت زشت و ناپسند میگردند و بخاطر توجیه اعمال زشت خود و سرپوش گذاشتن بالای جنایات شان و اغفال مردم عوام و بدنامی مجاهدین واقعی ، تحت عنوان مجاهد وطالب بر زندگی شخصی مردم بیدفاع یورش میبرند، اموال و اجناس افراد ملکی را غارت و چپاول میکنند و سپس نام غنایم و دست آورد را بر آن نهاده و از نام اسلام سوء استفاده مینمایند. در جریان سالیان اخیر ما شاهد جنایات بیشماری توسط افراد مجرم و خائن به اسلام و مسلمین بوده ایم که آله دست دشمنان دین بوده و باعث آزار واذیت مسلمانان و بدنامی مجاهدین گردیدند. درحالیکه چنین اعمالی بیشتر توسط کسانی صورت گرفته که خود از آموزه های دینی نا آگاه بوده و از نام دین بعنوان ابزاری برای توجیه جنایات خود و اغفال مردم عوام سوء استفاده نمودند.

برآن شدیم تا با استفاده از منابع معتبر دینی  درجهت معرفی گروپ های مسلح بنام مجاهد و طالب که مرتکب جنایات بیشماری میشوند و سپس آنرا پوشش دینی میدهند جهت تنویر اذهان عامه نکاتی را بعرض برسانیم : شایان ذکراست،  مطالبی آتی هیچنوع انگیزه سیاسی نداشته صرف میخواهیم  علیه کسانیکه قصداً و یا سهواً دچار گناهان بزرگ میگردند و نا بخردانه  آنرا رنگ و بوی دینی میدهند به دفاع از اسلام عزیز و نجات ملت از چنگال جاهلان جنایتکار  نکاتی را بعرض برسانیم.

راهزني يا حرابه؛ يعني اينکه افرادي که با برداشتن سلاح (سرد يا گرم) امنيت شهروندان و مسافرین را به خطر بياندازند و به جان و مال آنها تجاوز نمايند، و شريعت حکم چنين افرادي را سخت قرار داده است.

استاد سيد سابق در کتاب "فقه السنة" مي نويسد: « حرابت‌كه قطع الطريق و راهزني نيز ناميده مي‌شود عبارت است از: خروج و طغيان و ياغي‌گري طايفه‌اي وگروهي مسلح‌، در سرزمين اسلامي‌، بمنظور ايجاد هرج و مر‌ج و خون ريزي و ربودن اموال و هتك ناموس و آبروي مردم و اتلاف محصولات و كشتن حيوانات و تلف‌كردن آنها و هدفشان از اين‌كارها مقابله با دين و اخلاق و نظام و قانون باشد. پس هرگاه فردي از افراد داراي قدرت و تسلط و نيروئي باشد و بجان و مال و ناموس جماعتي تجاوز نمايد او نيز محارب با خدا و راهزن است و هچنين اگر جماعتهاي مختلف نيز چنين‌كنند وكارهائي را پيشه ‌كنند كه نظم عمومي و جان و مال و ناموس مردم را بخطر اندازند، در مفهوم «حرابته داخل هستند مانند باند و دسته‌هاي كشتار و ترور و باندهاي دزديدن اطفال و كودكان و باندهاي سرقت و دزدي از بانكها و خانه‌هاي مردم و باندهاي دزديدن زنان و دختران براي تجاوز بدانها و فسق و فجور و باندهاي ترور حاكم و اولياي امور، بمنظور ايجاد فتنه و آشوب و ناامني و باندهاي نابودكردن مزارع وكشتن حيوانات و دامها عنوان محارب بر همه آنها اطلاق مي‌شود.».

محاربت با خدا يا راهزني بزرگ ازجرمهاي بزرگ و گناهان‌ كبيره بحساب مي‌آيد لذا خداوند براي‌كساني‌كه بدين جرم بزرگ مبادرت مي‌ورزند سخت‌ترين عبارت و كلمات را بكاربرده است.

خداوند متعال مي‌فرمايد: «إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَاداًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاَفٍ أَوْ يُنفُوْا مِنْ الأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنيَا وَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ» (مائده : 33)

يعني: «کيفر کساني که (بر حکومت اسلامي مي‌شورند و بر احکام شريعت مي‌تازند و بدينوسيله) با خدا و پيامبرش مي‌جنگند و در روي زمين دست به فساد مي‌زنند، اين است که کشته يا به دار زده شوند (البته منظور طناب دار نيست)، يا دست و پاي آنها در جهت عکس يکديگر بريده شود، يا اينکه از جايي به جايي تبعيد گردند و يا زنداني شوند. اين رسوايي آنان دردنيا است و براي ايشان در آخرت مجازات بزرگي است».

براي محاربين شرايطي وجود  دارد تا مستحق‌‌كيفر مقرر و معين محار‌بت شوند و اين جرم و جنايت درباره آنان ثابت‌گردد، که ما در اينجا به نقل از کتاب "فقه السنة" استاد سيد سابق رحمه الله آن شرايط را با تفصيل و اختلافات مابين مذاهب چهارگانه را ذکر مي کنيم:

1-‌ تكليف‌: بايد اهل تكليف باشند.

2- مسلح باشند.

3- بيرون از مناطق آباد باشند.

4- ‌اقدام آشكارا يعني خود را آشكار سازند.

البته علما درباره همه اين شروط اتفاق ندارند بلكه درباره آنها اختلافاتي وجود داردكه بشرح زير خلاصه مي‌گردد:

 1- ‌شرط تكليف

كسي محارب شناخته مي‌شودكه عاقل و بالغ باشد، چون اين دو صفت شرط تكليف و شرط اجراي حدود درباره مجرم مي‌باشند. پس‌كودك نابالغ و ديوانه هر اندازه در اعمال محاربت شركت داشته باشند «محارب» بحساب نمي‌آيند چون شرعاً اهل تكليف نيستند و در اين باره فقها اختلاف ندارند ولي درباره‌ كودكان و ديوانگاني ‌كه با محار‌بين شركت داشته و در عمل «حرابت» سهيم باشند اختلاف دارند.

كه آياكيفرو عقوبت از محاربين ساقط مي‌شود بعلت اينكه از اطفال و ديوانگان همكارشان ساقط مي‌شود؟

علماي حنفيه مي‌گويند: هرگاه عقوبت و كيفر از بعضي از مجرمين ساقط شد از بقيه نيزساقط مي‌شود، باعتبار اينكه همه مجرمين مسئوليت مشترك دارند و هرگاه كيفر محارب با خدا ساقط شد درباره اعمالي كه مرتكب شده‌اند بعنوان جرائم عادي بدانها نگاه مي‌شود و كيفرهاي عادي‌كه براي اين جرائم در نظرگرفته شده در‌باره مجرمين محاربين اجرا مي‌شود. براي مثال اگر جرم ارتكاب قتل باشد به «ولي دم» و ورثه مقتول مراجعه مي‌شودكه ولي دم و صاحب خون مي‌تواند گذشت كند و مي‌تواند قصاص‌كند و همينطور بنسبت ديگر جرائم رفتار مي‌گردد كه‌ كيفر هر جرمي مشخص شده است‌.

 و مقتضاي مذهب مالكي و مذهب ظاهريه و ديگران آنست‌كه هرگاه حد وكيفر محارب با خدا ازكودكان و ديوانگان ساقط شد، از افراد بالغ و عاقل و مكلف‌كه با آنان شريك بوده‌اند ساقط نمي‌شود چون حد محارب با خدا حق الله است و درباره حق الله افراد مورد توجه نيستند بلكه اجراي حد مورد توجه است‌.

مرد بودن و مذكربودن و حريت و آزاد بودن براي محارب بودن شرط نيستند چون مونث بودن و بنده و برده بودن در جرم و جنايت محاربت تاثيري ندارد.گاهي زن و عبد و بنده همان قدرت و نيروئي دارندكه ديگران دارند و مي‌توانند تدبير و مشاركت بسزا در تمرد و عصيان داشته باشند و اسلحه بدوش بكشند، پس در احكام محاربه با ديگران فرقي ندارند.

اما ابوحنيفه ذكورت و مرديت را در محاربه شرط دانسته است چون زنان مهربان هستند و داراي بنيه ضعيف مي‌باشند نمي‌توانند اهل محاربه باشند و طحاوي خلاف آن را نيز از او روايت‌كرده است‌.

 

2-‌ شرط حمل سلاح و مسلح بودن

براي محاربين شرط است‌كه اسلحه داشته باشند چون محاربين با نيروي سلاح و تكيه بر آن بدين عمل مبادرت مي‌كنند، پس هرگاه اسلحه نداشته باشند نمي‌توانند ازخود دفاع‌كنند ومانع حمله بخود شوند. هرگاه با عصا و سنگ مسلح باشند آيا محاربند؟ فقها دراين باره اختلاف نظردارند: امام شافعي و مالك و حنابله و ابويوسف و ابوثور و ابن حزم مي‌گويند اينگونه اشخاص نيز محارب هستند چون نوع سلاح و كثرت آن معتبر نيست بلكه قطع طريق و راهزني معتبر است پس اين عمل با هر وسيله‌اي انجام‌گيرد محار‌بت است ولي ابوحنيفه‌گفته است چنين اشخاصي محارب نيستند.

3- شرط صحراء و دوري از آباداني:

بعضي فقها شرط ‌كرده‌اند كه اعمال محاربت بايستي در صحرا و بيابان صورت گيرد تا عاملان آن محارب شناخته شوند اگر در داخل شهر و روستا آن را انجام دهند محارب نيستند. چون آنچه‌كه واجب است حد قاطع الطريق است و قطع طريق و راهزني در صحرا و بيابان است و در شهركمك و ياري امكان دارد و متجاوزين شوكت و قدرتي ندارند پس محارب نيستند بلكه دزدند و اختلاس‌گرند و اختلاس حدي ندارد. اين مذهب ابوحنيفه و ثوري و اسحاق و اكثر فقهاي شيعه است و خرقي از علماي حنابله در وجيز نيز آن را گفته است‌.

‏و ‌شيخ الاسلام ابن تيميه ميگويد: اگر محاربين در شهر و آبادي اسلحه بكشند و بزور مال مردم را بگيرند آنان دزدند نه ‏محارب، چون مردم مي‌توانندكمك و ياري طلب‌كنند.

گروهي ديگر از فقهاء برآن هستندكه حكم شهر و روستا و صحرا و بيابان يكي است چون مفهوم آيه عام است و هر محار‌بي را شامل مي‌شود بعلاوه زيان محار‌بت در شهر بزرگتر است پس بطريق اولي اين مجازات شامل حال محارب در شهر مي‌گردد (زيرا در مناطق آباد همه اموال اشخاص در معرض خطر قرار مي‏گيرد ‏ولي مسافر در بيابان معمولا همه اموال خويش را همراه ندارد). بنابراين همه باندهاي جنايت‌كار دزدي و سلب و نهب و قتل‌، محارب هستند.

و اين مذهب امام شافعي و حنابله و ابوثور و اوزاعي و ليث و مالكيه و ظاهريه است‌. چنين پيدا است‌كه اين اختلاف بتبعيت اختلاف ولايات و شهرها پديد آمده است‌كسي‌كه صحراء و بيابان را شرط دانسته است اوضاع غالب منطقه و محلي خويش را در نظرگرفته است و يا در زمان آنان در شهرها اين محار‌به پيش نيامده است و برعكس‌كساني‌كه صحراء را شرط نمي‌دانند درشهرها نيز با اين حال رو برو بوده‌اند. لذا امام شافعي مي‌گويد وقتي‌ كه نيروي حاكم ضعيف باشد اين حالات ناامني نيز جزو محابه بحساب مي‌آيد و اگر نيروي حاكم ضعيف نباشد محاربه نيست بلكه اختلاس است‌.

 

4- شرط مجاهره و آشكارا بودن:

از جمله شروط محاربه آنست‌كه بايستي اين اعمال ايجاد ناامني و بهم زدن نظم عمومي و قتل و خون‌ريزي بصورت آشكارا و علني صورت‌گيرد، اگر اموال را پنهاني بدزدند آنان دزدند و حكم سارق بر آنان اطلاق مي‌شود. و اگر اموال را بربايند و فراركنند آنان دزدند و حكم قاطع الطريق و راهزن درباره آنان جاري نمي‌شود.

 وهمچنين اگر يك نفر يا دو نفر بر آخر قافله يورش بردند و چيزي نبودند آنان نيز قاطع الطريق نيستند چون قدرتي و قوتي ندارند. ولي اگر بر عده اندكي يورش برند و بر آنها غلبه ‌كنند قاطع الطريق ومحارب بحساب مي‌آيند و اينست مذهب شافعيه و حنفيه و حنابله و مالكيه‌، و ظاهريه با اين مذهب مخالفت‌ كرده‌اند. ابن‌العربي مالكي گفته است: آنچه‌ كه بنظرم مي‌رسد اينست‌كه محار‌به عام است خواه در شهر باشد يا در بيابان اگر چه بعضي از بعضي فاحشتر و زشت‌تر است ولي بهرحال محاربه شامل آن مي‌شود و معني حرابت و راهزني در آن موجود است‌، اگركسي در شهر با چوبدستي و امثال آن خروج‌كرد و طغيان نمود، بايستي با شمشير او را كشت‌، چون سزاي او سخت‌تر است و او دزدكي و پنهاني و با استفاده از غفلت ديگران براهزني پرداخته است و عمل و رفتار او از مجاهره و آشكارا اقدام ‌كردن‌، زشت‌تر است‌. لذا در قتل آشكارا و مجاهره عفو صحيح است و تبديل به قصاص مي‌شود، ولي در قتل ترور و كشتن پنهاني‌، عفو صحيح نيست و محاربه بحساب مي‌آيد پس نتيجه مي‌گيريم‌كه راهزني موجب قتل است‌، سپس گفته است‌: روزگاري‌كه متصدي قضاوت بودم از دست‌گروهي مسلمان‌، شكايت پيش من آوردند كه بر عليه‌گروهي خروج‌كرده و راهزني نموده و زني را بزور از شوهرش‌گرفته‌اند و به وي تجاوزكرده بودند سپس آنان را تعقيب‌كرده و دستگير نموده بودند و پيش من آوردند، من در اين باره از مفتياني كه خداوند مرا بدانان گرفتار ساخته بود، سوال كردم‌، جواب دادند اين راهزنان ‌كه بدين زن تجاوز كرده‌اند، محارب نيستند چون محابت درباره اموال است نه درباره ناموس‌. من در جواب آنان ‌گفتم‌: «إنا لله وإنا إليه راجعون»‌، عجبا مگر ندانسته‌ايدكه محاربت درباره ناموس زشت‌تر است از محاربت درباره اموال و تجاوز به ناموس خطرناكتر و زشت‌تر از تجاوز به اموال است و مردم راضي هستند كه اموال و دارائيشان را در جلو چشمشان بربايند و بگيرند ولي هرگز رضايت نمي‌دهندكه زن و دخترشان را جلو چشمشان بربايند و بگيرند و تصرف‌كنند؟‌!!.

اگر عقوبت سخت‌تر و بالاتر از عقوبتي‌كه خداوند براي محارب تعيين ‌كرده است‌، وجود مي‌داشت‌، براي‌كساني بودكه تجاوز ناموسي‌كنند و ناموس مردم را بربايند. بيگمان مصاحبت با شما، نادانان بويژه درباره قضاوت و فتوي‌، بزرگترين مصيبت است و مصيبتي بالاتر ازآن نيست‌، قرطبي‌گفته است‌: تروريست درست مانند محارب است پس اگركسي‌كوشش‌كندكه انساني را بكشد، براي اينكه مالش را بربايد و تصرف‌كند اگرچه بروي او اسلحه نكشد بلكه داخل خانه‌اش شود يا در مسافرت او را همراهي‌كند، سپس به وي زهر بخوراند و او را بكشد او محارب است و بعنوان حد محارب با خداكشته مي‌شود، نه بعنوان قصاص و سخن ابن حزم نيزقريب بدين مضمون است‌كه مي‌گويد:‌ كسي‌كه به نزاع مي‌پردازد و راهگذران را مي‌ترساند و در راهها ايجاد ناامني مي‌كند و فساد بر پا مي‌دارد، مسل‌ باشد يا بدون سلاح‌، در شب باشد يا در روز، در شهر باشد يا در بيابان‌، در قصر خليفه باشد يا در مسجد، خواه سپاه داشته باشد يا نداشته باشد، مردمان بيابان مورد تعرض قرارگيرند، يا اهل روستا، در خانه خويش سكونت داشته يا در قلاع حصين باشند، اهل شهر بزرگ يا اهل شهركوچك‌، يكنفر يا بيشتر باشند، هركس راهگذران را مورد يورش و حمله قرار دهد و ياكشتار يا نبودن اموال يا ايجاد ضرب و جرح يا هتك ناموس در راهها ايجاد ناامني و خوف و وحشت‌كند، خواه زياد باشند يا اندك‌، محارب با خدا هستند و حد محارب درباره آنها اجرا مي‌گردد.

بنابراين مذهب ابن حزم درباره محاربان با خدا از همه مذاهب گسترده‌تر و وسيع‌تر است و مذهب مالكيبه نيزچنين است زيرا هركس بهر وسيله و بهر صورت در راهها ايجاد ناامني و رعب و وحشت‌كند محارب است و مستحق عقوبت محارب با خدا است‌.

خطاب به قوم حقیر

قومي كه حقير است، مكرم شدني نيست
اين مردم ماتم زده، بي غم شدني نيست
نفع همه، بر قوم، مقدم شدني نيست

ني ني به خدا هيچ فراهم شدني نيست
زين وعده ي بسيار، يكي هم شدني نيست

از منزل مقصود، نداريم نشاني
تا چند بسازيم به اين روز چلاني؟
يك بار نشد از ته دل خانه تكاني

گيريم كه افتاده به كف بانك جهاني
يك مرد از اين طايفه، حاتم شدني نيست

داري خبر از طينت اين خاك فروشان؟
يك عمر ز پستان ادب، شير بچوشان
در ديگ هنر كرده و صد سال بجوشان

نكتايي و شلوار به بوزينه بپوشان
يك عمر به مكتب ببر، آدم شدني نيست

تا چند بود ناله ي غم، خانه به خانه؟
تا چند به غمخانه فسون است و فسانه؟
تا چند به بيگانه كني عذر و بهانه؟

برخيز و به هم ريز كه تا نظم زمانه
بر هم نخورد پاك، منظم شدني نيست

كو نظم و نظامي كه به مردم نرسد جور؟
بر هيچ سوالي نبود پاسخ في الفور
بر دهكده، ارباب ندارد نظر غور

خوشحال از افزايش ظلميم در اين دور
چيزي كه فراموش نشد، كم شدني نيست

واشنگتن و لندن نبود قبله ي رازش
بر قبله ي جعلي نبود روي نيازش
بر كعبه ي حق، هر چه بجا بوده نمازش

خواهي بزنش گردن و خواهي بنوازش
اين سر، به قدمهاي كسي خم شدني نيست

تو در پي آزاري و من در پي امداد
تو در پي تخريبي و من خواهمت آباد
تو در غم امحايي و من در پي ايجاد

خواهي تو مرا بنده و من خواهمت آزاد
آنهم شدني نيست و اينهم شدني نيست

بررسی های اقتصادی در ولایت غور آغاز میشود

به گزارش منابع خبری   درماه سنبله 1391 بررسی های اقتصادی، اجتماعی و آمارنگاری در ولایتهای غور و دایکندی آغاز می شود.

ادراه احصائیه مرکزی می گوید که این کار 11.4 میلیون دالر هزینه بر می دارد که به کمک مالی جاپان و همکاری صندوق جمعیت سازمان ملل انجام خواهد شد.

نبود احصائیه دقیق از شاخص های اقتصادی، اجتماعی و دموگرافی از ولایت های کشور، عملی ساختن شماری از پروژه های توسعه ای را در این ولایت ها با چالش رو به رو ساخته اند.

چنانکه اداره مرکزی احصائیه می گوید برای حل فوری این مشکل سروی های نمونه ای در شماری از ولایت ها انجام می شوند.

بر بنیاد این پروژه قرار است که سروی شاخص هایی مانند فقر، میزان تولیدات، مسکن، مشکلات خانواده ها، مهاجرت ها و دیگر شاخص های اجتماعی، اقتصادی و دموگرافی باشندگان ولایت های غور و دایکندی از ماه سنبله سال آینده خورشیدی آغاز و نتایج آن تا یک سال دیگر نشر شوند.

والی جدید ولایت غور از بین زباله دانهای کثافات شهر کابل تعین میشود

درین روزها  در کوچه  وبا زار شایعه ای پخش گردیده که گویا فردی بنام نثاراحمد حبیبی مامورشهرداری کابل به کمک عده ای از مجاهد نماها و جنگسالاران بحیث والی غور تعین میگردد.

نثاراحمد حبیبی از جمله دژخیمان و لاشخوران طراز اول مسلخ پلچرخی بوده و به متقضای عدالت اسلامی و انسانی باید سالها قبل در چوبه دار آویزان میگردید. او بحدی مفسد و بریده از مردم غور است که در صورت گماشتن وی بصفت والی غور  بدون تردید باعث بر انگیختن نفرت و انزجار تمام جامعه غور و خصوصاً مجاهدین حقیقی و وارثین شهدای انقلاب اسلامی در سراسر غور میگردد.

 درطی سالیان اخیر مسئولین مهم ولایت غور بیشتر از آشغال های شمال تعین میگردید، تا اینکه اعتراضات مردمی بالاگرفت و منتج به  سر افگندگی و شرمساری آنها شد. و حال از بین کثافات شهر کابل  یکی از لاشخوران  بدسابقه  را بخاطری ترویج بیشتر  فساد ، نفاق و افتراق بحیث والی غور میخواهند بگمارند.       

توقع میرود مقامات ذیصلاح دچار چنین اشتباه و خطای بزرگ و تاریخی نگردند.

درینجا  میخواهیم به سلسله پیام های قبلی برای والی فعلی  غور نکات مختصری را متذکرشویم : آقای هیواد ! می‌دانید فرصت‌هایی که از ناحیه خداوند به بندگان هدیه می‌شوند زودگذرند و می‌توانند در مسیر کمال انسان و صلاح ملت‌ها و یا خدای ناکرده در مسیر سقوط علیه ملت‌ها به کار گرفته شوند که با تأسف شما در طی مدتی که متصدی امور ولایت غور بودید با تکیه بیش از حد با قاتلان مردم مرتکب اشتباهات بزرگی شدید. امیدوارم جناب شما منبعد  با ترجیح مصالح حقیقی مردم و انصاف و عدالت بر تقاضاهای سیری‌ناپذیر اقلیتی مجرم، قاتل، ناصالح و بالاخره ناجوانمرد و زبون و دو رو ، چنانچه درجریان ملاقات با رئیس جمهور مشاهده فرمودید، از فرصت خدمت، حداکثر استفاده را به عمل آورید و نام نیکی از خود به جای بگذارید
.

روزجهانی زن یا روز معصومه و سوسن

  روز جهانی زن ، و یا در ولایت غور -  روز معصومه وسوسن -  در طی ده سال اخیر در شهر زیبای چغچران  ازین روز با شکوه تمام و دادن تحایفی برای قوماندانان تیم های پی آرتی و سایر خارجی های مقیم در ولایت غور تجلیل میشود. بدنبال جنایات فجیع و گسترده خاخام ها، کشیشان و بت پرستان برخی از روز ها بنام این و آن مسمی گردید تا پرده ضخیمی باشد بالای جنایات نا بخشودنی یهود و نصاری.  در سرزمین غور که از دست جنایت پیشگان تمام مردان و زنان این خطه بلاکشیده در رنج و مشقت میباشند، نه در شب قدر آرامی داریم و نه در روز عید، چه رسد که سخن از هفتم وهشتم مارچ بمیان آید؛ اما عده جواسیس مزدبگیر  و رذیل بخاطر رضایت و همخوانی با یهود و نصاری ازین روز طوری نمایشی و فرمایشی  تجلیل مینمایند. برای ما تفاوتی ندارد که کسی ازین روز تجلیل میکند یا خیر، و  تأسف درین است  تحت نام همین روز  مشهورترین  فاحشه های کاباره ها  بنام نمایندگان زنان ولایت غور محافلی ترتیب میدهند  و در کنار مردان اجنبی آنهم از کفار قرار گرفته و عکس یادگاری میگیرند!  پس تو ای مرد و زن مومن و آگاه ! خبر دار باش که این فرصت زود گذر است و جنایات این زنان زشت و  شیطان صفت و بدکاره فراموش ناشدنی!!

اینک  جهت وضاحت بیشتر مقالهء برادر دانشمند و گرانمایه ما ( انصاری صاحب) بمناسبت روز جهانی زن تقدیم خوانندگان گرامی میگردد:

 

روز جهاني زن براي همه مردان سياست مبارک باد!

 

            درين شب و روزي كه زمين برف كرختي و بي شعوري از چهره مي زدايد و آفتاب بهاري نيزه هايش را به استقامت جبهه سردي و بي احساسي پرتاب نموده و طبيعت از پايان يك سال و آغاز سال ديگري خبر مي دهد؛ هموطنان ما بسان ملتهاي ديگر دنيا روز هشتم مارچ و يا هژدهم حوت را گرامي داشته، از مقام و حقوق نيمهء لطيف نوع انسان تجليل بعمل می آورند.

            كشورها و جوامع مختلف بشري با ديدگاه هاي متفاوتي به اين روز می نگرند؛ دسته اي آنرا سرآغاز رهائي زنان از سلطه وحشيانه ی مرد قلمداد كرده؛ گروه ديگری آنرا برخاسته از مبارزات جنبش كارگري وانمود می کنند و عده ای  نيز اين مناسبت را تيري جهيده از غرب به استقامت شرق خوانده اند كه ميخواهد از سنگر اين شعار انساني، فرهنگ خاورزمين و جهان اسلام را هدف قرار داده، راه را براي بسط نفوذ و سيطرهء استعمار و امپرياليزم هموار سازد.

            به هرحال، ما در افغانستان از سالها بدينسو اين مناسبت را گرامي داشته؛ مقاله مي نويسيم، كنفرانس داير مينماييم، جشن برپا ميكنيم، شعر مي سراييم و شادي سر ميدهيم. حكومتها و جريانهاي سياسي ما هم از دستآوردهاي خويش سخن بميان آورده و هر كدام بنوبه  خود از توجه به زنان و قرار دادن حقوق آنان در ميان شعارهاي اوليه خويش حرف مي زنند؛ ولي با وجود همه ی اين حرفها و تلاشها هيچ دولت و جريان سياسي و مذهبي اي تا هنوز نتوانسته است وضعيت زنان را با جديت و اخلاص و بدور از بهره برداري هاي سياسي و ايديولوژيك مطرح سازد. سياستمردان ما كه هميشه كوشش كرده اند تا هر پديده و مناسبت و داعيه اي را در جهت منافع خودشان بكار برند، بيشترين استفاده را از اين مناسبت برده اند كه از همين لحاظ ما اين روز را به ايشان تهنيت عرض كرده ايم.

             امروز مسأله ی زن و حقوق او نه تنها كه در محور بحرانهاي شديد اجتماعي ما قرار گرفته، بلكه گرمترين مرز و پر غوغا ترين جبهه برروي نقشه ی نبرد فكري تمدنهاي بزرگ بشري - كه در طول و عرض گيتي در جريان است- بحساب مي آيد. امروز جايگاه اجتماعي زن را از نخستين معيارهاي پيشرفت جوامع ميدانند. مرز هاي اعتدال و بنياد گرائي، شرق و غرب و سنت و مدرنيته را نيز همين مسئله جنجال آفرين مشخص مي سازد.

            تاريخ شهادت ميدهد كه مسئله ی زن و جايگاه اجتماعي او هميشه با سير تكاملي بشر و مشاركت عمومي مردم در امور جامعه همگام بوده است. در جامعه ی ما هم بحث روى اين مسأله همزمان با تحصيل استقلال سياسی کشور، لغو برده گى و مشاركت نسبى مردم در امور كشور آغاز گرديد. نهضت زنان افغانستان كه از همان ساليان نخستين استقلال تا به امروز، فراز و فرود و گرمى و سردي فراواني را ديده است؛ داراي خصوصيتهاي ويژه اي مي باشد. اگر نقاط ديگر گيتي شاهد رشد طبيعي شخصيت اجتماعي زن بوده، اين مسأله در جامعه ما از همان آغاز تا لحظه نگارش اين سطور بجاي آنكه يك گرايش پويا و خود جوش اجتماعي باشد، رفورمي بوده دولتي كه ميخواسته است تا اوضاع زنان را از بالا و از راه تقليد و تقنين و فرمانهاي شاهانه و توجه به قشر و لايه هاي بيروني تمدن دگرگون ساخته و ره صد ساله را  يك شبه طي نمايد. نهضت زنان در كشور ما هميشه بازتاب دهنده اراده دربار بوده و بجاي آنكه به رسالت سياسي و اجتماعي و شخصيت حقوقي اين نيمه فراموش شده ی جامعه توجهي شود، روي حضور نمادين و تزئينی او در هيكل زشت قدرت، پا فشاري صورت مي گيرد.

             از خود بيگانگي و نا ديده گرفتن اصول فرهنگي و وارد كردن قالبها و الگوهاي از قبل آماده شده و تقليد كوركورانه خصوصيت ديگر جنبش زنان افغانستان بوده است. اين راه و روش بجاي آنكه وضعيت زنان را بهبود بخشد، نتايج معكوسي را ببار آورده است. اگر امان الله خان خواست تا  جلوه هاي بيروني فرهنگ غربي را اساس دگرگوني اجتماعي قرار دهد، حكومتهاي بعدي كشور نيز همين انديشه را ولي با احتياط و تأني تعقيب نمودند. با روي كار آمدن رژيم به اصطلاح سوسيالست افغانستان باز هم قالب ديگري را از خارج آوردند تا شخصيت زن را در آن شكل دهند. در اين دوره از برنامه هاي سازنده و مثبتي حرف بميان آمد؛ ولي نظر به بيگانه بودن زيربناي ايديولوژيك رژيم با باورها و اعتقادات جمعي مردان و زنان كشور به واكنش تند مردم مواجه گرديده و همه اين برنامه ها نقش بر آب گرديد. در همين دوره بود كه هسته خانواده بعنوان حوزه ی خصوصي شده توليد نيروي كار، يكي از پايه هاي اساسي ستم اجتماعي و اقتصادي خوانده شده و در مناسبتهايي انهدام كامل آن مطالبه گرديد. سازمانهاي زنان اين دوره حيثيت لانه هاي خبرچيني و روس پرستي و مراكز پخش و نشر مبادي ايديولوژيك را بخود اختيار نمود. استفاده از عنصر سكس و فرستادن زنان به آنسوي خطوط جنگ براي بدست آوردن معلومات و براه انداختن ساير فعاليتهاي تجسسي و امنيتي و ريختن گوهر زنانه در پاي "خدمات اطلاعات دولتي" كه در فرهنگ ما سخت محكوم است، از يادگار هاي ديگر اين دوران بحساب مي آيد.

            ولي همانطوري كه فزيك واکنش ها را هميشه متناسب با عمل ها ميداند؛ يورش تند رژيم جديد بر باور هاي اعتقادي مردم عکس العمل شديدي را در جامعه به بار آورد. شعله هاي جنگ از هر طرف زبانه كشيد و آسياب قتل و هجرت و خانه بدوشي بروي جمجمه ی زنان چرخيدن گرفت. جهاد افغانستان بعنوان يك واكنش مردمي به طوفاني شبيه بود كه هم ويژگيهاي مثبت و هم خصوصيتهاي منفي جامعه را در سطح كشيد. اگر از يكسو ارزشهايي چون بيگانه ستيزي، شهامت، ايثار، تحمل، استقامت و امثال آن به نمايش گذاشته شد از سوي ديگر خصوصيتهاي منفي جامعه ی ما نيز آفتابي شد، كه ميتوان از شخصيت محوري، بي نظمي، بي برنامه گي، مديريتهاي خانواده گي و زن ستيزي نام برد. درگيري هاي مسلحانه و ترويج ادبيات خون و آتش، فرهنگ نظاميگري را وسيعتر ساخت. جامعه شناسان ميگويند كه خشونت و بيزاري از زن جزء لا ينفك زندگي مليتاريستي بوده و نظاميگري وتيوري اعمال قدرت بر ديگران با انديشه تجاوز بر زنان و تحقير آنان رابطه مستقيمي دارد. آنها ميگويند كه اشكال خشونت عليه زنان در دوران جنگ تشديد شده و تأثيرات مستقيم آن بر روان همه افراد جامعه جنگ زده سرايت مي نماند. در فضاي جنگ و نظاميگري تحقير جنس زن بعنوان جنسي ضعيف و نا توان، سلطه جويي و تجاوزكاري مردان را شدت مي بخشد. و حتي زماني كه غرش توپ و تانك خاموش مي شود و پرواز راكت و طياره توقف مينمايد و سرباز به خانه اش بر مي گردد، مرد نظامي از جنگ بر گشته به خود حق مي دهد كه تمامي آن خشونت رايج در ميدانهاي جنگ را به حريم خانه و خانواده خويش بياورد. اگر مردم ما از بيست و پنج سال بدينسو با جنگ و خشونت سر و كار داشته اند، در اينجا من از سربازاني ياد ميكنم كه تنها با يك يا دو ماه سكونت در اوضاع جنگي كشور ما به جانوراني تبديل شدند كه حتي به همسران خود شان رحمي نكردند! آن عده از هموطنان ما كه در امريكا حيات بسر مي برند؛ شايد گزارش خبري بيست و هفتم جولاي سال ۲٠٠۲ خانم باربارا استار خبر نگار چينل تلويزنوني (سی-ان-ان) را بياد داشته باشند كه از قتل همسران سه تن از سربازان قطعات ويژه امريكایي برگشته از افغانستان خبر داد كه چگونه در روزهاي نخست بر گشت از ميدانهاي جنگ در افغانستان، اولي همسرش را خفه نمود، دومي او را با ضرب گلوله از پا درآورد و سومي هم خانمش را تا دم مرگ خنجر زد. قابل ياد آوري است كه اين سه حادثه تنها وضعيت نظاميان برگشته از جنگ منطقه (فورت براگ) ايالت كاروليناي شمالي را بيان مينمايد كه در ظرف شش هفته صورت گرفته است ولي اينكه در زمانها و ايالتهاي ديگري چه اتفاقات مشابهي رخ داده اما به حكم طبيعت نظامي و امنيتي و حساس بودن همچو مسايل، از چشم و گوش رسانه هاي گروهي پنهان نگاه داشته شده است، شمار آنرا تنها خدا ميداند.

            ترويج فحشا و روسپيگري از آثار ديگر نظاميگري است. آنهائي كه در جاپان و فليپين زندگي كرده اند؛ ميدانند كه قرارگاه هاي نظامي ارتش امريكا در آن سرزمين ها چه چيز هائي را براي زنان جاپاني و فليپيني به ارمغان برده اند. آري! در پايگاه هاي نظامي ارتش امريكا همواره زنان را مي آورند تا "سربازان را خوشحال نگه دارند!". آوردن پنج هزار فاحشه از فليپين و كشورهاي شوروي سابق در نيمه هاي دههء نود به (نايت كلپ) هاي نزديك به پايگاه هاي نظامي امريكا در كورياي جنوبي يكي ازين نمونه ها است.  آنهائي كه در اين اواخر از افغانستان ديدار نموده اند نيز حكايت ميكنند كه در كابل بازار تجارت برده هاي سفيد سخت گرم است. آنها ميگويند كه دختران معصوم كشور هر روز از سکرتری و مترجمی به روسپيگری کشانيده شده و در محافل خوشگذرانی و شب نشيني هاي نمايندگان عاليرتبه ی سازمانهاي داخلي و خارجي بوتل های ويسکی و کنياک را در حلقه گرگان انسان نما چرخ داده و جام های تهی شان را پر مينمايند. اخبار واصله از پايتخت كشور حاكي از آنست كه هر روز بر شمار روسپي هاي شهر كابل افزوده شده و دختران خردسال خانواده هاي بي بضاعتي كه در آتش فقر ميسوزند و يا كساني كه نتوانسته اند فرزندان شان را از تهاجم فرهنگ بيمار و مخرب وقايه نمايند، شكار لاشخواران مافيايي ميشوند. لوموند دپلوماتيك و محمد رضا اسكندري گزارش داده اند كه امروز خود فروشي زنان و دختران در افغانستان بيداد ميكند. او ميگويد كه يك هوتل مجلل مركز فروش زنان و دختران افغان به خارجيان و فرماندهان است. به قول سربازاني كه در ماموريتهاي مختلف به كشورهاي ديگر رفت و آمد كرده اند، در هيچ جاي دنيا به اين اندازه خودفروشي و ارزانفروشي را بچشم نديده اند. اين روزنامه نگار مي نويسد كه داير كنندگان خانه هاي فساد و فروش زنان به خارجي ها و سربازان خارجي با مسئولين دولتي در ارتباط مستقيم هستند. ميگويند خانه هايي كه بنام رستورانت به كرايه گرفته شده اند ولي در زير سقف آن چيز هاي ننگين ديگري انجام مي يابد، حتي فاقد آشپز خانه اند!

            در اينجا بايد پرسيد كه كجايند اين همه پرچمداران حقوق زن و اين همه مؤسسات طويل و عريض تا از جناياتي كه در حق اين دختران انجام مي يابد، سخني بر زبان آرند؟  ولي همه ميدانيم كه سخن در جاي ديگريست. امروز ميخواهند ساير قضاياي بزرگ را در زير سر و صداي حقوق زنان پنهان سازند. در لويه جرگه ی قانون اساسي افغانستان، زني از جا برخاست و با ناخن هيجان بر تار حساسي كوبيده جلسه را در مسير آشوب قرار داد. روحاني دربار كه رئيس جرگه هم بود در مقابل، واكنش سختي از خود نشان داد و مجلس از مسير بحث روي قضاياي سرنوشت ساز به سمت عقده گشايي هاي گروهي كشانده شد. نكته سنجان در آن زمان درک كردند كه همه اين تارها در دست جادويي خان دپلوم داريست كه همه هنرش در بهم انداختن اين و آن خلاصه مي شود، تا آنكه گروه هاي مختلف سياسي از شر يكديگر خود را به دامان او افتيده و در نتيجه كسي به فكر نهادينه ساختن قدرت سياسي نيفتد. عقده گشائي هاي بيمارگونه و انتقامگيري هاي متقابل گروهي كاري به زن و حقوق او ندارد.

            ولي امروز همه پديده هاي اجتماعي را تجارتي وبزنسي ساخته اند. به اين معني كه اگر تا ديروز از تصاوير زنان در جهت زيبا جلوه دادن محصولات تجارتي سود مي بردند، امروز سياستهاي بزرگ و برنامه هاي استراتيژيك را زير نام زن پياده مي سازند. استفاده ابزاري از شعار حقوق زن، بزرگترين جنايت در حق خود زن به شمار می رود. كيست امروز كه از اين همه ثروتهاي غارت شده، از اين همه دزدان دپلوم دار، از اين همه احتكار و استثمار و از اين همه باند مافيايي و سوداگران مواد مخدره و در يك سخن از مصادره ی حقوق طبيعي زنان، مردان، افراد و گروه هاي بزرگ انساني در كشور ما حرفي بر زبان آرد؟ كيست امروز كه از مافياي سكس، مافياي مواد مخدر، مافياي قدرت سياسي، مافياي غارت و چپاول منظم و (قانونمند)، مافياي قاچاق آثار عتيقه فرهنگي حرفي بر زبان آورد كه اينها همه دست به دست هم داده اند تا كشور ما را در مدار مافياي بين المللي قرار دهند. بالا رفتن قيمتها، فقدان زمينه هاي كار آبرومند براي زنان، ازدياد تفاوتهاي طبقاتي، ترويج فحشا، انتشار ايدز، اختطاف و دزدي دختران و پسران، فرو پاشي خانواده ها و... از نشانه هاي مصيبت بار آينده ايست كه در انتظار جامعه ی مظلوم و بي دفاع ما كمين كرده است.

            امروز زنان سركاري و آنهايي كه به حرمسراهاي مدرن در رفت و آمد هستند، بجاي آنكه به درد هاي اصلي زنان كشور انگشت نهند، همه "مبارزات" شان در چند شعار كليشه يي و حركت نمايشي خلاصه شده و ابزاري شده اند برای تحكيم پايه هاي قدرتي كه خود به نوعي در آن سهيم اند. نهضت زنان افغانستان بايد مبارزه بر ضد دختر فروشی و ميراث شدن زنان بيوه و خونبها قراردادن دختران معصوم و سپردن آنها به خانواده مقتول را كه از سنتهاي غير انساني و اعراف تهوع آور و در يك سخن داغ شرمي بر جبين جامعه قبيلوي ما محسوب مي شود، در سرلوحه اهداف مبارزاتي و آزاديخواهانه شان قرار دهند. ولي سوال در اينجاست كه آيا نظامي كه فرهنگ قبيله را زيربناي نهاد سياسي و اجتماعي كشور قرار ميدهد، خواهد توانست اين بساط تهوع آور را برچيند!؟  

            امروز مسأله ی زن طوري مطرح ميشود كه با تفرقه هاي نژادي و قومي و قبيلوي كمتر تفاوت دارد. امروز اگر جامعه ما از يكسو در آتش تفوق طلبي هاي قومي و قبيلوي مي سوزد در سايه ی اين شعارها به تفرقه اي دامن زده مي شود كه دامنه اش هر خانه و خانواده را در بر خواهد گرفت. از نظر ما منطقي ترين راه و بهترين شيوه اينست كه هنگام صحبت از مسئله زن، از موضع "انسان" در دفاع از "انسان" حركت كنيم، چه اين انسان مذكر باشد و يا مؤنث، نه اينكه زنان و مردان در صدد انكار همديگر برامده، زنان در يك صف ايستاده شوند و مردان در صف ديگر و ناقوس جنگ جنسيتي را بصدا در آورند.

             سوال در اين نيست كه زن تا چه اندازه در نهاد سياسي كشور مشاركت دارد؛ بلكه سوال در اين است كه تا چه اندازه از حقوق طبيعي و انساني خويش بهره مي برد. اگر تاريخ سياسي خويش را مرور نمایيم مي بينيم كه در استبدادي ترين مراحل آن زنهایي بوده اند كه نقش هاي مهمي در روند تصميمگيري هاي بزرگ داشته اند تا اندازه اي كه هيچ شخص و نهادي نميتوانست با آن برابري كند که مادر شهزاده عبدالله وليعهد امير شيرعلی خان، شاه بوبو جان همسر امير عبدالرحمن خان و سراج الخواتين ملكه حبيب الله خان نمونه های برجسته ی آنند؛ ولي آيا تأثيرگزاری اينها در برخی از تصميمات مهم دولتی ميتوانست درد اصلي عموم زنان كشور ما را درمان نمايد؟!

             پرداختن به مسايل زنان، از سه لحاظ سخن از نيمه ی پنهان جامعه نه، بلكه به معناي پرداختن به كليه مسايل اساسي و سرنوشت ساز جامعه افغانستان است؛ زيرا : نخست آنكه زن بيشتر از نصف جامعه را تشكيل مي دهد، نصفی كه نيمه ی  ديگر را هم در دامان پر مهرش پرورش مي دهد؛ دوم اينكه سخن از زن و داعيه او سخن از خير و حق و عدالت و در يك كلام بمعناي جنگ عليه تبعيض و تعصب و زورگوئي است كه اختاپوت سرطاني آن تار و پود جامعه ما را در چنگال گرفته است و سوم اينكه پيشرفت، توسعه و رفاه جامعه بدون توجه به اين نيمه ی حساس آن امكان پذير نيست.

     هر زماني كه از روز جهاني زن تجليل بعمل میآوريم، بايد به سه نکته ی بسيار مهم توجه نمایيم: يکی اينكه همانطوري كه پيشتر ياد كرديم مسأله ی زنان مسأله ی حق و عدالت اجتماعي و در نتيجه مسأله ی كل جامعه است، به اين مفهوم كه اعتراض ما عليه تحقير زن، صرفاً به معناي دفاع از جنس زن نه، بلکه عصيانی بر ضد همه نابرابريها، تمامي تبعيضها و همه ستمهای اجتماعی، اقتصادي، قومي و مذهبي است. و دوم اينكه احقاق حقوق زنان نه از راه پذيرفتن كوركورانه سنتهاي بومي ممكن است و نه از طريق تقليد و پيروي كوركورانه سنتهاي غربي. سوم اينكه تلاش در جهت بهبود بخشيدن به اوضاع زنان در كشور ما يک پروژهء اقتصادي نيست كه براي انجام آن وقت و زمان محدودي را در نظر بگيريم بلكه پروسه ی دوامداری است كه نحوه ی تحقق آن از يک جامعه به جامعه ی ديگر، از يك زمان به زمان ديگر و از يک بستر فرهنگي به بستر ديگر تفاوت پيدا ميكند.

            براي كسب حقوق انساني زنان و تحقق عدالت و رفع تبعيض، ما نيازمند يك خانه تكاني بنيادين در درون مغزهاي خود ميباشيم، همانطوري كه هموطنان ما بحكم فرهنگ نوروزي، در اين شب و روز منازل شان را مي تكانند. مشكل زنان با برگزاري اجلاسها، و تخصيص يكی يا دو وزارتخانه برای زنان و يا تأسيس چند مؤسسه دولتي و اخبار و راديو و انجمن و يا سازمان سياسي كه اغلب كارگردانان آنها را مردان تشكيل ميدهند، رفع نمي گردد. اين مأمول مقدس را نميتوان با دشنام و شعار و هورا و سر كشيدن از آستين سازمانهاي اطلاعاتي كشور هاي همسايه و غير همسايه پياده نمود. امروز اكثريت مطلق مردان ما به هر فكر و انديشه اي كه وابسته اند در درون خانه هاي شان برخوردار از حقوق اضافي و بي دليل و برتري هاي بدون علت بيشماري اند كه كمتر كسي از جمع ما مردان حاضر است تا از اين همه قدرت مفت و امتياز مجاني اي كه سنتهاي اجتماعي در كف ما گذاشته است، بسادگي صرفنظر نمايد. تنازل نمودن ما از بخشي از اين حقوق اضافي و بي دليل نخستين قدم در اين مسير بحساب مي آيد. نگاه عميق تر به مسأله ی زنان و تعريف انساني از زن و دنبال كردن ريشه هاي مشكلات او تا عمق سنتهاي اجتماعي و ساختار هاي سياسي پيش مي رود. پس لازم است که در انديشه تغير دادن اين سنت ها و ساختار ها بود تا بتوان از شعار به عمل آمد و قدمی در راه حل این مشکل بزرگ اجتماعی برداشت.

            در پايان بايد ياد آور شد كه مبازره برای برچيدن بساط تبعيض و بي عدالتي در جامعه فقط به اين روز خلاصه نشده بلكه در همه لحظات زندگی و تا رسيدن به جامعه اي بدون تبعيض ادامه خواهد داشت. آري! ما بايد در همه جبهات حق و عدالت، بيباكانه بجنگيم كه اين رسالت انساني و اسلامي همه ی ما است. 

            خلاصه سخن اينكه مقام اجتماعي زنان را نميتوان از راه تقنين ها و تقليدهاي مضحک، فرمانهاي دولتي شتابزده و رفورم هاي نمايشي تأمين نمود. و يا اينكه نبايد سنت شكني هاي بي لزوم و ترويج ادبيات انحلال و لجام گسيختگي را با اين مسئله مقدس اشتباه نمود. ما امروز سخت نيازمند يك جنبش زنانه خود جوش، پويا و مدبر هستيم، جنبشي كه مبادي تساوي حيثيت انساني زن و مرد را با فرهنگ بومی و اصول اعتقادی خويش پيوند داده و در نتيجه زمينه هاي رشد، استمرار و پايداري اين مسأله سرنوشت ساز را تضمين نمايد. جنبشي كه بجاي انكار ذات و از خود بيگانگي، ثروت سرشار عرفاني اين حوزه فرهنگي را توشه راه خود سازد. فرهنگي كه بر حقوق مادر بيشتر از حقوق پدر تأكيد نموده و بجاي آنكه به ريختن مادران در خانه هاي بزرگسالان توصيه نمايد، بهشت برين را زير پاي مادران ميگذارد. و عرفاني كه نه تنها مهر و لطافت و زيبائي كه حتي جلال و جمال خدا را در سيماي زن مي بيند:

اين شرح بي نهايت كز زلف يار گفتند

حرفيست از هزاران كاندر عبارت آمد

وزرای پیشنهادی کرزی  به مجلس موفق به کسب رآی اعتماد شدند

1-   آقای عبیدالله عبید، از مجموع آرای شمارش شده، با کسب 196 رأی موافق، 22 رأی مخالف و 4 رأی باطل و 13 رأی سفید ، بحیث وزیر تحصیلات عالی انتخاب شد.

2 -  آقای داوود علی ‌نجفی، نامزد وزیر ترانسپورت و هوانوردی از مجموع آرای شمارش شده، توانست 176 رای موافق، 41 رای مخالف و 4 رای باطل و 14 رأی سفید را بدست آورد.

3 -  خانم  ثریا دلیل، نامزد وزیر صحت‌عامه از مجموع آرای شمارش شده، باکسب  196 رای موافق، 25 رای مخالف و 3 رای باطل و 9 رأی سفید بصفت وزیر صحت عامه برگزیده شد.

 4 -  خانم حسن بانو‌ غضنفر، نامزد وزیر امور زنان از مجموع آرای شمارش شده، با بدست آوردن  190 رای موافق، 32 رای مخالف و 2 رای باطل و 12 رأِی سفید بحیث وزیر امور زنان انتخاب شد.

 5 – آقای حسن عبدالهی، نامزد وزیر شهرسازی توانست از مجموع آرای شمارش شده، 197 رای موافق، 22رای مخالف و 3 رای باطل و 7 رأی سفید را بدست آورده و بحیث وزیر شهرسازی تعین شد.

6 – آقای امیرزی‌ سنگین، نامزد وزیر مخابرات و تکنالوژی معلوماتی از مجموع آرای شمارش شده، توانست184 رای موافق، 25 رای مخالف و 4 رای باطل و 10 رأی سفید را بدست آورد.

7 – آقای محمداسماعیل‌خان، نامزد وزیر انرژی و آب از مجموع آرای شمارش شده، توانست 173 رأی موافق، 35 رأی مخالف و 11 رأی باطل و 19 رأی سفید را بدست آورده و بحیث وزیر انرژی و آب تعین گردید و بدینوسیله مردم ولایت غور از اعمار بند برق تا ختم دوره حاکمیت محترم کرزی نا امید ماندند.

8-  آقای نجیب الله، اوژنگ نامزد وزیر فواعد عامه ، از مجموع آرای شمارش شده با کسب 206 رأی موافق، 17 رأی مخالف و 4 رأی باطل و 12 رأی سفید بحیث وزیر فوائد عامه مقررشد.

9 -  آقای ویس احمد ‌برمک نامزد وزیر انکشاف دهات از مجموع آرای شمارش شده،  با کسب  212 رأی موافق، 9 رأی مخالف و 5 رأی باطل و 9 رأی سفید بحیث وزیر احیا و انکشاف دهات انتخاب گردید.

برتمام باشندگان ولایات افغانستان  که در کابینه جناب کرزی وزیر دارند و از سرمایه های بزرگ ملی و بین المللی در جهت باسازی و نو سازی محلات شان استفاده میکنند انتخاب این عزیزان را تبریک میگوئیم، و بر غوریان محترم صرف خبر آن تقدیم میگردد.

برخی مسائل دینی به شکل سئوال و جواب

قبل از عروسي نامزدم از من حامله شده! آيا مي توانيم براي حفظ آبرو جنين را سقط کنيم؟

سقط جنين شرعا حرام است و گاهي در حکم قتل محسوب مي شود، و مستوجب ديه و کفاره نيز خواهد شد! و بر اساس فتواي علماي بزرگوار اسلام؛ سقط جنين تنها در شرايط حاد پزشکي که زندگي مادر را تهديد مي کند جايز است، و يا در حالتي جايز است که جنين مبتلا به نقص عضو و يا مرض لاعلاجي باشد و آنهم بشرطيکه هنوز به چهار ماهگي نرسيده باشد.

در غير اين دو حالت (هر حالتي که باشد)، سقط جنين حرام است و کسي که مرتکب اين عمل شود، در حرام و گناه افتاده است.

و از آنجائيکه موردي که شما (سوال کننده) براي سقط جنين مطرح کرديد؛ شامل موارد فوق الذکر نمي شود و شرعا موجه نيست، از اينرو شما نمي بايست به هيچ عنوان جنين را سقط کنيد و نبايد بخاطر حفظ آبرو، او را از حيات و زندگي محروم نمائيد.

خداوند فرموده است: « وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ » (البقره: 228).

يعني: «و اگر به خدا و روز رستاخيز، ايمان دارند، براى آنها حلال نيست كه آنچه را خدا در رحمهايشان آفريده، كتمان كنند».

لذا بعضي از علماي مالکيه و امام محمد غزالي و علماي مذهب ظاهريه (فتح القدير، ج 2، ص 295 و نهايه المحتاج، ج 8، ص 239) سقط جنين را ـ هرچند لحظاتي پس از آغاز خلقت باشد ـ حرام و نامشروع مي‌دانند و آن را همانند قتل عمد و زنده به گور نمودن انسان به حساب مي‌آورند؛ به نظر مي‌رسد اين رأي، رأي صحيح و سنجيده و مورد اعتمادي است؛ زيرا اگر جنين را به حال خود رها کنند به انساني کامل تبديل مي‌شود و تنها در شرايط سخت و اضطراري مثل اين‌که جان مادر در اثر بارداري در معرض خطر جدي و يقيني مرگ قرار داشته باشد، مي توان حکم به جواز سقط داد.

پس بهتر بود که از همان ابتداي امر اندکي صبوري پيشه مي کرديد تا با اين وضع و حال نمي رسيديد! و شما مي بايست پيش بيني اين مسئله را مي کرديد، تا مانع از بروز چنين اتفاقي مي شديد. البته ما قصد نداريم که شما را سرزنش کنيم؛ بلکه هدف ما نصيحت و توصيه به آندسته جواناني است که نامزد کرده اند، به اينکه بهتر است معقولانه عمل کنند و جلوي احساس خود را گرفته و غريزه خويش را مهار کنند و تا زمان زفاف صبور باشند تا خداي ناکرده باعث پشيماني نشوند، زيرا آينده بر کسي معلوم نيست و چه بسا کار به طلاق و جدايي هم برسد و يا اينکه مانند برادر (سوال کننده) به اين حال گرفتار آيد، لذا يا صبور باشند و يا زمان عروسي را زياد به تاخير نياندازند.

بهرحال شرعا شما مجاز نيستيد که جنين را سقط کنيد و اگر مرتکب اين عمل شويد، در حرام و گناه خواهيد افتاد، و بهتر است بجاي آنکه براي حل اين مشکل، راه حل را در سقط جنين جويا شويد، بهتر است از ديگر راهها اقدام کنيد، مانند جلو انداختن زمان عروسي! و ما اين سخن شما را که اظهار مي داريد جلو انداختن زمان عروسي مقدور نمي باشد را درک نمي کنيم ؟! و بنظر ما اگر اندکي سختي و ناخوشي تحمل کنيد، بالاخره موفق خواهيد شد که زمان عروسي را جلو بياندازيد، مثلا به خود جرئت بدهيد و موضوع را با خانواده مطرح کنيد، و لازم نيست که همه باخبر شوند، و فکر کنيم هزينه اين کار از هزينه سقط جنين کمتر باشد؛ زيرا اولا اگر سقط هم بکنيد، خانواده دختر (نامزد شما) مطلع خواهند شد، زيرا سقط جنين عوارضي دارد! دوما: اگر بالفرض کسي هم از موضوع سقط باخبر نشود، باز بايد در آخرت پاسخگوي اين عمل غير شرعي خود باشيد، پس بهتر است راه حلي را انتخاب کنيد که هزينه کمتري درپي داشته باشد، و ايرادي ندارد که اگر والدين شما از موضوع باخبر شوند تا مشکل شما را بدون هياهو حل کرده و ديگران از موضوع باخبر نشوند.


اگر آب مني برروي فرش بيافتد نماز خواندن بر روي آن فرش جايز است؟

از آنجائيکه مني نجس نيست، بنابراين اگر بر روي فرش يا قالي بيافتد، محل نماز را نجس نمي کند و نماز انشاءالله صحيح است، اما شايسته است که محل نماز از هرگونه چيز نجس و کثيفي پاک باشد، لذا بهتر است ابتدا محل را بشوئيد و سپس در آنجا نماز بخوانيد.

متن کامل مصوبه شورای سرتاسری علمای افغانستان

۱۲حوت ۱۳۹۰

   الحمد لله وحده والسلام علی من لا نبی بعده!

جلسات نوبتی شورای سرتاسری علمای افغانستان از تاریخ (۸ الی ۱۱) برج حوت سال ۱۳۹۰ در مقر شوری دایر و روی موضوعات مهم وحیاتی کشور بحث و گفتگوی همه جانبه نموده با در نظرداشت شرایط و اوضاع جاری مواد ذیل را به اتفاق آراء به تصویب رسانیدند؛

  1. شوری جنایت نابخشودنی و عمل وحشیانه و ضد انسانی (توهین به قرآن عظیم الشان) و سایر کتب دینی را که توسط نیروهای امریکایی مستقر در پایگاه بگرام به عمل آمده، شدیداً تقبیح نموده و تأکید می کند که این عمل شیطانی قطعاً با معذرت خواهی قابل بخشش نبوده، عاملین جنایت مذکور هر چه زودتر بطور علنی محاکمه و مجازات گردند و نیز امریکا و ناتو تضمین دهند تا در آینده کسی جرئت توهین به مقدسات مسلمین را کرده نتواند، البته شورای علمای افغانستان از تصمیم اخیریکه درین مورد در جلسهء فوق العاده رهبران جهادی و سایر شخصیت های بزرگ کشور تحت ریاست جلالتمآب رئیس جمهور افغانستان اتخاذ گردید، تأئید می نماید.
  2. شورای علماء و مسئولین دولت اسلامی افغانستان بارها نسبت به وضعیت زندان های که توسط نیروهای خارجی اداره میشود ابراز نگرانی کرده و خواهان انتقال مسئولیت ادارهء این زندان ها و زندانیان به مسئولین مربوط افغانی وقطع عملیات شب هنگام، تلاشی و گرفتاری های خود سرانه افغانها توسط نیروهای خارجی گردیده اند، اما خارجی ها به این خواست برحق پاسخ مثبت نداده اند.                                                                                                         شورای سرتاسری علماء توهین به قرآنکریم و کتب در زندان بگرام را ناشی از همین مدیریت غیرقانونی دانسته و جداً خواستار تعطیل زندان های خارجی و سپردن سرنوشت زندانیان به دولت اسلامی افغانستان می باشد، تا در آینده از تکرار حوادث مشابه و توهین به حیثیت اسلامی زندانیان افغان جلوگیری بعمل آید.
  3. شوری سفر اخیر جناب رئیس دولت اسلامی افغانستان به کشور پاکستان و ملاقاتهای مثمر شان به  رهبران سیاسی، نظامی و دینی آن کشور مثبت ارزیابی نموده و مواد واضح و صریح را که در اعلامیه هشت ماده ئی مقام ریاست جمهوری تذکر یافته، یک دست آورد بزرگ می داند، خصوصاً دعوت شان از رهبری طالبان غرض مذاکره مستقیم با حکومت افغانستان و خواهش از حکومت پاکستان که از تلاش های برای انجام مذاکرات مستقیم منحیث جزء پروسه صلح حمایت و آن را تسهیل نماید که در جواب شان جناب یوسف رضا گیلانی صدراعظم جمهوری اسلامی پاکستان با صراحت کامل پشتیبانی خود را از مذاکرات صلح به رهبری دولت افغانستان اعلان و از سران طالبان، حزب اسلامی و تمام گروهای مخالف مصرانه تقاضا نمود که با روند مذاکرات صلح با حکومت افغانستان در یک پروسه افغانی بپیوندند، تا به مشکلات موجود نقطه پایان گذاشته شود.                                                       

شوری با اظهار خوشبینی از تحولات و انکشافات اخیر پروسه صلح یکبار دیگر از تمام مخالفین دولت میخواهد تا غرض تأمین صلح و ثبات دایمی در کشور و قطع خونریزی افغانها به دعوت ریاست جمهوری اسلامی افغانستان پاسخ مثبت داده به مذاکرات مستقیم با دولت اقدام نمایند.

  1.  شوری از اظهار آماده گی حزب اسلامی غرض مذاکرات صلح با دولت جمهوری اسلامی افغانستان که بعد از نشر اعلامیه مقام ریاست جمهوری و تقاضای صدراعظم پاکستان اعلان گردید، استقبال می نماید. هر قدم که در راه رسیدن به صلح و ثبات پایدار در افغانستان برداشته میشود، برای ملت ما یک نوید خوب بوده، آرزو می نماییم که سایر مخالفین دولت نیز درین راه گام بردارند، تا به فضل خداوند متعال به مشکلات این ملت داغ دیده نقطه پایان گذاشته شود.
  1. دین مدس اسلام برخلاف سایر تمدنها و جوامع گذشته و موجود، زن را بعنوان زیربنای تربیتی جامعه به بسا حقوق مدنی و اجتماعی، کرامت و شرافت انسانی افتخار بخشیده است. زن در خلال قرون گذشتهء قبل از اسلام و در میان جوامع، ملل و بحبوحه تمدن های بشری از هر گونه حقوق انسانی و مدنی محروم بوده و همانند یک متاع افتیده با وی معامله می گردید و حتی زنده به گور می شد، ولی با ظهور آفتاب جهانتاب دین مقدس اسلام حقوق زیاد مطابق فطرت به زنان داده شد، همانند:

الف- حق ملکیت، تصرف و داد و ستد

ب- حق میراث، مطابق احکام شریعت مقدس اسلام

ج- حق مهر، که حق اختصاصی زن بوده هیچ کس دیگر بدون رضایت وی حق تصرف و تصاحب آن را ندارد و آنچه بنام ولور، طویانه، شریبها و غیره از جانب بعضی ها گرفته میشود، اصل شرعی ندارد.

د- حق انتخاب همسر به رضایت خودش مربوط بوده، زیرا ازدواج اجباری زن بالغه نا جایز می باشد. البته مشوره اولیاء و کفائت که از احکام دین است، رعایت میشود.

ه- زن از نظر اسلام همانند مرد دارای کرامت و موجود حُر و آزاد است، بناء دادن زن در بدل خون، عوض صلح و در بدل مهر زن دیگر شرعاً حرام و ناجایز میباشد.

و- زن به میراث برده نمی شود. و نیز بسا حقوق دیگری که دین مبین اسلام برایش عنایت فرموده رعایت شود، ولی زن مسلمان با داشتن حقوق فراوان، دارای وجایب و مکلفیت های نیز می باشد، همانند:

الف- پابندی به اوامر و نواهی شریعت مطهر اسلام در عقیده و عمل.

ب- حفظ و رعایت کامل حجاب شرعی، که باعث حفظ آبرو و شخصیت زن می گردد.

ج- دوری جستن از اختلاط با مردان بیگانه در عرصه های مختلف اجتماعی، مانند تعلیم، تحصیل، بازار، دفاتر و سایر شئون زنده گی.

د- در نظر گرفتن صراحت آیات (۱) و (۳۴) سوره النساء که مشعر است در خلقت بشر مرد اصل و زن فرع می باشد و نیز قوامیت از آن رجال است. لذا از استعمال الفاظ و اصطلاحات که با مفهوم آیات مبارکه در تضاد باشد جداً اجتناب شود.

ه- ارج گذاشتن به مسئله تعدد زوجات، که به اساس حکم صریح قرآن ثابت می باشد.

و- اجتناب از سفر بدون محرم شرعی.

ز- التزام به حکم شریعت غرای محمدی (صلی الله علیه وسلم) در مورد طلاق

قابل تذکر است که اذیت، آزار رسانی، ضرب و شتم زنان بدون معاذیر شرعی به حکم صریح قرآن عظیم الشان ممنوع است و هر نوع تجاوز ناحق که از جانب اشخاص بالای زنان صورت می گیرد، شورای سرتاسری علمای افغانستان از ارگانهای عدلی و قضائی کشور تقاضا بعمل می آورد تا مرتکبین همچو اعمال ناجایز را مطابق حکم شریعت غرای محمدی (ص) و قوانین نافذه کشور مجازات نمایند.

در کتب فقه اسلامی در مورد حقوق و وجائب زن تفصیلات زیادی وجود دارد که در وقت ضرورت به آن مراجعه خواهد شد.

 

والسلام

شورای سرتاسری علمای افغانستان

 

شیوه های انتخاب رهبر یا رئیس قوم در جامعه اسلامی به شکل پرسش و پاسخ

سوال : 1 رهبری و رئیس دولت یا حکومت اسلامی را در یک کشور اسلامی بر مبنای احکام و تعالیم اسلام، چگونه میتوان بر گزید؟

پاسخ ما: پیامبر فرمود: فعلیکم بسنتی و سنته الخلفاء الراشدین المهدیین بعدی: (بر شما باد پیروی از سنت من و روش خلفای راشدین بعد از من ) در سنت پیامبر، فرمانده ها لزوما متقی ترین افراد نبودند، بلکه کاردانی و تخصص نیز در نظر گرفته میشد.

اما اگر منظور پرسش کننده ، رهبری عمومی امت است، باز جلوی ما سنت خلفای راشدین است  که ماموریم به پیروی از سنت و روش آنها:
 
بزرگان ممدوح قرآن، یعنی مهاجرین و انصار، انتخاب رهبر را  فقط حق خود دیدند و رای مردم مکه یا طایف را نخواستند و حضرت ابوبکر انتخاب شد  بعد او،  حضرت عمر را پیشنهاد کرد و مردمی که ابوبکر را پیش تر انتخاب کرده بودند تا رهبرشان باشد و امر نهی کند ، این دستور آخر ابوبکر را نیز پذیرفتند و  حضرت عمر خلیفه شد.

و وقتی که عمررضی الله عنه (که بطور غیر مستقیم توسط مردم انتخاب شده بود) تصمیم گرفت بعد از خود، حکومت را بشورای 6 نفره بسپارد، باز این دستور توسط همانهایی که ابوبکر را انتخاب کرده بودند، مطاع شد  و این شورا از بین خود، عثمان و علی را برگزید و نوبت به عثمان رضی الله عنه رسید، عثمان توسط کودتایی پیچیده شهید شد و نوبت به حضرت علی رسید و کسی در اینکه حضرت علی خلیفه بر حق  بود،  شک نداشت، فقط دعوا برسر این بود که خلیفه جدید باید قاتل خلیفه قبلی را مجازات کند و علی رضی الله عنه  میگفت فعلا قدرت نداریم.

پس با توجه به عملکرد صحابه نتیجه میگیریم، رهبر را همانهای انتخاب میکنند که برای ایجاد حکومت اسلامی پیشگام بوده اند و برای ایجاد حکومت اسلامی از مال و جان و سرزمین و فرزندان خود گذشتند. این حق آنهاست نه  حق کسی دیگر.

بزبان ساده تر حالا اگر کسانی برای ایجاد حکومت اسلامی در ایران قیام کنند، پس از پیروزی، اینها خودشان هستند که حق انتخاب رییس را دارند، نه خانه نشینان

مثال گذشته: کسانی که برای سرنگونی شاه  تظاهرات کردند حق انتخاب رهبر را داشتند نه طرفداران شاه

 

سوال دوم: انتخابات عام برای هدف متذکره آنگونه که در جهان امروز متداول است از دیدگاه شرع اسلامی جواز دارد؟ 

جواب مانه جواز ندارد ، عملکرد صحابه بما میگوید که جواز ندارد و انتخاب رهبر حق موسسان حکومت اسلامی است , کسی که برای خمیر گرفتن زحمتی نکشیده، حق ندارد بگوید نان مال من است.

 

سوال سوم : اگر دارد آیا زن و مرد بگونه مساوی حق رای دارند؟ اگر چنین باشد پس موضوع نابرابری زن در امر میراث و شهادت به این تساوی حق تأثیری ندارد؟ 

جواب: گفتیم  اصلا جواز برای مردان  ندارد! چه برسد بزنان!  اما سوالی که مطرح میشود: آیا زنان مهاجر یا  زنان انصار! آنها چی؟!! آنها حق رای دارند؟

جواب : نه! در اسلام زن تابع مرد خود است ، وقتی در ازدواج بدون ولی حق نکاح ندارد، دیگر خودتان قیاس کنید

میدانم بمباران فرهنگی غرب، هضم این جمله را برایتان مشکل میکند، اما برای درک حقانیت اسلام نگاه کنید به کشورهای که بزنان حقوق ظاهرا مساوی دادند، نتیجه چی شد؟ 

فروپاشی خانواده، یا اصلا تشکیل نشدن خانواده! کمبود شدید تولید مثل!! و تنهایی مردم!! وصد درد بی درمان دیگر

که اینها در نهایت، اول بضرر زنان هست!

غرب چرا جلوی مهاجرت بغرب را نمیگیرد؟؟؟!! چون نیاز به انسان دارد !

والله اگر شرقیان نروند ،غربیان میایند با منت و زاری شرقیان را میبرند تا مملکت شان خالی نشود!

 اینها از شومی تساوی کاذب است 

 

سوال چهارم: به همین گونه آیا هر فردی در جامعه اعم از عالم و جاهل، متقی و مفسد و . . . برای تعین رهبری و ریاست دولت و یا امر دیگری در امور اجتماعی مسلمانان حق رای مساوی دارند؟

جواب: گفتیم حق موسسان است و ظاهرا موسسان دولت اسلامی  نباید  مفسد  یا حتی جاهل باشند، زیرا اگر جاهل و مفسد میبودند که حکومت اسلامی درست نمیکردند.

البته این عیبی ندارد که سطح علمی آنها یکسان نباشد، یا تقوای آنها  متفاوت باشد، زیرا اینها قابل اندازه گیری دقیق نیست

 

سوال پنجم:  اگر انتخابات عام جواز شرعی نداشته باشد، مسلمانان در کشورهای شان برای تعین رهبری و حکومت چه باید کنند که متکی بر شریعت اسلامی به خصوص متکی بر نصوص (قرآن و حدیث) باشد؟ مثلاً اخوان المسلمین مصر در جریان انتخابات چه باید میکرد؟

جواب: در کشورهای اسلامی مسلمانان هرگز نمیتوانند از راه انتخابات به حکومت برسند! الجزایر جلوی چشم ماست و ترکیه شما را نفریبد، در سایه همین  حکومت اسلامی ترکیه بود که  قانون (زن در نصف مال شوهر شریک است) تصویب شد!!!!

در سایه حکومت اسلامی ترکیه، اولین هتل لختی ها در تر کیه افتتاح شد، یعنی  حتی در دوره اتاتورکی ها هتل لختی ها نبود، در سایه حکومت اسلامی ترکیه، زن صد و پنج ساله  بیمار را بجرم داشتن روسری - بدون درمان - از بیمارستان بیرون انداختند!!

 آیا این حکومت  اسلامی است؟ یا حکومتی است که دارد به ریش اسلام میخندد؟؟

اخوان مسلمین باید بعد از سرنگونی حسنی  مبارک، مستقیما حکومت را در دست میگرفتند نه اینکه با نردبان ارتش  مبارک ، میخواهد بالا بروند و خواهید دید که این نردبان را از زیر پاها یشان خواهند کشید و خواهید دید که غیر از انقلاب، (خواهندگان یک حکومت اسلامی) راه دیگری جلویشان نیست همانطور که مردم الجزایر دیدند! هان اگر نام قانون کفر را حکومت اسلامی بگذارند البته که اجازه دارند مثل ترکیه!! 

 

سوال ششم : برخی از اصل تغلب در تصاحب حکومت اسلامی و تعین رهبری و ریاست این حکومت بر مبنای این اصل سخن میگویند. و حدیث الملک لمن غلبه را دلیل می گریند. آیا واقعاً این یک اصل مبتنی بر شریعت اسلامی است؟ اگر چنین باشد که هرکس در جنگ و منازعه غالب شد و اقتدار خود را تثبیت کرد حق زعامت و حکومت را دارد و دیگران شرعاً ملزم به اطاعت او هستند، پس این اصل با نظریات فاشیستسی هیتلر که معتقد به تثبیت اقتدار نژاد جرمن از راه زور بود و با دیدگاه تنازع بقای داروین چه تفاوت دارد؟ 

پاسخ : بله متاسفانه عملا همینطور است که معمولا با جنگ، حکومت بدست میاید ببینید حتی آمریکایی ها هم حکومت خود را با جنگ بدست آوردند ,حتی انگلیس ها هم , و مسلمان های صدر اسلام هم 

چشم چرا بر واقعیت ببندیم؟

 

سوال هفتم :  آیا اصل تغلب متناقض اصل شایستگی بر مبنای تقوی و ویژگیهای دیگر نیست؟

جواب : نه نیست!! زیرا از نتایج تقوا شجاع بودن است، پس معقول نیست؛ که یک جاهل مفسد، بر یک مومن متفی حکومت کند، مگر اینکه  عیبی در کار مومن متقی باشد 

یک نکته مهم : وقتی  که هنگام وفات حضرت علی رسید، این خلیفه راشد در جواب این درخواست مردم که گفتند: (جانشینی برای خودت انتخاب کن )

فرمود:اگر الله برای شما خیر را بخواهد شما را پیرامون  بهترینتان جمع میکند ، مثل آنکه ما را  حول بهترین مان (حضرت ابوبکر ) جمع کرد! خلاصه حرف حضرت علی این بود:خلایق هرچه لایق

پس بنظرم - آمد و رفت حکومت ها -  هم تابع این قانون است، و باقی قوانین خواب و خیال است!

حکایت عابدی که در زمان موسی مشغول ریش خود بود

عابدی بودست در وقت کلیم

در عبادت بود روز و شب مقیم

ذرهٔ ذوق و گشایش می‌نیافت

ز آفتاب سینه تابش می‌نیافت

داشت ریشی بس نکو آن نیک مرد

گاه گاهی ریش خود را شانه کرد

مرد عابد دید موسی را ز دور

پیش او شد کای سپه سالار طور

از برای حق که از حق کن سؤال

تا چرا نه ذوق دارم من نه حال

چون کلیم القصه شد بر کوه طور

بازپرسید آن سخن، حق گفت دور

گوهر آنک از وصل ما درویش ماند

دایما مشغول ریش خویش ماند

موسی آمد قصه بر گفتا که چیست

ریش خود می‌کند مرد و می‌گریست

جبرئیل آمد سوی موسی دوان

گفت همی مشغول ریشی این زمان

ریش اگر آراست در تشویش بود

ور همی برکند هم در ریش بود

یک نفس بی او برآوردن خطاست

چه به کژ زو بازمانی چه به راست

ای زریش خود برون ناآمده

غرق این دریای خون ناآمده

چون ز ریش خود بپردازی نخست

عزم تو گردد درین دریا درست

ور تو بااین ریش در دریا شوی

هم ز ریش خویش ناپیدا شوی

انجيل درقرائت تفنگداران

.... شنيده ايدكه درانجيل به شماحكم داده اند؟ حكم به محبت ؟ واينكه همديگر رامحبت كنيد؟اما من به شما حكم جديد مي دهم!حكم به شقاوت وحكم به انتقام و حكم به خشونت! .....

بي بي سي فارسي در {گزارشي از دنياي ما} ؛عمليات كبراي خشمگين تفنگداران امريكا در افغانستان را به تصوير كشيده بود. عملياتي كه در آغاز آن جنرال كشيش (!!!) مايكل تيلور دعاها وسخناني از انجيل را بدرقه راه تفنگداران كرد... اين نوشتار تفسير آزاد برسخنان ايشان و زبان حال واقعي ايشان است واين كه را به آتش كشيدند ... تا باشد كه همهء مقدسات بشربه آتش كشيده شود...

=============================
كشيش تفنگدارميگويد: شما انجيل را بسيار خوانده ايد و سخن از صلح و رحمت و سخن از مهرومحبت بسيار شنيده ايد... اما من با شما سخن تازه مي گويم! صلح و محبت ديگر بس است.اينك گاه خشم است وگاه انتقام وگاه جنگ وخونريزي. گاه گسستن زنجيرهاوپاره كردن لگام ها... زيراهرچه كه ازاكسير رحم ومروت كه در دلهايتان باقي مانده است بايد كه در زهركبراي خشمگين شما تفنگداران نابودوباطل شود...
شنيده ايد كه در انجيل مقدس گفته اند اگركسي برگونهء تو سيلي زد گونهء ديگرت را نيز پيش ار!؟ اما من به شما مي گويم كه هنوز كسي سيلي برصورت شما ننواخته ،حتي اگر فكر سيلي زدن در ذهنش خطور كرد ، در عمليات پيش گيري از خطر ، شما سينه وي را با گلوله سوراخ كنيد و گذرگاهي سرخ از خون در شكمش باز كنيد و از درون آن خون ، همچون كبراي خشمگين عبور كنيد!

شنيده ايد كه در كتاب مقدس گفته اند مسكينان را رحمت كنيد و بينوايان را محبت كنيد ؟؟ اما من به شما مي گويم كه خانه هاي گلين مسكينان را برسرشان خراب كنيد وكلبهء بينوايان رامقبرهء خانوادگي زنان و كودكان گرسنه شان بسازيد !

شنيده ايد كه گفته اند اگركسي ردايت را دزيد قبايت را نيز بده ؟؟ اما من به شما مي گويم چون برج هاي دوقلو شما را خراب كردند شما تمامي كشور شان وتمامي هست ونيست آنان را با خاك يكسان كنيد. و درانتقام هريك امريكايي هزارنفر از هركه به نام مرتبط با آنان است را قتل عام كنيد. گناهكار وبيگناه مهم نيست ! مهم انتقام است وتخليه خشم ونفرت كه وجود همه شما هارا انباشته كرده است!!

شنيده ايد كه در انجيل به شما حكم داده اند؟ حكم به محبت ؟ واينكه همديگر را محبت كنيد؟؟ اما من به شما حكم جديد مي دهم ! حكم به شقاوت وحكم به انتقام و حكم به خشونت!

اي خشونت شدگان خشونت كنيد. اي وحشت زدگان دهشت افكنيد. با غرش طياره هاي هول انگيزتان و با نهيب بمب هاي هزار كيلويي غني شده با اورانيوم تان ... همهء جهان خود را لبريز از وحشت و سرشار از خشونت كنيد. چنان كه تا دها نسل آينده نيز نوزاد سالمي پا به اين جهنم خشونت بار شما نگذارد.

اي خشونت شده گان خشونت كنيد! اي وحشت زدگان دهشت درافكنيد! زيرا كه ملكوت جهنم نزديك است. پدر ما كه در زمين است ودر همين نزديكي در كليساي كوچكي درفلوريدا ... شما را به ملكوت جهنم نويد داده است. پس خشونت كنيد و كتابها را و همهء مقدسات را به آتش بكشيد زيرا ملكوت جهنم از آن شما خواهد بود.

خوشا به حال تفنگداران عمليات كبراي خشمگين زيرا ملكوت جهنم از آن ايشان است. خوشا به حال قاتلان زيرا كه جامهاي سرخ خون ، شراب ايشان است. خوشا به حال اتش افگنان در كتاب زيرا كه جهنم خود ايشانند جهنمي از خشم وخشونت كه چون به هرچيزي كه برسند آنرا به آتش مي كشند...

خوشابه حال جنگ افروزان زيرا نفرين صلح بر ايشان همواره فروريزان است. خوشا به حال انتقام جويان كتاب قران سوز، زيرا بدانچه كه از خشم وانتقام طالب هستند به تمامي بدان خواهند رسيد...

اي كشيشان تفنگدار و اي ژنرال هاي كشيش كتاب ها را بسوزيد و مقدسات بشر را به آتش بكشيد زيراكه انجيل مقدس شما مدتهاست كه در آتش خشم شما كينه توزان عصر وحشت پاك سوخته و چيزي جز دود انتقام پرستي در بيداد خون وخونريزي از آن باقي نمانده است...

قطعنامه علمای ولایت هرات

بسم الله الرحمن الرحیم؛

به پاس ارزش های اسلام و قرآن ملت همیشه بیدار هرات بار دیگر بر این باور است که اگر نسخه ای از قران سوختانده شود و یا هم به آن بی حرمتی صورت گیرد هیچگاه احکام آن از قلب مسلمان سوختانده و بیرون نخواهد شد.

 - 1
عمل وحشیگرانه نظامیان آمریکایی حرکت غیر انسانی بوده و شدیدا محکوم می شود.

 - 2
از دولت می خواهیم که مسئولیت اسلامی خود را در این زمینه ادا نمایند تا خشنودی خدا و پیامبرش را در قبال داشته باشد.

  - 3 
حامد کرزی، رئیس جمهور افغانستان اگر خواستار پیاده کردن ارزش های اسلامی است، باید در این زمینه واکنش نشان داده و تمامی ارتباطات خود را موقتا به حالت تعلیق درآورد.

  - 4 
حکومت محلی هرات باید قاصد رسانیدن پیام مردم به مسئولین کابل باشد.

- 5
شوراری ولایتی هرات حامی نمایندگان پارلمان بوده و از تمامی تصمیمات آنان در این قبال حمایت می کند.

 -  6
از کنفرانس اسلامی خواسته می شود که به دشمنان اجازه توهین ندهند و حامی مردم افغانستان شوند
.

يا اسلام را به طور كامل بپذيريد… يا كنار بگذاريد

نوشته: سيد قطب. برگردان: روح الله مازندراني

هر نظامي فلسفه و انديشه كلي براي حيات دارد، و هر نظامي تشكيلات ويژه خود را و مشكل آن در تطبيق ذات خود مي رويد، و مواردي دارد كه متناسب با طبيعت آن است، و نشانه هايي دارد كه در جهان واقع به ظهور مي رسد، يعني راه حل هاي مشكل جامعه در هر نظامي از خود آن نظام و طبيعت آن نظام امكان پذير است، و حل هر مشكل با طبيعت يك نظام، مربوط به آن جامعه ممكن مي شود و وابسته به همان نظام است.
نه منطقي است و نه از انصاف كه از نظامي كه ويژه حل مشكلي را بطلبيم كه از از ذات و سرشت آن نظام نروييده و مربوط به آن نظام نيست، بلكه مشكلي برخاسته از ذات نظام ديگر است كه آن نظام در طبيعت و روش خويش از نظام موجود جداست، و در سرشت باهم مخالف اند.
منطقي عقلي ما را برآن مي خواند كه: هركه بخواهد به فتواي نظام معيني مشكلات حياتش را حل كند، بايد اولاً آن نظام را با وقعيت زندگيش تطبيق دهد تا بنگرد كه آيا با اين نظام اين مشكلات دوباره سر بر مي آورد يا از بين مي رود، و اصولاً ببيند كه با اين نظام، طبيعت و اصول حيات دگرگون مي شود يا نه؟ و فقط در اين موقعيت است كه مي توان از يك نظام راه درمان آن را خواست، و بامشكلاتي كه در اثناي تطبيق و جايگزين ساختن آن ايجاد مي شود در باره اش قضاوت كرد.
اسلام نظام اجتماعي كامل است كه هر بخش آن از تمام جهات با بخش ديگر پيوند و ارتباط دارد، و هر بخشي به بخش ديگر متكي است، نظامي است با طبيعت مختلف كه انديشه اي ويژه براي زندگي دارد، و ابزاري جدا براي گرداندن امور حيات دارد، پايه ها و اصولي دارد كه از تمام جهات مخالف نظام هاي غربي است، و مخالف با نظامي كه امروز بر جامعه ما حكومت مي كند، و اختلاف نظام اسلام با نظام هاي موجود، كلي و اصولي است، مؤكداً مي دانيم كه نظام اسلام در ايجاد و آفرينش مشكلات موجود در جامعه شركت و مداخله اي ندارد، بلكه اين مشكلات از طبيعت نظامي كه امروز بر جامعه منطبق است مي رويد، و از ابعاد اسلام نيست. زيرا اسلام در زندگي امروز فرصتي براي نمود و جلوه حقيقي خود را ندارد.
اما آنچه امروز شگفت آور است همان كثرت استفتاء مردم از آيين اسلام در اين روزهاست، در برابر مشكلات ويژه خود شان، كه از اسلام راه حل وطريق درمان مي طلبند، و نظر و انديشه اسلام را در قضايا و مشكلاتي كه خود مي پندارند، جويا مي شوند، حال آنكه اسلام درايجاد آن مشكلات مداخله اي نداشته و اصولاً در امور مداخله و شركت مستقيمي ندارد، اما گروه گروه مي خواهند بدانند در كشور هايي كه مخالف اسلام حكومت مي شود مشكلاتي از قبيل مشكل زنان در پارلمان و يا چگونگي مداخله بانوان در كار، و يا در مورد بانوان و آميزش جنسي آزاد، و مثلاً مشكلات جنسي جوانان و مسايلي از اين قبيل چگونه حل مي شود! در اين گونه استفتاء و يا مواردي امثال آن كه همه تقريباً بدين پرسش اقدام مي كنند حسن نيت وجود ندارد، و اين تنوع استفتاء دليل بر علاقه به ايجاد حكومت اسلام بر جامعه نيست، بلكه قصد اين پرسندگان ناراحت كردن آنهايي است كه مي گويند روزي حكومت براساس اسلام جايگزين حكومت هاي غير اسلامي خواهد شد.
و شگفت آورتر از اين پرسش ها پاسخ مردان به اصطلاح اهل دين است، و اصرار شان براي پاسخگويي به پرسش اينگونه پرسشگران، و آنگاه بحث و جدال شان در پيرامون عقيده اسلام و حكم اسلام در آنگونه موارد و تلاش براي روشن كردن جزئيات آن. حال آنكه در حكومت غير منطبق بر اسلام، و در جامعه اي كه نظام اسلام برآن منطبق نيست، و اصول اسلام در آن جامعه پياده نشده، به اسلام مربوط نيست كه امروز زن وارد پارلمان مي شود يا نمي شود؟ در اينجا ربطي به اسلام ندارد كه دو جنس باهم آميزش داشته باشند يا نداشته باشند، و مربوط به اسلام نيست كه بگويد زن كار بكند يا نكند، و خلاصه اين پاسخ ها به او ربطي ندارد زيرا هيچ مشكلي از مشكلات جامعه اي كه او در آن به سر مي برد مطابق با آيين اسلام نيست، و با نگرش حكومت اسلام عمل نمي شود.
امكان ندارد كه در اينگونه جوامع بتوان اين جزئيات و امثال آن را براساس اسلام و موافق با نظام آن خواستار شد،‌ در حاليكه كل نظام اسلام از حكومت بيرون رانده شده است، و از نظام اجتماعي طرد شده است و از زندگي ملي خارج گردانده شده است؟
اسلام كلي تجزيه ناپذير است كه اگر قرار است گرفته شود با همه اندام آن باشد، و اگر نيز قرار است كه كنار گذاشته شود بايد تمام آن كنار گذاشته شود، اما از اين كه در اينگونه جوامع در موارد جزئ و مواردي استثنايي و حقير از اسلام نظر بخواهند و آن اساس و پايه اي را كه عموماً بايد اركان جامعه براساس آن پاگيرد آن را مهمل گذارند و بركنار نهند اين تحقيري است كه تحمل آن بر مسلمان جايز نيست –دانشمندي كه جاي خود دارد- ك آن را براي اسلام بپذيرد.
در جواب نظر خواهان مسايل جزئي از مشكلاتي كه در جوامع غير اسلامي و با حكومت مخالف اسلام برمي آيد بايد گفت:
- اولاً حكم اسلام در تمام شئون زندگي است و پس از اينكه فرمان اسلام در تمام ابعاد زندگي نافذ شد آنگاه نظر اسلام را در مورد مشكلاتي بپرسيد كه از ذات حكومت و مكتب اسلام بر مي آيد و رشد مي كند نه مسايلي كه از نظام هاي ديگر و نظام هاي متناقض با اسلام وجود دارد.
زيرا اسلام با روش اصولي و تربيتي خود،‌ مردم را سرپرستي و اداره مي كند، و برآنان برابر قوانين ويژه اي حكومت مي كند كه ويژه ذات آن است، و امور و شئون جامعه را برآن اساس تنظيمي كند، و پايه ها و اصول اجتماعي و اقتصادي و آگاهي ويژه اي مي‌ آفريند، تا اولاً همه اسلام را پياده كند، و نظام حكومت را تنظيم كند، و قانونگذاري را براساس آن برگرداند و اصول تربيتي را ترتيب دقيق بخشايد، در آن صورت، يعني پس از تمام مواردي كه آورده شد به خود بنگريد كه اگر مشكلاتي كه مي پرسيد همچنان باقي مانده آنگاه اسلام پاسخ مي دهد، واگر با پياده شدن نظام اسلام اين مشكل ريشه كن شد كه ديگر جواب را از جامعه گرفته ايد، اما آنچه پيش از پياده شدن نظام اسلام موجود است از اسلام نيست و مشكلات جوامعي كه اسلام را نمي شناسند ربطي بدان ندارد.
يك جامعه اسلامي را بيابيد كه قوانين ومبادي اسلام برآن حكومت كند، و زنان و مردانش تربيت اسلام داشته باشند چه در خانه و چه در مكتب و چه در جامعه برآن اساس تربيت شوند. بياييد پايه هاي زندگي را براساسي استوار كنيد كه در تمام موارد اسلام مسؤوليت آن را عهده دار شود، و عدالت اجتماعي واجب را بر امت ارزاني كنيد و آنگاه از بانوان بپرسيد كه: آيا مي خواهيد كه در ادارات عمومي كار كنيد؟ و بپرسيد كه اگر مقتضيات زندگي چنين چيزي را از او نخواهد آيا مايل است بدينگونه كار كند؟ و بپرسيد كه آيا مي خواهد كه آزادانه با مردان آميزش داشته باشد؟ و يا براي عموم زينت كند و خودآرايي او براي همه باشد؟ و يا مثلاً ببينيد كه تربيت او او را از پستي و خواري زندگي حيواني باز نمي دارد و از پرداختن به شهوات حيواني مانع نمي شود؟ و مثلاً آگاهي او، نگهدارش نخواهد شد و او را به راه پاكي و عصمت و شرم و حياي الهي نخواهد راند؟
از جمله برخي ها مي پرسند كه: تو معتقدي كه هر سال دست هزاران سارق را قطع كنند؟ و به نام اجراي قانون اسلام گروهي كثير را ناقص العضو بسازند؟
اين گروه ذاتاً غلط برداشت مي كنند و در اصول مرتكب اشتباه اند، و آنهايي كه بنا به نظر اسلام پاسخ مي دهند، و نظريه فقهي ارائه مي فرمايند آنها دوبار در اشتباه اند و مرتكب دو غلط مي شوند:
زيرا وجود هزاران دزد در هر سال از ثمرات مكتب اسلام نيست، و نظام اسلام آنها را نساخته، بلكه اينها از ثمرات و نتايج جوامع ديگر اند، جوامعي كه اسلام را از زندگي خود بيرون رانده اند، و مطابق با نظام اجتماعي ديگري عمل مي كنند كه در آن نظام اسلامي را بدانگونه كه هست نمي شناسند، يعني از دزدان ثمره جامعه اي هستند كه وجود گرسنگان و نيازمندان را تحمل مي كند و اجازه گرسنگي و بي چيزي مي دهد، و راه علاجي براي رفع مشكل گرسنگي نمي انديشد، از آن جامعه اي هستند كه تضميني جهت تامين روزي و قوت روزانه مليون ها نفر گرسنه ندارد، و مشكل از ميان برداشتن گرسنگي را عهده دار نمي شود و به تربيت وجود انساني اقدام نمي كند و تمامت حيات را در ارتباط با پروردگار قرار نمي دهد، و به قانون الهي بازگشت نمي دهد.
اما جامعه اسلامي جامعه اي ديگر است، جامعه اي كه تمام افراد آن از نظر قوت روزانه و روزي خانواده تضمين شده اند، كارگر يا بيكار، توانا يا درمانده، تندرست يا بيمار، متوسط نصف عشر از اصل دارايي را سهم مي برد نه از سود بلكه از بيت المال، و نيز –بدون قيد و شرط- از اموالي كه دولت جهت حمايه از جامعه در برابر آفات كنار مي گذارد {براي تهيه ابزار} به قدر نياز بر مي دارد.
حال نخست اين نظام را پياده كنيد، و پس از تطبيق و پايه گذاري در جامعه ببينيد كه چند نفر نيازمند مي مانند و يا چند تن سارق جهت ربودن اموال ديگران حركت مي كنند، سارقي كه شكمش از طعام سير باشد؟! و قلبش از ايمان آباد... بنابر اين اگر از برخي از مشكلات، از جمله در مورد مسايل جنسي از تو بپرسند، سزاست كه ايشان را به پيروي از آيين اسلام فرا خواني... جواناني را كه در جامعه غير اسلامي مي بينيم كه از هرسو عوامل جهت تحريك غرايز شان برانگيخته شده، و تمام عوامل مهياست كه آنان را به سوي جنون غرايز جنسي بكشاند حال اين گروه مي خواهند نظر اسلام را در مورد مشكلات جوانان بدانند، لذا اگر مي خواهيد كه نظر اسلام را در مورد مشكلات جنسي جوانان بدانيد بايد اول تمام اصول اسلام را پياده كنيد و آنگاه نظر او را بدانيد –نه پيش از پياده كردن- كه اگر پس از پياده كردن مشكلاتي براي جوانان بود بايد بپرسند.
من هرگونه نظر خواهي را، براي اسلام و مسلمين پند‌ آموز مي دانم، اما نه در قضيه اي كه از مطابقت با نظام اسلامي برنخاسته، و در آنجا اسلام به كلي از حيات بشر رانده شده، و من تمام اينگونه نظرخواهي از اسلام را مسخره مي دانم، و جواب گفتن به اين پرسشها را شركت جستن در اين مسخره، و شركت جستن در مسخره اهل نظر...
آنها كه امروز فرياد واشريعتا! بلند مي كنند و مي خواهند كه به نام اسلام بانوان را از انتخابات باز دارند، و يا اينكه به نام اسلام آنها را از كار باز دارند و يا اينكه آنها را وادارند كه خود را در حجاب بپوشانند و يا اينكه چادر و دامن هاي شان را به نام اسلام بلندتر كنند! –به من گوش كنند- تا از اين همه تلاش شان در راه مسخره كردن اسلام! از آنها قدرداني كنم!! زيرا ايشان با اين كار، دقيقاً اسلام را وسيله مسخره و استهزاء مردم قرار داده اند، مردمي كه مشكلات از هر سو ايشان را در خود گرفته و آنها با تمام تلاش سرگرم پرداختن به اين جزئيات اند.
اينان به جاي آنكه نيروي شان را در راه پياده كردن نظام اسلامي و قانون اسلام در تمام جوانب زندگي به كار گيرند، و به جاي اينكه بخواهند اسلام بر نظام جامعه و قوانين دولت مسلط گردد، و به جاي اينكه بخواهند تربيت اسلامي بر مدرسه و خانه و زندگي مسلط باشد بدين جزئيات دلخوش كرده اند. براين گروه لازم است كه اسلام را با تماميت آن عنوان كنند، و اگر دعوت مي كنند، به عمل بر تمام كليت آن دعوت كنند كه اين نيكوترين راه در جهت حفظ ارزش و اصالت اسلام است و ارزش دعوت اسلام...
اين همان اصلي است كه بايد در كار آن جديت كنند، و در دعوت بدان پاك و خالص باشند، اما هنگامي كه غرض و مقصود جيغ و داد كشيدن است و فقط اظهار نظري فيلسوفانه! كه اين كار با همان حركات تامين است و خطري در آن نيست؟ و اين مسأله اي ديگر است كه حد اقل برخي هيأت ها و جمعيت ها بايد خود را از آن بركنار دارند.

اطلامیه مردم مسلمان ولایت غور

بسم الله الرحمن الرحیم

 توهین به قرآنکریم  و ارزشهای دینی توسط یهود و نصاری عمل تازه و قابل تعجب نیست . این عمل از زمانی آغاز گردیده که پیامبران خدا توسط همین ها مجنون خوانده میشدند.

حریق کردن  قران عظیم الشان در پایګاه  جهنمي بګرام در روز  سوم  حوت  امتحان قواي نظامي اشغالګر صلیبیون  صهیونست  است تا بدانند که ایا مردم  مسلمان افغان چنانکه  در  روز  سوم برج حوت  سال ۱۳۵۸ در مقابل  قواې  وحشي قشون  سرخ  ودست نشانده هایش  با نعرهء هاي «الله اکبر» پایه هاي  قصر  طاغوتي کرملین  را در مسکو لرزانید ، هنوز هم به شعائر  دین مبین اسلام  متعهد  هستند و یا اینګه فعالیتهاې  تبشیري انها که با چاپ  کردن  کتاب  بایبل  منسوخ به پشتو و دري  که از همین پایګاهاي  نظامي بګرام تکثیر و توضیع میګردد کار خودش  را کرده و پیوند  عقیدتي  افغانها   را با کتاب مقدس شان « قران عظیم الشان »  از  بین برده است  و این مردم  مسلمان را براې پزیرفتن این پایګاه نظامي دائمي در افغانستان عزیز  اماده  ساخته است  یا خیر ؟
هموطنان مؤمن ما نباید  این عمل شنیع  را یک حادثه تصادفي  بیپندارند ، بلکه این عمل  زشت  عمدا  و قصدا صورت ګرفته است ، مقامات  رسمي  نظامي صلیبیون  صیهونست  در اظهارات خو دتذکر  داده  اند که این کتب دیني  به علت اینکه  زندانیان  افکار و نوشته هاي  بینادګرایی را  ازینطریق  به همدیګر میرسانیدند جمع ا وري ګردیده وبه اتش  کشیده شده اند . یعني اینکه قران عظیم الشان  افکار تندګرایی  وبنیادګرایی  را  به پیروانش   تعلیم  میدهد!!  لعنت الله علي القوم الکاذبین .  

سرزمین اسلامی افغانستان  ازسال 1357 تاحال میدان رقابت کشمکش های حق و باطل قرار گرفته است.  زمانی اشغالگران ارتش سرخ گستاخانه به مقدسات دینی میتاختند. و ازسال 1373 ببعد همان وابستگان کرملین باتراشیدن بروت و گذاشتن ریش و لنگی قند وقروتی ساختند و در رنک و بوی دیگری کوشیدند تا اسلام را بدنام سازند.  و امروز نیز همان اجیران KGB   با تغییر چهره ظاهری و آویزان کردن نکتایی زمینه ساز توهین و تحقیر مقدسات دینی میباشند. در سرزمین اسلامی غور خوشبختانه ازین قماش انسانماهای حیوان صفت  بسیار کم یافت میشده و مجموع تعداد این قبیل معامله گران اسلام ستیزان معدود و یا هیچ نبوده که مردم غور خوشبختانه امروز در سطح کشور این افتخاار را دارا میباشند. چنانچه زمانیکه سخن از تظاهرات و پاسخگویی با جنایات دشمنان اسلام به میان میاید آنعده افرادی که در هنگام اشغال کشور در تحت شهر چغچران زندگی داشتند، نسبت به بسیاری از مجاهدین و کسانی که در قرأ و قصبات سپری میکردند با انگیزه و احساس بیشتر در حرکت میافتند و آمده ایثار میباشند.

هموطنان گرامی چنانچه مطلع میباشند درین اواخر تعدادی بیشماری از نسخه های قرآن کریم توسط صلیبیون مستقر در میدان هوایی بگرام بیشرمانه توهین و آتش زدند که بدنبال آن هزاران تن در اعتراض به سوزاندن نسخه های از قرآن کریم، درمناطق مختلف افغانستان دست به تظاهرات زدند كه در پی آن  تعدادی به شهادت رسیدند و تعدادی دیگر مجروح شدند

همانطوریکه واضح است سیاهی آخر شب مژده از طلوع صبح میدهد و معتقید میباشیم که این  هم یکی دیگر از امتحانهای  تعهد افغانها نسبت به  اسلام است.

برادران و خواهران مؤمن و مسلمان!
دشمنان  دین مبین اسلام و مسلمانان نمیدانند که فرزندان رشید و مؤمن  افغان با وجود تحمل  سي و سه سال  ظلم و شکنجه ، اشغال  و استبداد تحمیل شده از  جانب  اشغالګران  شرق وغرب  و همکاران خود  فروخته شده داخلي انها هنوز هم قلبهاي مملو از عشق به خداوند جل جلاله  ، کلام الله مجید  و سنت  محمد صلي الله علیه و سلم  دارند.
مردم مجاهد و مؤمن  افغان د رتظاهرات  سوم حوت  امسال در پروان ، کابل ، ننګرهار  ، لوګر  ، غور ، بامیان و هرات  با  نذرانه کردن  خونهاي  خویش  براې دفاع از کتاب مقدس  دیني شان صداقت  شان را در برابر مسؤلیت هاي دیني و ایماني  خویش  به  اثبات  رسانیدند  ونګذ اشتند دشمنان  دین  شان در  صداقت  انها  شک  نمایند .  این شهداې  عاشق  به دین اسلام  که جایګاه  شان  جنات  نعیم است  به نمایندګي از  ملت غیور  مسلما ن  افغان   پیغام  کامیابي  شان را با  خون هاي سرخ  خود  به د شمنان   دین وملت شان فرستادند و به جهنمي  ها  فهماندند که این سرزمین، سرزمین  سپاهیان ګمنان اسلام است  و شما نمیتوانید  درین  خاک  غیوران  عاشق به دین  اسلام باقی  بمانید. بدانید که روح ما مسلمان،  هدف ما اسلام و رهنمایی  ماقران است.
. ملت مجاهد و قهرمان ولایت غور، سوختانیدن  قران عظیم الشان  را درپایګاه  نظامي  جهنمي  بګرام  وهر جاي دیګر  شدیدا  محکوم   مي کند و از ملت  غیور و مسلمان  افغان   تقاضا  به  عمل  مي اورد  که بدون  در نظر  داشت افکار  قوم ګرایی و زبان ګرایی به حیث  افغانهاي مؤمن  به خدا جل جلاله  دست بدست  هم  داده  به اشغال  کشور شان خاتمه ببخشند ویکبار دیګر  بیرق  سبز هلالي     را در سرزمین  اجداد  مجاهد  پرور خویش  به اهتزاز بیاورند و به دشمنان دین و ملت شان برسانند که این سر زمین جاې  نیست که معاندین اسلام در  ان جایګزین شوند ، کشور شان ر ازاد نمایند و درجمع  ملت هاي ازاد  و سربلند  با  افتخارات  دیني  و ملي شان بندگي   خداې واحد را بجا اورند .

 ما  از مقامات دولتی میخواهیم تا از تمام شهدا و مجروحین  درسراسر کشور  و سایر کسانیکه در برابر این جنایت هولناک حساسیت نشان دادند و از حریق شدن تعداد بیشتر کتاب های دینی و قران عظیم الشان جلوگیری نمودند، رسماً تقدیر نمایند .

راه رفتن و نشستن بر روي قبر مسلمان

ابوهريره رضي الله عنه روايت مي كند كه رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمود: «لأَنْ يَجْلِسَ أَحَدُكُمْ عَلَى جَمْرَةٍ فَتُحْرِقَ ثِيَابَهُ فَتَخْلُصَ إِلَى جِلْدِهِ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَجْلِسَ (و في روايه: يطأ) عَلَى قَبْرٍ». مسلم (3/62) ابوداود (2/71) نسائي (1/287)، ابن ماجه، بيهقي و احمد.

يعني: اگر كسي از شما روي زغال هاي گداخته بنشيند و لباسها و بدنش بسوزد بهتر است از اينكه روي قبر بنشيند يا اين كه آنها را زير پا بگذارد.

همچنين عقبه بن عامر رضي الله عنه مي گويد: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم لأَنْ أَمْشِيَ عَلَى جَمْرَةٍ أَوْ سَيْفٍ أَوْ أَخْصِفَ نَعْلِي بِرِجْلِي أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَمْشِيَ عَلَى قَبْرِ مُسْلِمٍ وَمَا أُبَالِي أَوَسْطَ الْقُبُورِ قَضَيْتُ حَاجَتِي أَوْ وَسْطَ السُّوقِ». ابن ابي شبه (4/133) ابن ماجه (4741).

يعني: اگر بر زغال روشن يا بر لبه تيز شمشير راه بروم يا اين كه كفشهايم را به پاهايم بدوزم بهتر است از اين كه روي قبر مسلماني راه بروم و قضاي حاجت در ميان قبور مانند قضاي حاجت در وسط بازار است.

و ابو مرثد غَنَوي مي گويد: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم يَقُولُ لاَ تُصَلُّوا إِلَى الْقُبُورِ وَلاَ تَجْلِسُوا عَلَيْهَا». مسلم و اصحاب السنن الثلاثه.

يعني: رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمود: رو به سوي قبور نماز نخوانيد و بر آن ننشينيد.

علامه الباني رحمه الله در کتاب "احکام الجنايز" مي گويد: «از اين سه حديث چنين بر مي آيد كه نشستن يا راه رفتن بر روي قبور مسلمانان حرام است. طبق اظهارات شوكاني ،‌مذهب جمهور علما، چنين است. البته امام نووي و عسقلاني آن را فقط مكروه مي دانند. امام شافعي در «الام» و امام محمد در «الاثار» بر كراهيت اين امر تصريح كرده اند و امام محمد مي گويد: فتواي امام ابوحنيفه نيز، همين است. در حالي كه نزد آن دو (ابوحنيفه و محمد) اگر كراهيت مطلق بكار رود، بمعني حرمت است و اگر بگوئيم كراهيت تحريمي است به حق نزديك تر است. زيرا در حديث ابوهريره و عقبه به حرمت آن تصريح شده است».

امامت کسي که سيگار میکشد؟

کشيدن سگرت (سيگار) حرام است، اما تاثيري بر نماز فرد ندارد.

از اينرو او مي تواند امامت کند، اما بهتر آنست که شخصي که قرائت بهتري دارد و پايبندي بيشتري به احکام شرعي و حرام و حلال دارد و بيشتر از سنت پيروي مي نمايد، امامت کند.

شيخ عبد الله بن حميد مي گويد: «هرگاه شخصي افضلتر از سيگارکش وجود داشت، نبايد پشت سر او نماز خواند، اما هرگاه کسي افضلتر از وي يافت نشد، يا آنکه شما آمديد و پشت سر يک سيگار کش نماز خوانديد، انشاءالله نماز صحيح است. چرا که جمهور اهل علم گفته اند که نماز پشت سر شخص فاسق صحيح است، و کسي که پشت سر فاسق نماز مي خواند را به تکرار نمازش امر نکرده اند، به دليل عموم فرموده ي پيامبر صلي الله عليه وسلم: «صلوا خلف من قال لا إله إلا الله». يعني: «پشت سر کسي که لا اله الا الله مي گويد، نماز بخوانيد». أبو نعيم (1/320)، والدار قطني 2/56، والله اعلم». فتاوى سماحة الشيخ عبد الله بن حميد ص 127.

البته حديث فوق صحيح نيست و محدثين آنرا باطل و مردود دانسته اند، و حتي بعضي از علما مانند ابن حبان در "المجروحين" (2/77) آنرا حديث نمي داند! و امام نووي در " المجموع " (4/253) آنرا ضعيف دانسته است. و ابن کثير در "إرشاد الفقيه" (173/1) گفته: چند طرق ديگري دارد اما هيچکدام از آنها صحيح نيستند.

علامه عبدالعزيز ابن باز نيز مي گويد: «در مورد امامت کسي که سيگار مي کشد و يا ديگر مسلمانان عاصي (و فاسق): نبايستي که چنين کسي را بعنوان امام انتخاب کرد، بلکه مشروع آنست که مردي را براي امامت انتخاب نمود که جزو برگزيدگان مسلمانان در دين و استقامت باشد، زيرا امامت شأن بزرگي دارد؛ و براي همين پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمودند: «يؤم القوم أقروهم لکتاب الله، فإن کانوا في القراءة سواء فأعلمهم بالسنة، فإن کانوا في السنة سواء فأقدمهم هجرة، فإن کانوا في الهجرة سواء فأقدمهم سلما». مسلم (673)‏. يعني: «مردم را؛ قاري‌ترينشان به کتاب خدا امامت کند، اگر در قرائت مساوي بودند آگاهترين آنها به سنت، اگر درسنت مساوي بودند کسي که در هجرت مقدم است، اگر در هجرت مساوي بودند کسي که زودتر اسلام آورده است، امامت کند». و در صحيحن از پيامبر صلي الله عليه وسلم آمده که ايشان به مالک بن حويرث و يارانش فرمود: «إذا حضرت الصلاة فليؤذن لكم أحدكم وليؤمكم أكبركم» يعني: «هرگاه وقت نماز شد يک نفر از شما اذان بگويد و مسن ترين شما امامت کند».

اما علما رحمهم الله اختلاف نظر دارند بر سر اينکه آيا امامت مسلمان عاصي (و فاسق) و نماز پشت سر او صحيح است يا خير؟ بعضي فرموده اند: بخاطر ضعف دين و نقص ايمانش؛ نماز پشت سر او صحيح نيست. و بعضي ديگر از اهل علم فرموده اند:  امامت وي و نماز پشت سر او صحيح است، زيرا مسلماني که نمازش صحيح باشد، نماز پشت سر او نيز صحيح است؛ و براي اينکه بسياري از صحابه پشت سر بعضي از امرايي که به ظلم و فسق معروف بودند؛ نماز خوانده اند، از جمله ابن عمر رضي الله عنه که پش سر ظالمترين مردم يعني حجاج _بن يوسف ثقفي) نماز خوانده است، و اين قول نيز راجح است؛ يعني امامت فاسق و نماز پشت سر او صحيح است؛ اما شايسته است که کسي را که اهل خير و صلاح است را بعنوان امام برگزيد».

" فتاوى الشيخ ابن باز " ( 12 / 123 – 127 ) .

همچنين علامه محمد بن صالح العثيمين رحمه الله دراين باره مي گويد: «نماز پشت سر سيگار کش و نماز خود سيگار کش صحيح است، و (بر طبق قاعده شرعي) هرکس نمازش صحيح باشد: امامتش نيز صحيح است؛ زيرا مقصود اينست که او امام تو باشد، و حکم اين مسئله مربوط است به صحت نماز، بنابراين اگر شخصي سيگار کش يا ريش تراشيده يا کسي که تعاملات ربوي انجام مي دهد، و يا افراد مشابه: ايراد ي ندارد که پشت سر او نماز بخواني و نمازت صحيح است».

" مجموع فتاوى الشيخ ابن عثيمين " ( 15 / السؤال رقم 1003 ) .