منظور آيه 3 سوره نور  

تفسير درست ايه 3 سوره نور جيست؟ منظور از اينكه مرد زناكار جز با زن زناكاريا مشرك ازدواج نميكندو برعكس جيست؟همانطور كه مى دانيد ازدواج مرد مسلمان با زن مشرك حرام است در حاليكه اكر منظور از نكاح در اين ايه ازدواج باشد,بايد كفت كه ازدواج مرد زنا كار با زن زنا كار يا مشرك جايز است كه اين خود خلاف تعاليم اسلام است؟ جكونه از اين ايه به عنوان دليل حرام بودن ازدواج با زن زنا كار استفاده مى شود؟ و سوال اخر اكر ازدواج با زنا كار حرام است بعضي از مردان قبل از ازدواج زنا كرده اندو بعدا ازدواج كرده اند ايا ازدواج تمام اينها باطل است؟


خداوند متعال مي فرمايد: «الزَّانِي لَا يَنكِحُ إلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» (نور 3).

يعني: مرد زناکار جز با زن زناکار يا مشرک ازدواج نمى‏کند؛ و زن زناکار را، جز مرد زناکار يا مشرک، به ازدواج خود درنمى‏آورد؛ و اين کار بر مؤمنان حرام شده است.

در مورد تفسير اين آيه دو قول وجود دارد:

اول: آيه دليل بر تحريم است ولي حکم آن منسوخ شده است، و ازدواج با زناکار جايز است.

 در اين آيه هرچند که ازدواج با زنا کاران حرام شده، اما در رأي‌ اكثر علما (از جمله امام شافعي و سعيد ابن مسيب و امام مالک و احناف) حكم‌ اين‌ آيه‌ با (آيه‌32) از همين‌ سوره: « وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ.. : مردان و زنان بى‏همسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و کنيزان صالح و درستکارتان را.. » منسوخ‌ است‌، بدين‌ جهت‌ گفته‌اند: مرد زناكار، مي‌تواند با زني‌ ازدواج‌ كند كه‌ با وي‌ زنا كرده ‌است‌ چنان‌كه‌ ديگران‌ نيز مي‌توانند با او ازدواج‌ نمايند.

و بعضي ديگر (مانند حافظ ابن کثير) گفته اند: اصلا اين آيه دليل بر تحريم ازدواج با زناکار نيست! و مراد از "نکاح" در آيه مذکور در حقيقت «جماع» است، زيرا قرائني وجود دارد که "نکاح" وارده در اين آيه را از معناي "تزويج و ازدواج" دور مي کند؛ چراکه بر طبق آيه صريح قرآن براي يک مرد مسلمان زناکار حلال نيست که با يک زن مشرک ازدواج کند، چنانکه مي فرمايد: « وَلاَ تَنْكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ : و با زنان مشرک تا ايمان نياورده‏اند، ازدواج نکنيد» (بقره 221). بنابراين از اين قرينه درمي يابيم که منظور از "نکاح" در آيه 3 سوره نور؛ نمي تواند "عقد ازدواج" باشد، چرا که اگر اين معني را داشته باشد، آنگاه از آن آيه حکم بر جواز ازدواج مسلمان زناکار با مشرک داده خواهد شد که اين برخلاف  آيه 221 بقره است، پس مراد از "نکاح" در آيه 3 نور؛ جماع است. و اما معناي آيه آنست که: غالب‌ زناكاران‌ ـ چه‌ مرد و چه‌ زن‌ ـ چنين ‌گرايشي‌ دارند كه‌ يكي‌ از آنان‌ جز به‌ ازدواج‌ با زناكاري‌ همانند خود رغبت ‌نمي‌كند. هدف‌ آيه‌ كريمه‌ ـ بعد از هشدار دادن‌ مؤمنان‌ از ارتكاب‌ زنا ـ بازداشتنشان‌ از ازدواج‌ با زناكاران‌.

دوم: امام احمد بن حنبل و شيخ الاسلام ابن تيميه و امام ابن قيم معتقدند که اين آيه منسوخ نشده و دليل بر تحريم ازدواج با زناکاران هست ، و مراد از "نکاح" در آيه مذکور؛ "عقد ازدواج" است.

علامه عبدالرحمن سعدي رحمه الله معناي آيه را چنين تفسير مي کنند: « معني آيه اين است که: هر زن و مردي كه به زناكاري متصف باشند و از آن توبه نكنند، و كسي براي ‏ازدواج با آنان اقدام نمايد، با اينكه خداوند ازدواج با فرد زناكار را حرام نموده است، از دو حال ‏خالي نيست: يا اينكه به حكم و دستور خدا و پيامبرش پايبند نيست ]و آنرا بر خود حلال مي کند[ پس چنين كسي جز مشرك ‏نميتوان باشد ]چون حرام خدا را حلال کرده[. و يا اينكه به حكم و دستور خدا و پيامبرش پايبند است اما با اينكه مي‏داند او زناكار است اقدام به ازدواج با او مينمايد، پس چنين ازدواجي زنا شمرده ميشود و ‏ازدواج كننده زناكار ميباشد ] زيرا ازدواج با زن زناکار صحيح نيست و لذا نکاح زن زناکار بمانند عدم انعقاد نکاحش هست، پس اگر از او استمتاع جويد مرتکب زنا شده[. پس اگر به طور حقيقي به خدا ايمان داشت اقدام به چنين كاري ‏نميكرد. و اين به طور صريح بر حرام بودن ازدواج با زن زناكار دلالت مينمايد. مگر اينكه توبه ‏نمايد. و همچنين ازدواج با مرد زناكار حرام ميباشد مگر اينكه توبه نمايد، زيرا نزديكي و ‏همراهي زن و شوهر از مهمترين نزديكي و آميختنها ميباشد».‏

و به آيات ديگري نيز استناد کرده اند؛ از جمله آنجا که مي فرمايد: «و الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ» (مائده 5). يعني: (و براي شما حلال است) زنان پاکدامن از مسلمانان، و زنان پاکدامن از اهل کتاب؛ هنگامى که مهر آنها را بپردازيد و پاکدامن باشيد؛ نه زناکار، و نه دوست پنهانى و نامشروع گيريد. و گفته اند: از مفهوم مخالف اين آيه چنين برداشت مي شود که: ازدواج با زنان غير پاکدامن و بدکاره جايز نيست.

و اما دليل آنها بر اينکه چرا مراد از "نکاح" در آيه 3 نور؛ "عقد ازدواج" است، گفته اند: چون تمامي احاديثي که در شان نزول آيه مذکور آمده، درباره عقد ازدواج بوده نه جماع، چنانکه – در يکي از اين احاديث – آمده: از عبدالله بن عمرو روايت شده است: مردي از ياران پيامبر صلي الله عليه وسلم خواست با يک زن خود فروش مشهور به ام مهزول ازدواج کند. آنگاه خداي بزرگ « الزَّانِي لَا يَنكِحُ إلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» را نازل کرد. نسائي در «تفسير» 379، احمد 2 / 159 و 125، حاکم 2 / 193، واحدي 632، بيهقي 7 / 153 و طبري 25742 از عبدالله ‏بن عمرو بن عاص روايت کرده اند، حاکم اين را صحيح مي‌داند و ذهبي هم با او موافق است. هيثمي در «مجمع الزوائد» ‏‏7 / 47 مي‌گويد: «راوي‌هاي احمد ثقه هستند».‏

همچنين ابوداود، ترمذي، نسائي و حاکم از عمرو بن شعيب از پدرش از جدش روايت کرده اند:

«أَنَّ مَرْثَدَ بْنَ أَبِي مَرْثَدٍ الْغَنَوِيَّ كَانَ يَحْمِلُ الْأَسَارَى بِمَكَّةَ وَكَانَ بِمَكَّةَ بَغِيٌّ يُقَالُ لَهَا عَنَاقُ وَكَانَتْ صَدِيقَتَهُ . قَالَ : جِئْتُ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، فَقُلْتُ : يَا رَسُولَ اللَّهِ ، أَنْكِحُ عَنَاقَ ؟ قَالَ: فَسَكَتَ عَنِّي ، فَنَزَلَتْ (وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ) فَدَعَانِي فَقَرَأَهَا عَلَيَّ ، وَقَالَ : لَا تَنْكِحْهَا». صححه الألباني في صحيح أبي داود .

يعني: شخصي به نام مرثد بردگان را از انبار به سوي مکه مي‌برد. در مکه زني به نام عناق با او رفيق بود. از رسول خدا اجازه خواست که با عناق ازدواج کند پيامبر هيچ نگفت. تا اين که آية ‏(وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ) ‏نازل شد. رسول خدا آيه را برايش تلاوت کرد و گفت: هرگز با عناق ازدواج نکن. ابوداود 2051، ترمذي 3177، نسائي به شمارة 3228 حاکم 2 / 166 و بيهقي 7 / 153 از عبدالله بن عمروبن عاص روايت کرده اند.‏

و گفته اند: اين احاديث دلالت دارد بر اينکه مراد از "نکاح" عقد ازدواج است نه جماع..

و علامه ابن عثيمين در رابطه با معناي آيه چنين گفته: «هرکس معتقد به تحريم نکاح با زن زناپيشه باشد اما با وجود آن وي را بنکاح خود درآورد؛ او عقدي را عقد بسته که معتقد به تحريم آن بوده، و عقد حرام بمانند نبود عقد است، پس براي وي حلال نيست که از آن زن استمتاع جويد، (و اگر چنين کند) آن مرد زناکار تلقي خواهد شد. و اما اگر منکر تحريم نکاح و ازدواج با زن زناپيشه باشد، و بگويد: (ازدواج با زن زناکار) حلال است، در اينحالت آن مرد مشرک خواهد شد، زيرا او حرام خدا را حلال کرده، و خودش را همراه با الله تعالي مشرع قرار داده است. و همين سخن درباره کسي که دخترش را به تزويج مرد زناکاري در مي آورد، مي گوييم».

"فتاوى المرأة المسلمة" جمع أشرف عبد المقصود (2/698(.

اما رأي راجح نزد ما – والله اعلم - راي دوم است، يعني: مراد از "نکاح" در آيه 3 سوره نور؛ "عقد ازدواج" است، و لذا ازدواج زن پاکدامن با مرد زنا کار، و مرد پاکدامن با زن زنا کار، حرام است، تا آنکه توبه کنند، بعد از توبه ازدواج با آنها جايز و صحيح است.

اما هرگاه مردي با يک زن زناکار ازدواج کرده باشد و پس از ازدواج با او برايش معلوم شود که آن زن از عملکردش توبه نکرده؛ در آنصورت نگهداشتن آن زن بر او حرام است و اگر وي را همچنان نگهدارد دليل بر دياثت وي است. ولي مي تواند بعد از جداکردن وي از زن بخواهد که به درگاه الهي توبه نمايد و عزم داشته باشد که ديگر سراغ زنا نرود، و پس از توبه دوباره وي را بعقد و نکاح خود درآورد.

و اين رأي راجح نزد سايت ما بود، وگرنه بر طبق رأي جمهور علما، ازدواج آن دو صحيح است و نيازي به تجديد عقد ندارند، و اما کسي که بر مذهب جمهور اعتماد دارد، باز بهتر است جهت احتياط نکاح خود را – بعد از توبه – تجديد نمايد.

نکته: در مذهب حنابله – که حکم به تحريم ازدواج با زناکار داده اند – توبه زن زناپيشه را شرط صحت نکاح دانسته اند، اما توبه مرد زناپيشه را شرط صحت نکاح ندانسته اند، بر مبناي اين رأي: اگر زني پاکدامن با مردي زناپيشه ازدواج کد، ازدواج آنها صحيح است و نياز به عقد مجدد نيست.

فتواي علامه عبدالرحمن البراک ....

فتواي علامه عبدالرحمن البراک در خصوص انجام وظايف کاري مرتبط با نيروهاي اشغالگر در عراق و افغانستان:

ما در افغانستان هستيم و با اشغال آن توسط آمريکا روبرو هستيم، و همانطور که مي دانيد در آنجا شغلها و وظايفي هستند که مرتبط با نيروهاي اشغالگر است که گاهي لازمه (پرداختن به اين وظايف) خيانت به کشور يا همکاري با اشغالگران و يا سکوت در مقابل تصرفات اشغالگران آمريکايي مي باشد.

سوال من اين است: آيا براي يک مسلمان جايز است که با نيروهاي اشغالگر آمريکايي در عراق کار کند؟

«الحمدلله، بدون ترديد از جمله بزرگترين بلايي که بر امت اسلامي وارد آمده تسلط دولت آمريکا – که لعن خدا بر آنها باد – بر مسلمين و جنگ با آنهاست، همچنانکه در کشور افغانستان نيز جريان داشت. تا جائيکه دولت طالبان را سرنگون ساختند و يک دولت (دست نشانده و) نوکر را برپا کردند، که بر اساس اوامر آنها عمل کرده و بر حسب توجيهاتشان پيش مي رود.

وهمانگونه که براي بار دوم در کشور عراق اتفاق افتاد و آنها (اشغالگران) درصدد برپايي يک دولت نوکر ديگر هستند. و بر مسلمانان - بطور عموم - و اهل آن کشورهاي اشغال شده - بطور خصوص - واجب است که با هر وسيله اي ممکن با اين جنگ مقاوت کنند، و براي مسلمان جايز نيست که آنها (اشغالگران) را در تحقق بخشيدن به اهدافشان ياري رساند، چرا که (اين ياري رساندن) کمک به غلبه کفار بر مسلمين است، و کار کردن با نيروهاي اشغالي در وظايفي که آنها را در رسيدن به اهدافشان و تحقيق مطامعشان ياري مي رساند، حرام است؛ زيرا اين (همياري) نوعي کمک رساني به پيروزي آنهاست، درحاليکه الله تعالي ما را از اين همياري نهي کرده اند چنانکه فرمودند: «وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ» (مائده 2). يعني: و (هرگز) در راه گناه و تعدّى همکارى ننماييد.

اما آندسته از وظايف و کارهايي که توسط آنها مصالح مسلمين و صلح طلبان تحقيق مي يابد، و شر مفسدين از جمله سارقان و راهزنان و تجاوزگران بر حرمات (مردم) از بين مي رود؛ مانند کار کردن در بيمارستانها، اين نوع کارها جزو آندسته از وظايفي هستند که کارکردن در آنها جايز است هرچند که تحت ادراه نيروهاي اشغالگر باشد، زيرا ترک اينگونه وظايف و دوري کردن از آنها شدت امر را افزايش مي دهد و مصيبت را بزرگتر مي کند، درحاليکه شريعت اسلام بر مبناي جلب مصالح و درء مفاسد در حد توان و امکان برپا شده، چنانکه خداوند متعال مي فرمايد: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» (تغابن 16). يعني: هر قدر که توانستيد تقواي الهي را پيشه کنيد. والله أعلم».

تاحال 8 مرد و 1 زن خود را کاندیدای پست ریاست جمهوری کردند

برگذاری زود هنگام  انتخابات ریاست جمهوری یکی از مباحث داغ در طی روزهای اخیر و در میان رسانه های خبری و سیاستمداران کشور بوده است. بنابرآان تا کنون 9 تن از سياستمداران فغانستان  خود را آماده مبارزه در کارزار انتخابات براى کسب مقام رياست جمهورى کرده اند. اطلاعاتى وجود دارد که آقاى حامد کرزى رئيس جمهورى افغانستان با مشاوران و هواداران خويش در مذاکره و مباحثه است تا براى ابقاى خويش در پست رياست جمهورى، دور سوم را نيز تصاحب کند. از سويى هم شخصيت هاى ديگرى مثل داکتر عبدالله و يا محمد يونس قانونى از ايتلاف ملى افغانستان، احمد ضيامسعود به نماينده گى از جبهه ملى افغانستان، محمد حنيف اتمر به نماينده گى از حزب حق و عدالت، داکتر فاروق وردک به نماينده گى از حزب اسلامى، انوارالحق احمدى به نماينده گى از حزب افغان ملت، داکتر على احمد جـلالى نامزد مستقل، مارشـال محمد قسيم فهيم نامزد مستقل، قيوم کرزى و خانم فوزيه کوفى نامزدان مستقلى اند که براى احراز و رسيدن به اين مقام آماده گى گرفته و در تلاش رسيدن به ارگ رياست جمهورى اند.

خانم فوزيه کوفى در مصاحبه های اخیر خود گفته است، مطمئن هستم كه مبارزات انتخاباتي من جزو جنجالي‌‌ترين مبارزات خواهد بود و با مشكلات زيادي مواجه خواهم شد.

اين نامزد زن پست رياست‌ جمهوري افغانستان در ادامه مصاحبه‌ خود افزود، بسيار آسان است كه يك زن را در افغانستان مورد حمله قرار دهيم و اتهاماتي را عليه يك زن مطرح كنيم و سپس زنده گي سياسي وي براي هميشه پايان مي‌يابد.

اين زن 36 ساله در گذشته نيز همكاران مرد خود را با عضويت در پارلمان و سپس به دست گرفتن سمت نايب رئيس پارلمان شگفت‌زده كرده بود. او که شوهرش را قبلاً از دست داده  هم اکنون دارای 2 دختر جوان میباشد که مصروف تحصیل میباشند. این بیوه جوان توانسته در انتخابات پارلمانی سال 1389 بلندترین آرا ولایت بدخشان را بخود اختصاص دهد. خانم کوفی از جمله شخصیت مستقل و متمایل به جبهه شمال محسوب میگردد.

به نظر شما! مشاورین کار یا مشاورین استعمار ؟

سرازیر شدن دهها میلیارد دالر به نام کمک به افغانستان در این کشور اما هزینه شدن آن برای مواردی همچون استخدام مشاوران خارجی، معنایی جز استعمار ندارد.



برخی از کابرد واژه «استعمارگری» در مورد نحوه عملکرد کشورهای غربی در افغانستان، دلگیر می شوند. آنان دوست دارند از این کشورها با عبارات «همکاران بین المللی، جامعه جهانی، کشورهای عضو ائتلاف و...» یاد کنند.
اما آیا واقعا استعمارگری معنایی جز تسلط بر ارکان تصمیم گیری یک کشور و زیر پا گذاشتن استقلال آن به بهانه آبادانی و بازسازی دارد؛ سلطه ای که حاکمیت ملی یک کشور مستقل را زیر سئوال برده و منجر به بهره برداری ناعادلانه از منابع و فرصت های موجود در آن کشور به نفع بیگانگان گردد؟

هرچند افغانستان از مبارزه با استعمار انگلیس و شوروی سابق کامیاب برآمد اما متأسفانه اکنون در حال غرق شدن در گرداب یک استعمار گسترده و همه جانبه اقتصادی، نظامی و فرهنگی دیگر است.
ادامه نوشته

مسجد شدن یک کلیسا در فنلاند

یک کلیسای قدیمی در شهر«لاهتی» فنلاند، به مسجد تبدیل شد. به گزارش اخبار جهان اسلام، مرکز آگاهی بخشی اسلامی که فعالیتهایی را در شهر«لاهتی» فنلاندانجام می دهد، اقدام به خرید ساختمانی برای ساخت مسجد در این شهر کرد.این ساختمان از سال 1920 تا 1970 میلادی کلیسا بوده است و پس از آن به مدت چند سال به یک مرکز هنری تبدیل شده بود و هم اکنون این ساختمان به یک مرکز فرهنگی اسلامی و مسجد تبدیل شده است.

مدیر مرکز آگاهی بخشی اسلامی در این باره گفت: افتتاح مسجد و مرکز فرهنگی اسلامی گامی در جهت پایداری و استمرار ارزشهای دینی به شمار می رود.یرکی ملیویران، شهردار شهر لاهتی که در مراسم افتتاح مسجد حضور داشت، گفت: تعداد مسلمانان در فنلاند به 50 هزار مسلمان می رسد که از قومیتهای مختلف هستند.

 فنلاند یکی از کشورهای اروپایی ای است که به صورت مسالمت آمیز با دیگر ادیان تعامل دارند و دولت فعالیتهای اتحادیه انجمن های اسلامی را در این کشور تشویق کرده و با آنها همراهی می کند.

اصول ایمان که هر مسلمانی باید به آنها اعتقاد راسخ داشته باشد:

 بر طبق آیات قرآن و احادیث صحیح نبوی؛ اصول ایمان شش تا هستند:

1 - ایمان به الله، 2 - ایمان به تمامی ملائکه، 3 - ایمان به تمامی کتابهای آسمانی، 4 - ایمان به تمامی پیامبران الهی، 5 - ایمان به روز قیامت، 6 - ایمان به قضاء و قدر الهی چه خیر باشد یا خیر.

دلیل اعتقاد به پنج مورد اول:

خداوند متعال در قرآن مومنان را اینگونه معرفی می فرماید:

«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ» (بقره 285).

یعنی: «پيامبر و مؤمنان به آنچه به سوي او از جانب پروردگار نازل شده ايمان دارند و همگي به: الله، ملائكه، كتابها و پيامبران ايمان دارند. و بين هيچكدام از پيامبران فرقي نمي‌نهند و مي گويند شنيديم و اطاعت كرديم پروردگارا ما را ببخش و بازگشت ما به سوي توست».

و می فرماید: «والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» (بقره 4).

یعنی: و مومنان که به آنچه بر تو (قرآن) نازل شده، و آنچه پيش از تو (بر پيامبران پيشين) نازل گرديده، ايمان مى‏آورند؛ و به آخرت و رستاخيز يقين دارند.

و پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد قضاء و قدر به همراه دیگر موارد اصول ایمان فرمودند:

«أخبرني عَنْ الْإِيمَانِ قَالَ أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ» صحيح بخاري (50)، وصحيح مسلم (8).

یعنی: « (مردی از پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسید:) مرا از ايمان خبر ده، ايشان فرمودند: ايمان عبارت است از اينكه ايمان بياوري به: يگانگي الله، به ملائكه، به پيامـبران، به روز قيامت، به قضا و قدر؛ و ايمان بياوري به خير و شر آن».

پس این شش مورد جزو اصولی هستند که ایمان بدون اعتقاد داشتن به آنها کامل نخواهد شد و خدای متعال هیچ عهدی با وی در سرای قیامت نخواهد داشت، و کسانی که بیش از این شش مورد به اصول ایمان بیافزایند، هیچ برهانی از سوی خدا ندارند جز پیروی از گمان باطل!

آيا قرار دادن صداي اذان بعنوان زنگ موبايل جايز است؟

الفاظ اذان جزو الفاظ ذکر است که تعظيم و بزرگداشت آن واجب است، اما استفاده از آن بعنوان وسيله ي آگاهي و اخطار منافي با تعظيم آن است، چرا که ايجاد صوت از دستگاه (گوشي) بعنوان ذکر الله تعالي توسط صاحب موبايل محسوب نمي شود و اصلا هدف او از آن، ذکر خداي تعالي نبوده و با اين کار هم بعنوان ذاکر و ذکر کننده تلقي نخواهد شد. و حتي در وقت پخش آن به جملات و عبارات آن نيز گوش فرا نمي دهد بلکه بسرعت گوشي را برداشته و خطر را باز مي کند (تا سخن بگويد)، و کاملا بديهي است که براي وي مشروع نيست که به کلمات موذن پاسخ گويد.

پس ضبط قرآن و يا اذان و استفاده از آن بعنوان زنگ (و وسيله ي آگاهي و اخطار) نوعي از تحقير و سبک شمردن ذکر الله و کلام الله است».

رسانه های امریکا کدام ها هستند؟!

اگر دغدغه وطن پرستی داریم و اگر در منازعه سیاسی امریکا و همسایگان، مستقل و بی طرف هستیم باید تلویزیون ملی خود را از وجود برنامه های دیگران پاک کنیم.

سخنگوی ریاست امنیت ملی، روز "دوشنبه" از رسانه هایی نام گرفت که از سوی ایران و پاکستان تمویل می شوند؛ وی از رسانه هایی چون تمدن، نور، انصاف، ژوندون، شمشاد و… نام گرفته است.

صرف نظر از صحت و سقم این گزارش و یا درستی و نادرستی کار رسانه های مذکور، برخی سئوالات در ذهن اهالی فرهنگ و رسانه خطور می کند:

۱- در گزارش ریاست امنیت ملی چرا از انبوه رسانه های حامی منافع امریکا نامی به میان نیامده است؟ آیا امریکا جزوی از افغانستان است یا افغانستان و مقامات افغان، جزوی از امریکا؟

۲- در افغانستان که هیچکس از خود هیچ چیز ندارد، کدام رسانه ی مهم و مطرح، از منابع خارجی تمویل نمی شوند؟

۳- در حالی که رسانه های قدرتمند و مؤثر، سالهاست که با سیاست های نشراتی مشخصی در افغانستان فعالیت می کنند؛ چرا ریاست امنیت ملی در چنین زمان و شرایطی این گزارش را منتشر نموده است؟
ادامه نوشته

حکم رئیس جمهور کرزی درمورد انجام عملیات های خاص در کشور

انواع شکنجه، تعذیب، تهدید، تطمیع ، تحقیر وسایر اعمال مغایر کرامت انسانی به هرمنظوری که باشد جرم تلقی گردیده اعترافی که به وسایل مذکور از متهم اخذ گردیده باشد، باطل و فاقد اعتبار قانونی شناخته میشود.

رئیس جمهور کرزی در مورد رعایت قوانین و مقررات حین اجرای عملیات خاص حکمی ده ماده ای را به عنوان چارچوب عملکرد وظایفی ارگانهای عدلی و قضایی و نیروهای عملیاتی صادر کرد.
در این حکم آمده است که واگذاری انجام عملیات خاص از نیرو های ناتو –آیساف به نیرو های امنیتی مختلط وزارت دفاع ملی، امور داخله و ریاست عمومی امنیت ملی کشور گام مهمی در راستای تامین و تضمین حاکمیت ملی وحاکمیت قانون در جمهوری اسلامی افعانستان می باشد.
 
به گزارش خبرگزاری آوا به نقل از اطلاعیه مطبوعاتی ریاست جمهوری، متن کامل این حکم به شرح ذیل می باشد:
انتقال انجام عملیات خاص از نیرو های ناتو –آیساف به نیرو های امنیتی مختلط
وزارت دفاع ملی، امور داخله و ریاست عمومی امنیت ملی کشور بر اساس موافقتنامه
مورخ ۲۰ حمل ۱۳۹۱ قوماندانی عمومی نیرو های ناتو – آیساف و وزیر دفاع ملی
جمهوری ا.ا گام مهم در راستای تامین و تضمین حاکمیت ملی وحاکمیت قانون در
جمهوری اسلامی افعانستان بوده و تطبیق آن مسوولیت های وظیفوی ارگانهای عدلی و
قضایی بخصوص نیروهای عملیاتی اردو، پولیس و امنیت ملی را در برابر اتباع کشور
سنگین وسنگین تر میسازد که مستلزم دقت وتوجه جدی بر رعایت حقوق اساسی اتباع،مندرج فصل دوم قانون اساسی افغانستان، و رعایت حقوق و آزادی های فردی مندرج قانون اجراآت جزایی در تمام زمینه های تفتیش ، گرفتاری، تحقیق و تعقیب عدلی و طی مراحل محاکمه عادلانه میباشد.

بنـاً برای جلوگیری از نقض حقوق بشری متهمین، تخطی از احکام قوانین و به
منظوری مصؤنیت مسکن ، همکاری و هماهنگی هرچه بیشتر بین نیرو ها حین انجام
عملیات و طی مراحل دوسیه های مربوط به رعایت مراتب آتی حکم می نمایم:

۱.عملیات خاص بر اساس اسناد، شواهد و مدارک موثق و مطابق احکام قانون انجام
گیرد.

۲.حین اجرای عملیات خاص حقوق و آزادی های قانونی افراد بشمول مظنونین رعایت
گردیده و از انجام هر نوع اعمال مغایر حقوق بشری و کرامت انسانی واعمال منافی
اخلاق و آداب اجتماعی جداً اجتناب بعمل آید.

۳.دخول به مسکن شخص و تفتیش آن به غیر از احوال جرم مشهود، بدون استیذان مراجع ذیصلاح عدلی وقضایی مجاز نمی باشد.

۴.در هنگام اجرای عملیات خاص و تفتیش مسکن به حفاظت اطفال، زنان و سالخورده
گان توجه جدی به عمل آمده از بی احترامی به عبادت گاه ها و اهانت به مقدسات و
معتقدات مردم، تماس به مواضع محرم، تخریب وآسیب به اشیا و لوازم خانه و ضبط
اشیای بی ارتباط به جرم و اذیت به ساکنین محل جداً پرهیز گردد.

۵.هنگام عملیات خاص از انجام اعمالی که باعث ایجاد خوف و رعب و هراس و تشویش
بین مردم گردد اجتناب به عمل آید.

۶.نیروهای عملیاتی به استثنای حالت جرم مشهود، بدون تجویز څارنوالی به گرفتاری
و توقیف متهم مبادرت نورزند.

۷.توقیف و گرفتاری باید به استناد دلایل الزام در حدود احکام قانون صورت گیرد،
افرادیکه بنا به مظنونیت تحت نظارت قرار دا ده میشوند طی معیاد قانونی اسناد
آن تکمیل و به ارگانهای تحقیق تسلیم داده شوند.

۸.تحقیق از متهمین توقیف شده در موعد معین قانونی تکمیل ورسیده گی به دوسیه
های اوشان حق اولیت داده شود.

۹.انواع شکنجه، تعذیب، تهدید، تطمیع ، تحقیر وسایر اعمال مغایر کرامت انسانی
به هرمنظوری که باشد جرم تلقی گردیده اعترافی که به وسایل مذکور از متهم اخذ
گردیده باشد، باطل و فاقد اعتبار قانونی شناخته میشود.

۱۰.این حکم از تاریخ صدور نافذ و تمام ارگانهای عدلی و قضایی و نیرو های
عملیات به رعایت و پیروی از آن مکلف میباشد.

حامدکرزی

رئیس جمهوری اسلامی افغانستان

آشنایی با "محمد خیرات شاطر" نامزد اخوانی انتخابات ریاست جمهوری

"محمد خیرت الشاطر" را باید از جمله اعضای برجسته جماعت اخوان المسلمون برشمرد که پس از پیروزی انقلاب مردمی مصر باید وی را تریبون جماعت در معرفی این جماعت به کشورهای غربی و بیان دیدگاه‌ها و اندیشه‌های اخوان المسلمون دانست.

"محمد خیرت الشاطر"، معاون رهبر جماعت اخوان المسلمون مصر و اولین نامزد این جماعت در انتخابات ریاست جمهوری مصر پس از سرنگونی رژیم حسنی مبارک در جریان انقلاب 25 ژانویه مصر است.

زندگینامه:

خیرت در 4 می 1950 در شهر "شربین"، از شهرهای استان الدقهلیه دیده به جهان گشود و در حال حاضر متاهل و دارای 10 فرزند و 16 نواده است.

الشاطر پس از فارغ التحصیل به عنوان آموزگار و سپس تا سال 1981 به عنوان استادیار در دانشکده "المنصوره" مشغول به تدریس شد تا اینکه در این سال "انور سادات"، رئیس جمهور معدوم مصر در راستای تصمیمات سپتامبر 1981 دستور اخراج وی از دانشگاه را صادر کرد.

وی مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته مهندسی از دانشگاه "المنصوره" دریافت کرد و پس از آن لیسانس ادبیات خود را از دانشگاه "عین الشمس" و دیپلم‌هایی در علوم اسلامی و جامعه مدنی و اداره امور و بازاریابی بین المللی دریافت کرد.

 

آغاز فعالیت‌های اجتماعی، اسلامی و سیاسی

الشاطر دارای فعالیت‌هایی در تجارت و بازرگانی و اداره امور و شرکت در شوراها و اداره شرکت‌ها و بانک‌های مختلف است و از سال 1967 وارد فعالیت‌های اسلامی شد.

اوایل دهه هفتاد وارد فعالیت‌های اسلامی در دانشگاه اسکندریه شد و در سال 1974 رابطه خود با جماعت اخوان المسلمون را آغاز کرد و فعالیت‌‌های خود در حوزه دانشجویی و تربیتی و اداری را توسعه و گسترش داد.

از سال 1995 خیرت الشاطر به عضویت دفتر ارشاد جماعت اخوان المسلمون درآمد و به معاون دوم "محمد مهدی عاکف"، رهبر سابق جماعت اخوان المسلمون انتخاب شد.

تاریخ مبارزاتی

در تاریخ مبارزاتی الشاطر در دفاع از افکار و اندیشه‌های جماعت اخوان المسلمون شش‌بار محکومیت به زندان مشاهده می‌شود که اولین‌بار آن به نوامبر 1968 به دلیل شرکت وی در تظاهرات دانشجویی آن سال در زمان زمامداری جمال عبد الناصر، رئیس جمهور وقت مصر بازمی‌گردد که تا دوره زمامداری انور سادات، رئیس جمهور معدوم این کشور در دهه هشتاد ادامه پیدا می‌کند.

طولانی‌ترین دوره زندان الشاطر به دوران حاکمیت حسنی مبارک، رئیس جمهور مخلوع مصر بازمی‌گردد که پنج‌بار بازداشت و در مجموع 12 سال در زندان رژیم حاکم مصر بسر برد، از جمله اتهامات وی شرکت در رژه شبه نظامی دانشجویان اخوان المسلمون در دانشگاه الازهر بود.

وی برای مدتی در کشورهای مختلفی مانند یمن و عربستان و اردن و انگلیس بسربرد و به کشورهای مختلف عربی و اروپایی و آسیایی مسافرت کرده است.

 

فعالیت‌های الشاطر پس انقلاب مصر

از زمان پیروزی انقلاب مصر در 25 ژانویه 2011 الشاطر مسئولیت‌های بسیاری را عهده‌دار شد که از جمله آنها بر عهده گرفتن پرونده توسعه و گسترش فعالیت‌های جماعت و استفاده از پتانسیل آن برای برقراری ارتباط است،‌ با وجودی‌که در این زمان شاهد تشکیل حزب ازادی و عدالت به عنوان شاخه سیاسی جماعت اخوان المسلمون هستیم و به این ترتیب الشاطر مسئولیت دیدار و مذاکره با هیئت‌ها و فرستادگان خارجی را برعهده گرفت، به ویژه هیئت‌هایی که از جایگاه اخوان المسلمون در مصر پس از انقلاب و دیدگاه‌های اقتصادی آن به خوبی مطلع و آگاه بودند.

الشاطر در مصاحبه‌های خود تاکید می‌کند که انقلاب مصر هنوز پایان نیافته، بلکه در واقع به تازگی آغاز شده و برای تحقق تمام اهداف خود راه طولانی و دشواری پیش‌رو دارد و در این ارتباط معتقد است، مهمترین هدف انقلاب مصر پاکسازی کشور از بقایا و بازماندگان رژیم سابق است.

معرفی دیدگاه‌های جماعت اخوان المسلمون

وی در بخش دیگری از سخنان خود می‌گوید که آنچه هم اکنون مهم می‌نماید ساخت نظام سیاسی در مصر است که در آن همه طوایف و گروه‌ها و جریان‌های سیاسی در تعیین سرنوشت خویش مشارکت داشته باشند و خود توان انتخاب نمایندگان مورد نظر خود را در نظام سیاسی مصر داشته باشند.

الشاطر درباره استراتژی کنونی جماعت اخوان المسلمون می‌گوید که ماموریت جماعت ساخت و بنای نهضت مصر است، اگرچه این اقدام به تنهایی توسط اخوان المسلمون ممکن نیست.

متن تفاهمنامه عملیات شبانه، آمریکا و افغانستان

 

یاد داشت تفاهم میان جمهوری اسلامی افغانستان و ایالات متحده امریکا در مورد افغانی ساختن عملیات خاص در خاک افغانستان.

حکومت جمهوری اسلامی افغانستان (که منبعد "افغانستان" گفته میشود) و حکومت ایالات متحده امریکا که منبعد (" ایالات متحده" گفته میشود) پس از این هر دو بنام طرف ها یاد شده و از جانب وزیر دفاع جمهوری اسلامی افغانستان و قوماندان عمومی نیروهای امریکایی در افغانستان نمایندگی می شوند؛

با رعايت اصول و احکام قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان؛
با توجه به دست آورد های مشترک در همکاری شان در راستای مبارزه با تروریزم بین المللی، افراطیت و تأمین ثبات در افغانستان؛
با اتکأ به پیشرفت های حاصله در روند جاری انتقال مسئولیت های رهبری در سکتور امنیتی به نیرو های امنیتی افغان در مطابقت با اصول اعلامیه لیزبن؛
با تأکید بر احترام کامل از جانب ایالات متحده به حاکمیت ملی افغانستان؛
با یاد آوری از مشورت های لویه جرگه عنعنوی ماه عقرب 1390، بخصوص در مورد اینکه "عملیات شب هنگام که از جانب نیروهای امریکایی صورت میگیرد به اسرع وقت افغانی شود"؛
با یاد آوری از پیشرفت هایی که قبلاً در قسمت افغانی ساختن عملیات خاص صورت گرفته است؛

به تفاهمات زیر دست یافته اند:
بخش اول
تعریفات
1-
در چارچوب این یاد داشت تفاهم، عملیات خاص عبارت از عملیاتی اند که توسط گروپ هماهنگی عملیاتی افغان یا (OCG) تصویب شده و توسط نیروهای افغان با حمایت نیروهای عملیات خاص ایالات متحده در مطابقت با قوانین افغانستان اجرأ ميشوند.

2-
قطعه خاص عملیاتی افغان متشکل از پرسونل اردوی ملی افغانستان، پولیس ملی افغانستان و ریاست عمومی امنیت ملی میباشد. این قطعه عملیات خاص را با حمایت نیروهای ایالات متحده جهت آوردن ثبات و امنیت در افغانستان رهبری مینماید.

3-
گروپ هماهنگی عملیاتی افغان یک نهاد افغانی است که شامل پرسونل نهاد های مختلف امنیتی و نهادهای حراست از قانون میباشد. برخی از مسئولیت های آن عبارت از ارزیابی و تصویب ماموریت عملیات خاص، اشتراک در تشریک و توحید استخباراتی، نظارت از اجرای عملیات، آگاهی دهی به والیان ولایات و تهیه گزارشات به مقامات ارشد افغان میباشد. گروپ های هماهنگی عملیاتی ساحوی یا (ROCGs) در حال تأسیس بوده و توقع میرود تا مسئولیت های مشابه قوماندانی گروپ هماهنگی عملیاتی مرکز را بر عهده داشته باشند.

4-
در چارچوب عملیات خاص، بازداشت مؤقتی به معنی توقیف یک شخص از سوی مقامات افغان برای مدت زمان معین در مطابقت با قوانین افغانستان و بشمول پروتوکول الحاقی شماره دوم سال 1977 کنوانسیون 1949 ژنیو است، قسمی که مشخص شود که شخص مورد نظر واجد شرایط پیگرد قانونی و یا بازداشت در مطابقت با قوانین بشردوستانه بین المللی می باشد .

بخش دوم
شرایط افغانی ساختن عملیات خاص
5-
طرفین بر این نیت شان تأکید می کنند که عملیات خاص در چارچوب قانون اساسی افغانستان، بخصوص مواد چهارم، پنجم ، هفتم، سی و هشتم و پنجا و هفتم آن اجرأ میگردند. برای تحقق این هدف، طرف ها بر موارد زیر تأکید می کنند:

الف) عملیات خاصی که انتظار میرود منجر به توقیف (افراد)، تفتيش یک خانه مسکونی یا حریم شخصی گردد، باید در مطابقت با قوانین افغانستان اجرأ گردند؛

ب) خانه های مسکونی باید تنها در صورت ضرورت تفتيش گردند، و در چارچوب عملیات خاص، فقط قوای افغان خانه های مسکونی و محوطه های شخصی را تفتيش کرده میتوانند؛

ج) قطعه خاص عملیاتی افغان ميتواند مطابق قانون به منظور تفتيش در حريم خصوصی اشخاص داخل گردد و در صورت ضرورت از نیروهای امریکایی مطالبه حمايت نمايد؛

د) قوای افغان مسئولیت محافظت از تمام اطفال، زنان و مکان های حساس فرهنگی را دارند؛

6-
افغانستان تأکید می کند تا اقدامات و ظرفیت های لازمی را زیر دست گیرد تا عملیات خاص در چارچوب قانون اساسی افغانستان اجرأ گردیده و زمینه برای تطبیق اهداف مندرج ماده 5 اين یاد داشت تفاهم از جانب طرفین مهیا شود. علاوه بر سایر موارد، نکات زیر درج می گردند:

الف) ایجاد میکانیزم های عدلی، پیگرد قانونی و تحقیقاتی که صدور به وقت و مصئون مجوز های عدلی را جهت اجرای عملیات خاص علیه اشخاصی که مشکوک به واجد شرایط بودن با معیار های توقیف، بازداشت و یا تعقیب عدلی مطابق قوانین افغانستان هستند، ممکن سازد؛

ب) تعیین اشخاص مطمئن و با صلاحیت در گروپ هماهنگی عملیاتی، جهت تسهیل تطبیق و صدور مجوز های یاد شده.

7-
در حمايت از افغانی ساختن کامل عمليات خاص و به هدف تشکیل قوای خاص پايدار و مجهز برای افغانستان، ايالات متحده تعهد می کند تا به کمک های خويش در موارد زیر ادامه دهد:

الف) افزایش تعداد دلگی های قطعه خاص عملیاتی افغان و ارتقای ظرفیت های دلگی ها جهت به عهده گرفتن رهبری در عملیات خاص؛

ب) تقویت نیروهای ضربتی قطعه خاص عملیاتی افغان با ظرفیت بلوک ها و عناصر حمایوی کلیدی افغان، تا بدین صورت تعداد نیروهای ضربتی امریکایی کاهش یابند؛ و

ج) فراهم ساختن حمایت تخنیکی در جریان بازداشت موقت طبق درخواست مقامات افغانی؛

د) رشد طیف کامل توانایی های نیروهای افغان که جهت اجرای چنین عملیات لازمی میباشد.

8-
از قوای ایالات متحده توقع میرود تا کلیه حمایت های لازم را برای پیروزی این عملیات ها و نهاد های مربوطه افغان ادامه داده، علاوه بر ساير موارد اين حمايت ها شامل ارائه اطلاعات و تحليل های استخباراتی به قطعه خاص عملياتی افغان جهت کسب قابليت کامل عملیاتی و همچنان حمايت هيلیکوپتر، طياره های بالدار، حمايت توپچی، انتقال مجروحين و تأمین امنيـت، می گردد.

بخش سوم
احکام نهایی
9-
هرگاه یکی از اتباع افغانستان توسط نیروهای امریکایی در حالت غیر از عملیات خاص بازداشت شود، باید رها گردیده یا به اسرع وقت جهت محاکمه و یا نگهداری در مطابقت با قوانین افغانستان به شمول پروتوکول الحاقی شماره دوم ژنیو، به مقامات افغان انتقال یابد.

10-
طرفین با امضای این یاد داشت تفاهم، یک کمیته مشترک دوجانبه عملیات خاص را ایجاد مینمایند. این کمیته از جانب وزیر دفاع ملی افغانستان و قوماندان عمومی قوای ایالات متحده در افغانستان و یا نمایندگان شان، ریاست می شود. این کمیته برعلاوه سایر موضوعات، مسئولیت اجرای وظایف زیر را به عهده خواهد داشت:

الف) نظارت از افغانی ساختن کامل عملیات خاص؛

ب) حل و فصل مناقشات ناشی از هماهنگی و اجرای عملیات خاص طوریکه در این یاداشت تفاهم درج گردیده است؛ و

ج. هماهنگ نمودن همکاری میان طرف ها در راستای انکشاف ظرفیت های افغانستان طوریکه در این یادداشت تفاهم درج گردیده است.

11-
تفاهمات طرفینمندرج این یاداشت تفاهم بالای ترتیبات و تفاهمات موجوده در مورد مسایلی که خارج از حیطۀ این یاد داشت تفاهم است، تاثیر نمی گذارد.

12-
تمام همکاری های تحت این یاد داشت تفاهم میان طرف ها در مطابقت با حقوق، مکلفيت ها و تعهدات شان مبتنی بر قوانین بین المللی بوده و همچنان مشروط به قوانین و مقررات نافذه داخلی طرف ها میباشد.

13-
این یاد داشت تفاهم سر از تاریخ امضای آن مرعی الاجراء میباشد.

14-
اختلافات حاصله در چارچوب همکاری های شامل این یاد داشت تفاهم در قدم اول از طریق کمیته دو جانبه عملیات خاص که در بالا به آن اشاره شد، حل و فصل میگردند، و در صورتی که از این طریق تفاهمی حاصل نشود، از مجاری دیپلوماتیک حل و فصل میشوند.

15-
این یاد داشت تفاهم به تاریخ 20 حمل 1391 (مطابق با 8 اپریل2012 میلادی) در شهر کابل به امضأ رسید. نسخه های انگلیسی، پشتو و دری هرسه دارای اعتبار یکسان میباشند.

به نمایندگی از جمهوری اسلامی افغانستان ، وزیر دفاع ملی ، سترجنرال عبدالرحیم وردک
به نمایندگی از ایالات متحده امریکا ، ستر جنرال جان الن،
قوماندان عمومی نیروهای نظامی ایالات متحده در افغانستان

مقام وفضیلت شهادت در احادیث نبوی

معاذبن جبل (رضی الله عنه) می گوید: از رسول خدا شنیدم که فرمود:

«کسی که برای مدت کمی در راه خدا به جهاد بپردازد، بهشت بر وی واجب می گردد. کسی که صادقانه از خدا بخواهد که در راه او کشته شود و سپس بمیرد یا کشته شود، به اجر و پاداش شهید نایل می گردد. کسی که در راه خدا زخمی شود یا به بلایی گرفتار آید روز قیامت در حالی که از زخمش به شدت خون جاری می شود، رنگ رنگ زغفران، می ماند و بویش بوی مسک است، وارد بهشت می شود. کسی جهت جمع آوری مالیات در راه خدا بیرون رود، نشان و علامت شهیدان بر وی خواهد بود.»

از ابوهریره (رضی الله عنه) روایت است که فرمود:

«قسم به ذاتی که جان من در دست اوست! اگر بر مسلمانان گران نمی آمد هرگز از سریه ای که در راه خدا جهاد می کند باز نمی ماندم، اما آن توانایی را در خود نمی بینم که آن ها را با خود ببرم [و سازو کار جنگی در اختیارشان قرار دهم! و آن ها هم توانایی این کار را ندارند. و بر آنان گران می آید که از من باز بمانند. و سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست من دوست دارم در راه خدا پیکار نمایم و کشته شوم، وانگهی زنده شوم و دوباره جنگ کنم سپس کشته شوم.»

و در روایتی دیگر آمده است: «... ابوهریره این الفاظ سه گانه را سه بار تکرار نمود و به رحمت آن خدا را گوه گرفت».

و در صحیح مسلم نیز آمده است که پیامبر (ص) فرمود:

«سوگند به خدایی که جان محمد در دست اوست، اگر بر امت و پیروانم دشوار نمی آمد، در تمام سریه هایی که به جهاد در راه خدا می رفت شرکت می کردم. ولی توان تجهیز آنان را ندارم و خودشان نیز این توان مالی را ندارند تا از من پیروی کنند. و دوست هم ندارند من به جهاد بروم و آنان بنشینند.»

ادامه نوشته

رئیس جمهور با 110 مشاور

گـزارش تحقیــقی/ملیـــار صـادق آزاد- تلویــزیــون ۱
رییس جمهور کرزی 110 مشاور دارد که تنها 60 تن آنها وزیر مشاور اند.اما ازاین میان بیشتر آنها حتا در یک سال نتوانسته اند یک بار هم با آقای کرزی دیداری داشته باشند. یک گزارش تحقیقی تلویزیون 1 نشام میدهد که معاش ماهوار هر وزیر مشاور 5هزار دالر امریکایی است و مجموع معاش و مصارف مشاوران رییس جمهور سالانه به بیش از چهار میلیون دالر می رسد.
افزون بر 60 وزیر مشاور، 5 مشاور دیگر در بورد عدلی و قضایی ریاست جمهور کار می کنند همچنان 5 تن در بورد عالی تعینات ریاست جمهوری جهت تعین مقام های عالیرتبه به رئیس جمهور مشوره می دهند.

یافته های این تحقیق همچنان نشان میدهد که 35 تن به عنوان مشاور و کارشناس در چارچوب اداره امور ریاست جمهوری فعالیت می کنند. همچنان 5 مشاور دیگر در چوکات شورای امنیت ملی در ارگ کار می کنند که در مجموع تعداد مشاوران ریاست جمهوری به 110 تن می رسد. اما از این میان تنها ده تن از مشاوران رئیس جمهور در نشست ها و مشوره دهی ها نقش همیشگی دارند که شامل داکتر رنگین دادفر اسپنتا مشاور امنیت ملی، شیدا محمد ابدالی معاون شورای امنیت ملی و مشاور روابط بین المللی، شام لال بتیجا وزیرمشاور ارشد در امور اقتصادی، هدایت امین ارسلا وزیر ارشد، نعمت الله شهرانی وزیر مشاورارشد در امور دینی، محمد یوسف پشتون وزیر مشاور در امور بازسازی، فیض الله کاکر وزیرمشاور در امور صحی، محمد ابراهیم سپین زاده معاون شورای امنیت ملی و مشاور امور امنیتی، زلمی هیوادمل وزیر مشاور امور فرهنگی و اسدالله وفا وزیر مشاور امورقومی می گردد که در بیشتر نشست های هفته وار کابینه و ملاقات های رییس جمهور حضور دارند اما بقیه حتا در یک سال نه می توانند آقای کرزی را ملاقات کنند اسدالله وفا از وزیرمشاوران نزدیک به رییس جمهور در این مورد می گوید"من و چندتن دیگر همیشه با رییس جمهور ملاقات داریم اما این بقیه حتی در یک سال نه می توانند رییس جمهور را ملاقات کنند به همین خاطر من به رییس صاحب جمهور گفتم که این یک مصرف اضافی است زیرا کار اینها نسبت به مصرف شان کم است."

ادامه نوشته

قصیده ای نصیحتگرانه به کوچه گردان سایتهای انترنتی:

برادران وخواهران  محترم !

السلام وعلیکم ورحمة الله وبرکاته:

ازچندی بدینطرف یک تن از کمونیستهای افراطی رژیمهای قبلی  بصورت پیهم مقالات ونوشته جات گندیده وعفنی را که از سایتهای  کمونیستهای ایرانی ومجوسیهای ساسانی ایران که برعلیــه دین مقدس اسلام (حضرت ذات باریتعالی – جناب پیامبراسلام (ص) – قرآنکریم و... ) وشعایر دینی ( مانند نماز – روزه حج  و....سایر عبادات اسلامی )  نوشته اند ؛ آنها را کپی  کرده وقسما با افرازات خود مخلوط کرده  واکثرا آن  نوشته ها را  در سایتهای  کمونیستهای  افغانی وایرانی دوباره  به نشر میرساند  وبعضا دیده شده   نوشته های این آدم گنده دهن ، وبد زبان ،  در سایتهای برادران مومن مان نیز  بصورت دزدکی  اقبال نشر پید میکند وبعد از اینکه با اعتراض خواهران وبرادران مسلمانان  افغانی خود مان  مواجه میشود از روی صفحات سایتهای اسلامی نیز  برداشته میشود.

البته بجواب اتهامات ودروغها وافتراءات این الکولیست بد مست واین  خیره سر بی ادب  تعدادی  زیادی از برادران قلم بدست  مسلمان مطالبی را درسایتهای صدای افغان – خاوران – کوفی – صبح امید – هرات آن لاین –سر نوشت – و....دیگرسایتها افغانی  نوشته اند ومدتها بود که دیگرجرئت نمی کردتانوشته های خود رابه سایتهای مسلمانان بفرستد.

لیکن بعد از مدت تقریبا دوسال بدینطرف،  ده روز قبل مجددا نوشتۀ بسیارموهن وتهوع آوری دیگری  را برعلیه تمام ادیان وخاصتا ادیان سماوی  وبالاخص دین مقدس  اسلام  وشعایر دینی  نوشته  واز طریق سایت کوفی به نشر رسانده بود که بعد ازینکه  نوشته   توسط بعضی خوانندگان قرائت شده بود وبا اعتراض مواجه شده بود  عاجل از روی صفحه کوفی برداشته شد .

البته قابل ذکر است که در ارتباط با نوشتۀ این ملحد بی خدا  برادر گرامی مان جناب اقای پیرزاده  مطالب مبسوطی نوشته  اند که در سایت جام غور نشر ومورد استقبال قرار گرفت  که بنده هم  تبصره ای بر این نوشتۀ  وزین آقای پیرزاده نوشته بودم .

ادامه نوشته

جواب گفتن به بعضی پیامها و اس ام اس ها

 گاهي برايم پيام هايي مي آيد مثل (زمان ديدن اين پيام8 بار يا الله بگو و به 8 نفر بفرست همين حالي خبر خوش ميشنوي ).

يا: (قل هو الله احد الله صمد لم يلد و لم يولد و لم يکن له کفوا احد.اين سوره مبارک يگانگي خداوند را بيان ميکند اگر خداوند را دوست داري براي ده نفر بفرست تا ميليونها نفر بگويند) و فردا به مراد برسيد.

آيا درست است که اين پيام ها را به ديگران بفرستم؟

و يک پيام ديگر هم برايم آمده بود که: تو را به روح محمد قسم که اين پيام را به ديگران بفرست

نميدانم که درست است يا نفرستم لطفا معلومات دهيد؟

ارسال پيامهاي شرعي به ديگر مسلمانان، اگر بقصد خير و نيکي و خشنودي باري تعالي باشد، انشاءالله اجر و ثواب خواهد داشت، مثلا کسي که يک حديث نبوي را همراه ترجمه آن به چند تن از دوستان يا اقارب خود مي فرستد، انشاءالله ماجور خواهد شد. اما بايد آگاه بود که محتواي پيامها مبناي شرعي داشته باشند، يعني بايد مراقب بود که هر پيامي که رنگ و روي ديني داشته باشد، لزوما فرستادن آنها جايز نيست و يا ثوابي ندارد، بلکه تنها پيامهايي ارسال شوند که احياء کننده سنتي در بين مردم باشد يا تذکري به برادر يا خواهر مسلمانت باشد.

مثلا در پيامهايي که در سوال فوق ذکر شده، هيچيک از آنها درست نيست و اگر کسي اين پيامها را به ديگران بفرستد نه تنها اجر و ثوابي نخواهد گرفت، بلکه گناهکار هم خواهد شد.

زيرا:

اولا: اينکه گفته: (زمان ديدن اين پيام 8 بار يا الله بگو و به 8 نفر بفرست همين حالا خبر خوشي ميشنوي). اساس اين سخن از کجاست؟! آيا در کتاب و سنت آمده يا از هوي و هوس ديگران است؟ در کجاي قرآن و يا احاديث صحيح آمده که: (اگر کسي 8 بار يا الله بگويد و به 8 نفر بفرستد) بلافاصله خبر خوش ميشنود؟! اگر مبناي شرعي دارد، پس دليل آنرا از کتاب و سنت بياوريد، و اگر ندارد – که ندارد – پس چرا اين بدعتها را در بين مردم رايج مي کنيد. پيامبر صلي الله عليه وسلم مي فرمايد: «من أحدث في أمرنا ما ليس منه فهو ردّ». متفق عليه

يعني: «هر کس چيزي را در دين ما ايجاد کند که جزو آن نباشد، مردود است واز او پذيرفته نمي شود».

و عبداﷲ بن عمر رضي ﷲ عنهما شاگرد مکتب رسول الله صلي الله عليه وسلم است، يعني کسي که نزد رسول خدا صلي الله عليه وسلم دين ياد گرفت، او مي فرمايد:

«کل بدعة ضلالة وإن رآها الناس حسنة»

«هر بدعتي گمراهي است اگر چه مردم آنرا خوب ببينند».( دارمي آن را با سند صحيح روايت کرده است).

بنابراين هرکس چنين پيامهايي مي فرستد، نه تنها هيچ ثوابي نمي گيرد بلکه گناهکار هم خواهد شد، زيرا مروج بدعت در بين مسلمانان خواهد شد. و شما بعنوان يک مسلمان تابع سنت نبوي، بايد تنها مطالب شرعي و صحيح را براي مردم بفرستيد که مبنيا شرعي داشته باشند، و اگر با اينگونه پيامهاي عجيب روبرو شديد، بايد فرستنده پيام را آنها را نصيحت کنيد که اين پيام تو صحت ندارد، زيرا دليلي از کتاب و سنت بر آن نيست و ما تابع سنت هستيم نه هوي و هوس مبتدعين..

دوما: اين پيام که: (قل هو الله احد الله صمد لم يلد و لم يولد و لم يکن له کفوا احد. اين سوره مبارک يگانگي خداوند را بيان ميکند اگر خداوند را دوست داري براي ده نفر بفرست تا ميليونها نفر بگويند) و فردا به مراد برسيد.

اين هم مبناي شرعي ندارد و ساخته دست مبتدعين است.

بهتر است پيام را اينگونه بفرستيد: (پيامبر صلي الله عليه وسلم فرموده: هرکس سوره اخلاص را بخواند، ثواب يک سوم قرآن را مي گيرد. پس امشب قبل از خوابيدن فراموش نکنيد که اين سوره را سه بار بخوانيد). اين پيام مبناي شرعي دارد که در حديث صحيح نبوي مي فرمايد: «أَيَعْجِزُ أَحَدُكُمْ أَنْ يَقْرَأَ فِى لَيْلَةٍ ثُلُثَ الْقُرْآنِ؟» قَالُوا: وَكَيْفَ يَقْرَأُ ثُلُثَ الْقُرْآنِ؟ قَالَ: «(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) يَعْدِلُ ثُلُثَ الْقُرْآنِ». صحيح مسلم.

يعني: «آيا يکي از شما نمي‌تواند در يک شب، يک سوم قرآن را بخواند؟ صحابه عرض کردند: چگونه يکي از ما مي‌تواند يک سوم قرآن را بخواند؟ فرمود: «سورة اخلاص برابر با يک سوم قرآن مي‌باشد».

پس بايد پيامهايي به ديگران بفرستيد که مبناي شرعي داشته باشد، تا سنت را زنده کنيد، نه آنکه بدعتي را بسازيد و به ديگران بفرستيد.

سوما: اين جمله که نوشته شده: (تو را به روح محمد قسم) دو ايراد دارد:

1- سوگند و قسم خوردن به غير خدا حرام است، حال چه پيامبر صلي الله عليه وسلم باشد يا هر شخص ديگري، زيرا پيامبر صلي الله عليه وسلم مي فرمايد: «إنَّ الله عزّ وَ جلَّ يَنْهَاكُمْ أنْ تَحْلِفُوا بِآبائِكُمْ؛ فَمَنْ كَانَ حَالِفاً  فَلْيَحْلِفْ بِاللهِ  أَوْ لِيَصْمُتْ» بخاري (6108).

يعني: خداوند عزوجل شما را از سوگند خوردن به پدرانتان نهي مي کند، پس هرکسي که سوگند مي خورد به خدا سوگند بخورد يا ساکت باشد.

و مي فرمايد: «مَنْ حَلَفَ بِغَيرِ اللهِ فقد كَفَرَ أَوْ أشْرَكَ» ابوداود (3251).

يعني: هرکس به غير از خدا سوگند بخورد کفر و يا شرک ورزيده است.

بنابراين کسي که مي گويد: "به روح پيامبر قسم" او سوگند بغير الله خورده و بايد توبه کند.

2- يکي از نشانه هاي ادب و احترام در مقابل پيامبرمان صلي الله عليه وسلم اينست که هرگاه اسم وي را شنيديم و يا نوشتيم، براي ايشان صلوات بفرستيم و يا بنويسيم، يعني بگوئيم: رسول خدا صلي الله عليه وسلم، يا پيامبر صلي الله عليه وسلم ، و يا محمد مصطفي صلي الله عليه وسلم ..

اما تنها نوشتن کلمه "محمد" بدون صلوات، نشانگر بي ادبي و بخل گوينده يا نويسنده در مقابل پيامبر صلي الله عليه وسلم است که از نوشاتن يا گفتن "صلي الله عليه وسلم" عاجز مانده است.

بنابراين شايسته است که نام پيامبر صلي الله عليه وسلم را هميشه با صلوات مقرون نماييم.

خلاصه اينکه: پيامهايي که در سوال ذکر شده اند، هيچکدام مبناي شرعي ندارند و نبايد آن پيامها را به کسي فرستاد و بلکه واجب است که فرستنده پيام را نصيحت نمود تا به سنت صحيح نبوي صلي الله عليه وسلم بازگردد، نه آنکه بدعتي را ايجاد کند و در بين مردم رواج دهد، مبادا بجاي خير، شر نصيب وي شود و شيطان بخواهد از جهل او سوء استفاده نمايد.

مسائل ذبح از نظر اسلام

من حدود چند هفته است که دکان مرغ فروشي گذاشتم ولي اطلاع کاملي از واجبات وسنت هاي اين کار را نميدانم .

لطف کنيد واجبات و سنت هاي ذبح رو برام روشن کنيد.

1-‌ كسي ‌كه ذبح را انجام  مي‌دهد بايد ‌عاقل‌ باشد خواه مرد يا  زن‌، مسلمان يا كتابي باشد. اگر فاقد  اهليت يعني مست يا ديوانه يا كودك غير مميز باشد گوشت حيوان ذبح شده او حلال نيست  و همچنين خوردن ذبيحه و حيوان سر بريده مشرك و بت‌پرست و زنديق و مرتد از اسلام‌، نيز حلال نيست‌.

2- شرط حلال بودن حيوان، گفتن بسم الله هنگام ذبح آن است؛ لذا هر کس به طور عمد آنرا ترک کرد؛ ذبيحه‌اش حلال نيست. خداوند متعال مي‌فرمايد :

«فَکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسمُ اللهِ عَلَيهِ إن کُنتُم بِآيَاتِهِ مُؤمِنِينَ» (أنعام : 118).

يعني: «پس از گوشت چهارپاياني بخوريد که به هنگام ذبح نام خدا را بر آن برده‌اند، اگر به آيات خدا ايمان داريد».

و مي‌فرمايد : «وَلاَتَأکُلُوا مِمَّا لَم يُذکَرِ اسمُ اللهِ عَلَيهِ وَ إِنَّهُ لَفِسقٌ وَإنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إلَي أولِيَائِهِم لِيُجَادِلُوکُم وَإن أطَعُتُموهُم إنَّکُم لَمُشرِکُونَ» (أنعام : 121).

يعني: «از گوشت حيواني نخوريد که (به هنگام ذبح عمداً) نام خدا بر آن برده نشده است؛ چراکه خوردن از چنين گوشتي نافرماني (از دستور خدا) است بيگمان شياطين مطالب وسوسه‌انگيزي را به طور مخفيانه به دوستان خود القا مي‌کنند تا اينکه با شما منازعه و مجادله کنند و اگر از آنان اطاعت کنيد، بي‌گمان شما (مثل ايشان) مشرک خواهيد بود».

و از رافع بن خديج روايت است که پيامبر صلي الله عليه وسلم به او فرمود : «ما أنهر الدم و ذکر اسم الله فکل».

يعني: «(اگر با) وسيله‌اي که خون را جاري کند ذبح شد، و اسم خدا بر آن برده شد، بخور».

3- نکته بعد اينکه؛ ابزار ذبح است که بايد تيز و برنده باشد، يعني ذبح با هر وسيله برنده‌اي جايز است مانند چاقو يا شيشه اي برنده و يا وسيله اي شبيه آن، البته بجز دندان و ناخن يا کندن سر پرنده با دست!

از عبايه بن رفاعه از جدش روايت است که گفت : اي رسول خدا! (گاهي اوقات) کارد نداريم، پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود : «ما أنهر الدم و ذکر اسم الله فکل، ليس الظفر و السن، أما الظفر فمدي الحبشة، و أما السن فعظم». متفق عليه

يعني: «(اگر با) آنچه خون را بريد، ذبح و اسم خدا برده شد، بخور، غير از ناخن و دندان چون ناخن چاقوي اهل حبشه، و دندان استخوان است».

4- محل ذبح، حلق و گودي زير گلو است، و حلق حيوان (مجراي تنفس و مري يعني مجراي طعام و شراب از گلو) بايد قطع شود.

از رافع بن خديج روايت است : گفتم اي رسول خدا! فردا با دشمن روبرو خواهيم شد، (و از آنان حيوان به غنيمت مي‌گيريم) و کارد به همراه نداريم (چکار کنيم؟) پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود : «أعجل – أو أرن – ما أنهر الدم و ذکر اسم الل فکل، ليس السن و الظفر، و سأحدثک، أما السن فعظم، و أما الظفر فمدي الحبشة».

يعني: «عجله کن يا با هر وسيله‌اي که خون را جاري کند، (آن را) ذبح کند، و (اگر) اسم خدا بر آن برده شد، بخور، به جز دندان و ناخن، و به شما خواهم گفت : دندان، استخوان است، و ناخن چاقوي اهل حبشه». صحيح ابن ماجه (2185).

5- سنت است که هنگام ذبح، حيوان را رو به قبله قرار دهد و دعاي مذکور در حديث زير را بخواند :

از جابر بن عبدالله روايت است : «ذبح النبي صلي الله عليه وسلم يوم الذبح کبشين أقرنين أملحين موجئين فلما وجههما قال : إني وجهت وجهي للذي فطر السموات و الأرض علي ملة إبراهيم حنيفا و ما أنا من المشرکين، إن صلاتي و نسکي و محياي و مماتي لله رب العالمين لاشريک له و بذلک أمرت و أنا من المسلمين، اللهم منک ولک عن محمد و أمته، بسم الله و الله أکبر ثم ذبح».

يعني: «پيامبر صلي الله عليه وسلم در روز عيد قربان دو قوچ شاخدار و سياه مائل به سفيدي واخته شده را ذبح کرد، وقتي انها را رو به قبله کرد، گفت : (إني وجهت وجهي للذي فطر السموات و الأرض علي ملة إبراهيم حنيفا و ما أنا من المشرکين، إن صلاتي و نسکي ومحياي و مماتي لله رب العالمين لا شريک له و بذلک أمرت و أنا من المسلمين، اللهم منک و لک عن محمد و أمته، بسم الله و الله أکبر) بيگمان من رويم را به سوي ذاتي مي‌کنم که آسمانها و زمين را آفريده است، و من بر دين ابراهيم حنيف بوده و از مشرکين نيستم، نمازم، قرباني، زندگي و مرگم براي الله پروردگار عالميان است که هيچ شريکي ندارد و به اين امر شده‌ام و من از مسلمانان هستم، خداوندا! (اين قرباني‌اي است) از تو و براي تو، از (طرف) محمد و امتش بسم الله و الله اکبر، سپس (حيوان را) ذبح کرد».

البته دعاي اخير بيشتر در وقت قرباني يا ذبح حيوان به نيت تقرب الي الله خوانده مي شود.

نکته: براي ذبح حيوان داشتن طهارت ضروري نيست، پس شخص بي وضو يا جنب يا حائض مي تواند ذبح کند.

دادن پول بخاطر نماز های فوت شده

وقتي کسي مي ميرد ووصيت ميکند که نمازهاي قضاشده او را با پرداخت پول به جا اورند ويا وصيت حج واجب ميکند تا از ثلث اموالش در اين راه خرج شود.

اگر هنوز زنده است و فوت نکرده و توانايي دارد، بايد خودش به حج واجب برود و نمي تواند آنرا به زمان بعد از مرگش موکول کند، و اما اگر توانايي رفتن ندارد مي تواند مسلماني را نايب خود کرده تا بجاي وي حج کند. و در مورد نمازهايي که نخوانده؛ بايد صادقانه توبه و استفغار کند و در عوض تا زمانيکه زنده است بايد تمام نمازهايش را در سر وقت خود بخواند، حتي اگر مريض و ناتوان باشد بايد نمازهاي فرض خود را در سر وقت – آنگونه که برايش مقدور است - بخواند، و نيازي به قضاي نمازهاي گذشته اش نيست و اميد است که توبه او باعث پاک شدن گناهانش شود.

اما اگر اکنون فوت کرده است، در آنصورت:

شخصي از اوليايش مي تواند - از اموالي که از وي بجا مانده است - حج او را بجا آورد، اما اگر در زمان حياتش توانايي مالي را نداشته است و شرعا حج بر وي واجب نبوده، در آنصورت اکنون هم نيازي نيست کسي بجاي او حج کند، زيرا حج بر او واجب نبوده است. ولي باز هم اگر بخواهيد مي توانيد از يک سوم اموالش بجاي او حج کنيد. و اگر در زمان حياتش توانايي مالي را داشته ولي حج نرفته و يا موفق نشده است، اکنون يکي از اوليايش بجاي او حج کند.

در مورد نمازهايش: نماز مانند حج نيست و کسي نمي تواند بجاي او بعد از مرگش نمازهاي قضايش را بجا آورد، و يا بخواهد با پول نمازش را جبران کند!! نماز با پول جبران نمي شود و هر مسلماني موظف است که در زمان حياتش نمازهاي خود را شخصا بخواند، و بعد از مرگش ديگر قضاي نمازهاي او فايده اي ندارد و شريعت نيز چنين چيزي را مشروع نکرده که کسي بخواهد نمازهايش را بعد از مرگ با پول يا چيز ديگري جبران کند، براي همين است که شريعت اسلام بسيار تاکيد بر اداي نمازها در سر وقت خود دارد، زيرا نماز قضا شدني نيست مگر براي کسي که در خواب مانده و يا بدليل مشغله فکري يادش نبوده که وقت نماز شده است. در غير اين دو حالت قضاي نماز مشروع نيست، زيرا پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمودند: «من نسي صلاة أو نام عنها فکفارتها أن يصليها إذا ذکرها». مسلم (684).

يعني: «هر کس نمازي را فراموش کند يا به خواب برود و نمازش را نخواند، کفاره آن اين است که هرگاه به يادش آمد آن را بخواند».

بعضى از عبادات مانند نماز منحصر به اوقات معينى هستند، و همانگونه كه نماز خواندن قبل از وقت قابل قبول نيست بعد از وقت نيز اگر عمدا و يا از روى كسالت ترك شود قابل قبول نيست مگر اينكه فراموش كرده باشد و يا خوابش برده باشد همانطور كه شرح داده شد.

بنابراين اگر اين شخص فوت کرده است، تنها حج او را بجا آوريد، اما نمازهايش قضا شدني نيست چه با پول باشد يا قضا کردن توسط شخصي ديگر، بلکه برايش دعاي خير کنيد تا شايد الله متعال گناهانش را ببخشايد.

پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمودند: «إِذَا مَاتَ الْإِنْسَانُ انْقَطَعَ عَنْهُ عَمَلُهُ إِلَّا مِنْ ثَلَاثَةٍ: إِلَّا مِنْ صَدَقَةٍ جَارِيَةٍ، أَوْ عِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ، أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ يَدْعُو لَهُ» مسلم 1631

يعني: «هرگاه انسان بميرد عملش قطع مي شود؛ مگر از سه چيز: صدقه جاريه يا علمي که از آن استفاده مي شود يا فرزند صالحي که برايش دعا مي کند».

پس برايش دعا کنيد تا خداي متعال گناهانش را بيامرزد.

چگونگی انتخاب رهبر

برادر عزیز آقای اندیشمند درباره مقاله [در اسلام رهبر چگونه انتخاب می‌شود] سوالات جدیدی را مطرح نمودند.

ایشان نوشتند: آقای سجودی من از شما پرسیده بودم: رهبری و رئیس دولت یا حکومت اسلامی را در یک کشور اسلامی بر مبنای احکام و تعالیم اسلام، چگونه می‌توان برگزید؟

و شما جناب سجودی در جواب گفتيد:  پیامبر فرمود: «فعلیکم بسنتی و سنته الخلفاء الراشدین المهدیین بعدی» یعنی: «بر شما باد پیروی از سنت من و روش خلفای راشدین بعد از من» در سنت پیامبر، فرمانده‌ها لزوماً متقی‌ترین افراد نبودند، بلکه کاردانی و تخصص نیز در نظر گرفته می‌شد.

اما اگر منظور پرسش‌کننده، رهبری عمومی امت است، باز رویکرد ما سنت خلفای راشدین است که مامور به پیروی از سنت و روش آن‌ها هستیم چون:

بزرگان و کسانی که ممدوح قرآن هستند، یعنی مهاجرین و انصار، انتخاب رهبر را فقط حق خود دیدند و رای مردم مکه یا طایف را نخواستند و بر اساس رای آن‌ها حضرت ابوبکر انتخاب شد، و ایشان بعد از خود، حضرت عمر را پیشنهاد کرد و مردمی که ابوبکر را پیش‌تر انتخاب کرده بودند تا رهبرشان باشد و امر نهی کند، این دستور آخر ابوبکر را نیز پذیرفتند و حضرت عمر خلیفه شد.

ادامه نوشته

 والیان چهار ولایت از وظایف شان برکنارشدند

براساس اعلام اداره مستقل ارگان های محلی روزدوشنبه 14 حمل 1390 ، والی ولایت های فراه، سرپل، ارزگان و لوگر از سمت های شان برکنار و افراد جدیدی به جای شان مقرر شدند.
براساس اعلامیه این اداره، سید انور رحمتی والی سرپل، روح الامین والی فراه، محمد عمر شیرزاد والی ارزگان، عیتق الله لودین والی لوگر از سمت های شان برکنار شدند.

برمبنای  اعلامیه ریاست عمومی ارگانهای محلی ، براساس پیشنهادهای جداگانه اداره مستقل ارگان های محلی و احکام جداگانه ریاست جمهوری، داکتر محمد اکرم خپلواک بحیث والی ولایت فراه، عبدالجبار حقبین به حیث والی ولایت سرپل، میر محمد آخندزاده به حیث والی ولایت ارزگان و محمد طاهر صبری به حیث والی ولایت لوگر مقررشده اند.
در این اعلامیه به دلایل برکناری این والی ها اشاره ای نشده است اما گفته می شود که مخالفت های مردمی، یکی از دلایل برکناری والی های پیشین این ولایت ها به شمار می رود.
چندی پیش شماری از باشندگان ولایت سرپل با برگزاری چندین تظاهرات اعتراض آمیز، خواهان برکناری سید انور رحمتی از سمت والی ولایت سرپل شدند. سید انور رحمتی که از نزدیکان محمدکریم خلیلی معاون دوم ریاست جمهوری میباشد دارای فساد اخلاقی و جرایم سنگین دیگر میباشد که با استفاده از قدرت و اعتبار خلیلی از چندی بدینسو برگرده های مردم مظلوم ولایت سرپل سواری میکرد.
مردم ولایت سرپل و درمجموع صفحات شمال از گماشتگان خلیلی ناراض و عدم رضایت شان را در طی گردهمایی های وسیع ابراز داشتد که با تأسف تاحال چندان گوش شنوا نداشته علاوتاً  یکی دیگر از دستیاران خللی بنام خدایار قدسی از مدت دوسال به انیسوکه سمت قوماندانی امینه ولایت غور را عهده دار گردیده به اثر بی کفایتی و دخیل بودنش در قضایای ولایت غور باعث متلاشی شدن تمام بخش های قوماندانی امنیه  غور گردیده است و بالاخره  به اثر مداخله مستقیم بسم الله محمد وزیر امور داخله از  وظیفه برکنار گردیده است. توقع میرود مقامات ذیصلاح در گماشتن افراد  توجه و دقت بیشتری مبذول دارند تا تمام دست آوردهای ده سال اخیر فدای هوس بازی ها و پارتی بازی های معاونین ریئس جمهور نگردند.
براساس مواد قانون اساسی کشور، والیان در سراسر افغانستان باید به شکل انتخابی و براساس انتخابات آزاد تعیین شوند اما تا کنون این امر، ازصلاحیت های ریاست جمهوری است که به پیشنهاد اداره مستقل ارگان های محلی صورت می گیرد.
شماری از آگاهان می گویند که انتصاب والی ها از سوی رییس جمهور، قدرت نظارت و بازخواست مردم هر ولایت را از بین برده و بر روند فساد اداری در کشور می افزاید.
شماری از نهادهای منتقد حکومت نیز، می گویند که تقرر والیان ولایت ها، باید براساس انتخابات در هر ولایت صورت گیرد.
این نهادها می گویند که تمرکز قدرت در ارگ ریاست جمهوری، باعث شده که فساد و قانون گریزی به اوج خود برسد.

اینبار چهار یار

عبدالقدیر علم 

به دنبال بحث اباحت وعدم اباحت نکاح شغار، اینبار کار برد کلیمه چهار یار در  مورد غیر  متعارف آن احساس عدۀ از دوستان را خسته و زار ساخته که امید وارم أهل بینش و دانش آنقدر هم زود رنج و نازک إحساس نباشند که از اثر یک رنجش کوچک عکس العمل خیلی شدید نشان دهند، چون عدم رعایت تناسب هنجار هارا  در هم میشکند. آنچه درین صفحه رقم میخورد به هیچ صورت یک نوشته واکنشی نیست، بلکه انعکاس داشته ها و یافته های شخصی خودم میباشد که بحکم نیاز و ضرورت  تقدیم حضور دوستان میگردد. از آنجائیکه در فروعات دین هرکس حق پژوهش و تحقیق را دارد، در پذیرش وعدم پذیرش این متن الزام و اجبار مطرح نیست و از همین منبر اعلام مینمایم که فهم و بر داشت من در برخی مسائل با دوستان دین پژوه ما متفاوت بوده و این به معنی نا فهم خواندن دیگران نیست. من نظر خود را در حوزۀ عقل و منطق مینویسم و امیدوارم دوستان هم بنویسند تا خوانندگان محترم فیض  گیرند.

ادامه نوشته

نو روز در اسارت زمستان اندیشه

در كشاكش جنگ ميان مرگ، سرما و كرختى از يكسو و زندگى، نسيم و نشاط از سوى ديگر، و در فضايي كه رعد طبل جنگ مى نوازد، قوس قزح تير باران در زِه كمان گذاشته قلب كرختى را نشانه مى گيرد، آذرخش بهار با تازيانه آتشين خويش بر سينه تاريكى مى كوبد و لاله و شقايق قالين سرخ خويش را در مسير استقبال لشكريان پيروز كارزار زندگى مى گسترانند، تنور فتوا و ضد فتوا در رابطه با نوروز نيز گرم مى شود.

نوروز دشمنان گوناگونى دارد. گروهى درد دين دارند و هدف شان پاسدارى از مرز هاى اعتقاد در برابر يورش سنتهاى آتش پرستانه است. دسته اى با تمامى سنن فرهنگى اين خطه باستانى سر دشمنى داشته و به بهانه دين با نوروز مخالفت ورزيده و هر آنچه را كه از آن بوى تمدن كهن اين سرزمين به مشام آيد مى كوبند.

جمعى ديگر خصلت و سرشت شان زمستانى است و همينكه عمامه اى بر سر پيشانى گذاشته،چشمان خويش را سرمه نموده و با جبينى ترش و چهره اى گرفته بر صدر مجلسى تند نشستند تصور مى نمايند كه گويا به خدا نزديك شده و صلاحيت دارند تا هر امرى را كه دلشان خواست حرام و يا حلال اعلام نمايند.

ادامه نوشته

چهار یار

اولین خلیفه اسلام حضرت ابوبکرصدیق (رض)  میباشد . نام اصلی آن حضرت  عبدالله کنیه آن ابوبکر لقب آن صدیق نام پدرحضرت ابوبکرصدیق (رض)عثمان کنیه آن ابوقحافه نام مادرآن سلما مشهوربه ام الخیر بود . واولین شخص از از مردان بودکه به رسالت حضرت محمد (ص)ایمان آورد . حضرت ابوبکرصدیق (رض)ازحضرت محمد ( ص)دوسال وچند ماه کوچکتر بود و دوره خلافتش دوسال سه ماه وچند روزودرسن 63 سالگی وفات نمود .

 دومین خلیفه اسلام حضرت عمر (رض)کنیه آن ابوحفص لقب آن فاروق  و نام پدرآن خطاب ونام مادر آن حنتمه بنت هاشم بود .

حضرت عمر (رض)ازحضرت محمد (ص)11 سال کوچک بود . ودوره خلافتش 10 سال شش ماه وچند روزودرسن 63 سالگی توسط ابولولوبه شهادت رسید .

 سومین خلیفه اسلام حضرت عثمان (رض)لقب آن ذالنورین نام پدرآن عفان نام مادرآن ارویا بنت کریز بود . حضرت عثمان (رض) دریک روایت 6 سال ودرروایت دیگر 5 سال ازحضرت محمد (ص)کوچک بود ودوره خلافتش 11 سال 11 ماه وچندروزودرسن 80 سالگی توسط کنانه بن بشیر وسواد بن حمران به شهادت رسید .

چهارمین خلیفه اسلام حضرت علی (رض)نام پدرآن ابوطالب نام مادر آن سیده فاطمه بنت اسد بود. حضرت علی اولین شخص از اطفال بوده که به رسالت پیامبر گرامی اسلام ایمان آورد. حضرت علی (رض)ازحضرت محمد (ص)30 سال خورد سن بود . ودوره خلافتش 4 سال 9 ماه وچندروز ودرسن 63 سالگی توسط ابن ملجم به شهادت رسید.

ادامه نوشته

نوشیدن نوشابه های انرژی زا   از نظر اسلام

حکم نوشیدن نوشابه هاي انرژي (energy drink) مانند ريدبول (red bull) مانستر(monster) و غيره ...

 اگر اين نوشابه ها حاوي الکل يا ديگر مواد مست کننده نباشند، و نيز براي سلامتي بدن خطرناک نباشند، در اينصورت خوردن آنها مباح است. زيرا اصل بر مباح بودن تمام خوردنيها و نوشيدنيهاست مگر آنکه بر خلاف اصول شريعت باشند، مثلا ماده ي خوراکي نجس يا ناپاک باشد و يا مايعي مست کننده باشد و يا سلامتي بدن را بخطر اندازد، که اگر اينگونه باشند، خوردن و نوشيدنشان جايز نيست در غير اينصورت حرام نيست.

نوشابه هاي انرژي زا نيز از همين قاعده پيروي مي کنند، اگر از مواد ناپاک تهيه نشده باشند و مست کننده نباشند، و سلامتي بدن را تهديد نکنند (زيان آن بيشتر نباشد) پس خوردن آن مباح و جايز است.

و ظاهرا نوشابه هاي انرژي زا نوشيدني هايي هستند که افزودني هايي از قبيل محرک هايي مانند کافئين (که براي رفع خواب آلودگي موثر است)، ويتامين ها (خصوصا ويتامين هاي گروه B) و مواد معدني که توليد انرژي مي کنند، در آنها به کار رفته است. ديگر مواد متشکله ي اين نوشيدني ها اغلب گياه گوآرانا(GUARANA)، دانه قهوه، ساخارين (قند مصنوعي) و کراتين هستند و خوردن اين مواد حرام نيستند.

کراتين نوعي اسيدآمينه است که در بدن انسان در هنگام سوخت و ساز پروتئين توليد مي شود و انرژي مورد نياز عضله را تامين مي کند.

و گوارانا از گياهان منطقه آمريکاي جنوبي است. اين گياه نيز داراي کافئين بوده و عصاره آن خاصيت محرک دستگاه عصبي مرکزي، افزايش انرژي، چربي سوزي و ادرارآوري دارد. البته مصرف بيش از اندازه کافئين موجب وابستگي يا «کافئينيسم» مي شود که علائمي نظير اضطراب، تحريک پذيري، انقباض عضلات، عصبانيت، بي خوابي، تپش قلب و زخم معده را به همراه دارد.

در بين ترکيبات به کار رفته در نوشابه هاي انرژي زا، کافئين و گياه گوارانا مواد اعتياد آوري هستند که مصرف زياد و طولاني مدت آنها موجب مي شود به اين نوشابه ها عادت کنيم. در اين زمينه متخصصان تغذيه مصرف اين نوشابه هاي انرژي زا را براي کودکان، زنان باردار، بيماران ديابتي و کساني که بيماري قلبي - عروقي دارند بسيار مضر و خطرناک دانسته اند. همچنين ابتلا به سکته هاي مغزي و قلبي، بيماري‌هاي کليه و گوارشي و افزايش وزن از ديگر عوامل بيماري‌زاي اين گونه از نوشابه‌ها اعلام شده است.

بطور خلاصه: از آنجائيکه ممکن است کارخانجات توليد کننده اين نوع نوشابه ها هريک موادي را به محصول خود اضافه کنند، بنابراين مصرف کننده بايد به ترکيبات نوشابه دقت کند تا مطمئن شود از مواد الکلي و يا مست کننده و يا ناپاک استفاده نشده باشد، چه بسا نوشابه هاي يک شرکت حلال باشد اما شرکتي ديگر حرام.. و اين بستگي به ترکيباتي دارد که هر کارخانه در توليد محصول خود استفاده مي کند، بنابراين ما در اينجا نمي توانيم بطور کلي حکم بر جواز تمامي نوشابه هاي انرژي زا دهيم، و ما اطلاع دقيقي از تمامي ترکيبات نوشابه ها با مارک ‏(‏RED BULL‏)‏ و ‏(‏monster‏)‏ يا (JOLT COLA) نداريم، فقط متذکر مي شويم که اگر حاوي الکل يا مواد مخدر و يا ناپاک باشند، حلال نيستند، خصوصا که شنيده مي شود بعضي از اين نوشابه ها حاوي مقداري الکل هستند که اگر اين امر صحت داشته باشد، نوشيدن آنها حرام خواهد شد.

ریاست کمیسیون حقوق بشر یا سلطنت مادام العمر؟

افغانستان کشوری است آزرده از پریشانی های مستدامی که به بیش از سه دهه طول کشیده و درین دوره بسا رنج ها و مصبیت های دردناکی نصیب ساکنین آن شده که گاهی استعمار سرخ بر آن تاخته و گاهی هم تحجر سیاه، یکی با تانک و توپ بر آن نشانه گرفته و دیگری با شلاق ظلم و استبداد، ولی با گردش چرخ روزگار و گذشت زمان، یکی پی دیگری آن کلاً از صحنه سیاسی وجغرافیایی کنار رفته و دیگرش از زندگی مردم لا اقل به حاشیه کشانیده شده است. اما باز هم زخم های خورده شده ناشی از آن التیامی نشده و برآن ملحمی گذاشته نشده است.

زمانی که گروه طالبان از صحنه سیاسی افغانستان کنار کشیده شدند. امیدواری مردم کشور بر آن بود تا افراد و گروه های دلسوز به مردم و میهن بلاکشیده ما روی کار آیند و با کار و زحمت فراوان توأم با اخلاق و ارادت و پا گذاشتن روی سمت و سو گری های فردی و گروهی مردمان زجر کشیده مانرا یاری رسانند. ولی اسفا که هکرهای متخصص و سودجویان حرفوی که هیچ گونه دلسوزی و غم شریکی با مردمان مظلوم افغانستان نداشته اند. و قبل ازین منکر تابعیت کشور و زادگاه شان بودند روی کار آمدند و با راه اندازی پروژه های ظاهراً جلادار وپیشکش داعیه حقوق بشر که چسب و کشش خاص در اذهان عامه افغانستان داشته بازار عواید شان گرم ساختند و زراندوزی های بی شمار نمودند.

فعالیت وکارکرد این افراد ونهادها نه برای احقاق حقوق از دست رفته شهروندان افغانستان بلکه بیشترینه به مثابه آله فشار علیه مخالفان فکری وسیاسی شان تمرکز یافت. تا باشد به کشورهای که تابعیت آنها را دارند و از آدرس آنها به این چنین امتیاز ها دست یافته خدماتی نمایند. که یکی از آنها ریاست کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان میباشد.

این کمیسیون که بودجه مصارفاتی آن طی این ده سال به بیش از میلیون ها دالر می رسد. اکثراً متشکل از افرادی است دارای طرز تفکر منفی گرا ومخرب اذهان عامه که می خواهند با ارائه راپورهای واهی و بدون مدارک اثباتیه برچسب هایی را بالای افراد و نهادهای مستقر در کشور وارد نمایند. و دست به گزارشهای میان تهی که نه تنها دردی را مداوا نمی کند بلکه اذهان عامه کشور را بیشتر از پیش مخدوش می سازد. این نهاد همچون سائر ادارات حکومتی غرق در فساد اداری بوده و بودجه های هنگفتی در آن به هدف برنامه های که به هیچ نمی ارزد به مصرف می رسد. این کمیسیون که برمبنای قانون اساسی افغانستان ایجاد شده و خود را متعهد به حفظ و رعایت حقوق بشر در کشور می داند آیا گاهی هم متوجه شده است که ملتی که از نظر اقتصاد در زیر خط فقر به سر می برند و عاید سرانه شهروندان آن در روز به دو دالر نمی رسد ، قانونأ شرعأمجاز اند که کمیشنران محترم آن معاشات بلند دالری را چون شیر مادران شان نوش جان فرمایند و یا خانه های مفشن را با کرایه های خیلی بلند اجاره نمایند درحالیکه مردمان که از بی خانگی رنج می برند و یا هم از موترهای لوکس و مودل سال که با وسائل زرهی مجهز است استفاده نمایند.

آیا مسؤولین محترم کمیسیون متوجه شده اند که این همه بودجه های را که صرف تدویر ورکشاپ های بدون مفاد می نمایند ، درد مردم را مداوا خواهند کرد؟
اگر در کل بنگریم کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان از ابتدای تشکیل تا امروز با آن همه کمیشنرها و کارمندها واین ریاست مدبرومبتکر وبا این همه مصارف امورات ذیل را انجام داده اند ،یکی ارائه راپورهای سالیانه نقض حقوق بشر آنهم از زبان تعدادی از مجرمانی که دستان شان به خون هزاران تن افراد بی گناه ومعصوم این سرزمین آغشته است ویاهم افراد یاوه سرای که صرفآ وصرفآ ازمصاحبه های میان تهی وبی ارزش لذت می برند ویاهم مخالفین سیاسی ونظامی دولت اند. دوم تدویر سمینارهای به اصطلاح آگاهی دهی حقوق بشر و سوم نشر مجلات و نشریات حقوق بشر که خوانند وعلاقمندی هم میان مردم ندارد. باقی همه بودجه های اختصاصی صرف مصارف بی جا و حیف و میل های شخصی مقام سلطنتی مادام العمر کمیسیون که در رأس آن الیزابت "سیما ثمر" قرار دارد گردیده است و بس.

این کمیسیون که از ده سال به این سو از نقض حقوق بشر در کشور در سطوح مختلف سخن به میان می آورد و از جانبی هم خود را متعهد به نهادینه ساختن حقوق بشر در کشور میداند. باید بپذیرد که درین عرصه با ناکامی روبرو بوده است. و در کشورهای دیموکرات هرگاه یک مدیر از اجرای وظیفه به گونه درست آن اظهار عجز نماید شرافتمندانه استعفا می دهد. و از صحنه کنار می رود تا اشخاص توانا و دارای طرز دید نو روی کار آیند. ولی از آنجایی که این مقام برای خانم ثمر و همکاران هم فکر وهم نظرش از ازل تا قیامت برای شان مقرر گردیده .گاهی هم فکر کنار رفتن از مقام را ندارند. و همچنان تأکید بر دوام وظیفه می نمایند.

سوال دیگری را که مردم افغانستان از خانم ثمر و کمیشنران محترم شان میپرسند و آرزو دارند که صادقانه به آن پاسخ دهید. اینست که آیا گاهی هم شده که دلسوزانه و بی طرفانه جهت جمع آوری حقایق از دفاتر مفشن تان بیرون شده اید و سراغ آدم هایی که به نام و آدرس آنان ثروت می اندوزید رفته اید و از احوال مظلومان و ستمدیدگان به گونه عینی و دلسوزانه وبه حکم وظیفه باخبر شوید ؟که نه.

بیائید با هم صادقانه چیز دیگر را در میان گذاریم آیا واقعاً وظیفه اساسی و محوری شما مخدوش ساختن چهره ها و ترور شخصیت های مطرح و نهادهای معتبر ملی در کشور نیست که هست.
مشوره مردم افغانستان به خانم ثمر وهمکاران شان این است که اگر عالی جنابان به زعم خودشان ارسطوی زمان هم اند ونیزمعتقد اند که از کار وفعالیت های صادقانه و وطندوستانه شان درکشور مردم انگشت حیرت بر دهان می گیرند دیگرکافی است لطفأ مقام سلطنتی شان را ترک گویند وبه رژیم منحط راوا کراسی در کمیسیون حقوق بشر افغانستان خاتمه دهند و بگذارند تا افراد دیگری که هم تحصیلات شان از ایشان بلند و هم دلسوزی شان به مردم و میهن نسبت به شما زیادتر است روی کار آیند. تا از یکسو عرق زحمات بی شائبه شما از اندوختن سرمایه های بی شمار خشک گردد و از جانبی هم نوبت به افراد متعهد و دلسوز به مردم زجر کشیده ما برسد.ونیز به شایعه پراگنی های بی اساس وعاری ازحقیقت پایان داده شود.

الیاس قاضی زاده

عشق خیابانی

روزگاریست همه عرض بدن میخواهند

همه از دوست فقط چشم و دهن میخواهند

دیو هستند ولی مثل پری می‌پوشند

گرگ‌هایی كه لباس پدری می‌پوشند

آنچه دیدند به مقیاس نظر می‌سنجند

عشق‌را همه با دور كمر می‌سنجند

خب طبیعی ست كه یك روزه به پایان برسد

عشق‌هایی كه سر پیچ خیابان برسد

محرومین رحمت الهی ( متمردین و جنایتکاران )

امام ابوداود در سنن خود به شماره (٣٠٨٩) حديثى را به روايت عامر رام نقل مى کند : عامر رام مى گويد که مانزد رسول الله (ص) بوديم که يکمرد خود را به چادر پيچانده آمد و در دست اش چيزى بود که چادر را به اطراف آن دَور داده بود و گفت اى رسول خدا! از جنگل درختان مى گذشتم در ميان آن آواز چوچه هاى پرنده را شنيدم(رفتم) آنها را گرفتم و در چادر خود گذاشتم ، مادر شان آمد و بالاى سر من مى گشت، من روى چوچه ها را باز کرده به او نشان دادم، او خود را بالاى چوچه هاى خود انداخت و همه شان را (چوچه ها را همراه با مادر شان) در چادر خود پيچ دادم که حالا در همين چادر اند ، رسول خدا فرمود روى شان را باز کن من چادر را از سرشان دور کردم، مادر آن چوچه ها نرفت، همراه چوچه هاى خود در چادر باقى ماند، سپس رسول خدا فرمود: آيا شما از شفقت و ترحم اين پرنده که باچوچه هاى خود دارد تعجب مى کنيد؟ سوگند به آن ذاتى که من را به حق فرستاده است هرآئينه خداوند (ج) از ترحم مادر اين پرنده ها که با چوچه هاى خود دارد به بندگان خود زيادتر مهربان است، (اى عامر) برو، از هرجاى که اين چوچه ها را گرفته اى در همان جا بامادر شان بگذار (عامر) بر حسب دستور رسول خدا عمل کرد.
خداوند جل جلاله بالاى بندگان خود شفقت، ترحم و مهربانى زياد دارد هيچگاه نمى خواهد که بنده اى خود را از شفقت و مرحمت خود محروم سازد، هربنده اى خود را با انعامات و احسانات گوناگون، نوازش مى کند، مشکلات شان را حل و ضرورت هاى زندگى شان را مرفوع مى سازد به آنها کرامت و فضيلت داده قامت رسا و زبان گويا عطا کرده است، اسباب و وسايل روزى را بدسترس شان قرار داده صحت بدن و عقل و خرد موهبت کرده است، تمام نياز هاى مادى و معنوى انسان را رفع و همه چيز را در اختيارش گذاشته است.
يک پرنده برحسب نيروى خداداد و عاطفه اى که براى او داده شده است هرنوع خطر و مشکلات را در برابر چوچه هاى خود تحمل کرده خود را مظهر محبت، شفقت و ترحم نشان مى دهد و براى بقا و آرامى چوچه هايش تلاش مى کند و آرام نمى نشيند.
آنچه که درين حديث گفته شده مصداق آنرا بارها مردم در محيط زيست خود ديده اند و هميشه مى بينند.
بلى! خداوند جل جلاله با کمال شفقت و ترحم که بربندگان خود دارد همه چيز را در اختيار آنها قرار داده با امتياز هاى گوناگون آنها را نوازش کرده، ضرورت هاى مادى و معنوى انسان را مرفوع و بخاطر هدايت و راهنمايى بندگان خود از آسمان کتاب نازل کرده ، پيامبران عليهم السلام را فرستاده است، تا در پهلوى اشباع و رفع ضرورت هاى مادى، خواست هاى معنوى و درونى اشباع شده نيازهاى اين بخش هم مرفوع گردد، اهميت وارزش بُعد معنوى را بيان و براى درک ارزش هاى معنوى اندرزهاى سودمند داده است، اما اينکه انسان با وجود همه اين شفقت و ترحم، همه چيز را ناديده گرفته براى رشد راه شيطان و خواست هاى غلط و ناجايز نفس، راه را باز و از آن پيروى مى کند، انتباه و برداشت نادرست و بى اساسى است که ذلت و رسوايى را دامنگير انسان ميسازد.
همچنان ابن ماجه در حديث شماره (٤٢٩٧) خود بروايت عبدالله بن عمر (رض) نقل مى کند، که عبدالله گفت:  مادريکى از غزوات با رسول الله (ص) بوديم، رسول خدا از يک قومى عبورکرد و گفت: اين مردم کى ها هستند؟ (مسلمان اند يا کافر) آنها گفتند ما مسلمان هستيم، يک زنى به زير ديگ آتش مى افروخت و پسر خوردسالش هم همرايش بود، هنگاميکه شعلۀ آتش بلند ميشد، پسر خود را از کنار آتش دور ميکرد، آن زن نزد رسول خدا آمد و گفت : آيا شما رسول خدا هستيد؟ پيغمبر خدا گفت: بلى ، من رسول خدا هستم، زن گفت مادر و پدرم فداى شما، آيا خداوند جل جلاله ارحم الراحمين نيست، رسول خدا گفت : بلى خداوند جل جلاله ارحم الراحمين است، زن گفت آيا خداوند جل جلاله بيشتر از مادر که بر اولادش ترحم دارد بربندگانش ترحم ندارد؟ پيغمبر (ص) فرمود : بلى! آن زن گفت. مادر، هيچگاه اولاد خود را به آتش نمى اندازد، پيامبر خدا سر را پائين کرده گريان کرد بعد از آن سر را بسوى زن برداشت و گفت: خداوند جل جلاله بنده سرکش و متمردى را که از دستور خدا سرباز زند، و آن بنده اى را که از گفتن لا اله الا الله ابا ورزيده به يگانگى الله اعتراف نکند، تعذيب مى کند، و دچار مشکلات مى سازد.
حقيقت را پى بُردن و از تمرد و سرکشى خود دارى کردن يکى از واجبات و مسؤليت هاى اصلى انسان است، انسان با حيوان فرق دارد و انسان با انسان هم فرق دارد ، يک انسان راه تواضع ، فروتنى و انکسار را ميگيرد ، انسان ديگرى با غرور، سرکشى و انانيت و خودکامگى زندگى ميکند، نه مُنْعِم را مى شناسد، ونه در اداى حق آن مى انديشد ، اين انسان مانند همان اولادى است که از مادر بودن مادر انکار دارد، از سخنان مادر و از ملاقات آن بيزار است، مادر را دشنام داده به نابودى آن خوش مى شود، آيا در برابر چنين فرزند گستاخ و بى ادب که مادر را اذيت داده سبب رنج و تکليف او ميگردد، مادر از او راضى و در حق او دعاى نيک کرده با او تلطف مى کند؟ نه خير ، بلکه او را عاق کرده از رنگ او بيزار و برايش لعنت و نفرين مى فرستد. حال شما در حق شخص کافر چه فکر مى کنيد که او همه انعامات واحسانات الهى را به پا مى زند، الله را نه رب خود و نه خالق خود مى داند و نه از او اطاعت مى کند و نه به عبادت او مى پردازد همه چيز را ناديده گرفته از وحدانيت خداى واحد منکر و براى مقابله با مسلمانان و ازبين بردن دين الهى از هر نوع امکانات مادى استفاده مى کند، عداوت، دشمنى و حسادت او چنان به اوج رسيده که براى رسيدن به اهداف پليد و ناپاک، مرتکب هر نوع جنايت شده به کشتار دسته جمعى مسلمانان اقدام کرده، شعاير دينى را هتک حرمت و براى سلطه و اقتدار شيطان مى رزمد.
عملکردهاى خصمانه و ددمنشانه مردمان بى دين و پيروان شيطان را خوب مطالعه کنيد، که اينها روى کدام ارزش انسانى شان مستحق اند که با آنها شفقت شده در برابر فعاليت هاى ضد انسانى و جرايم و خباثت هاى شان به عوض جزا، پاداش داده شوند.

(جاهد)

اگر دختري در خردسالي به عقد پسري درآيد، آيا دختر در سن بلوغ مي تواند نکاح را فسخ کند؟

یکی از مباحثی داغ و عریان در طی یک دهه اخیر در کشور ما ازدواج دختران  و پسران خورد سن است که هر ازگاهی بخاطر تأمین معیشت زندگی از طرف خانواده های فقیر بطور عموم و بعضاً توسط زورمندان زر و زور بخاطر  تأمین غریزه شهوانی صورت میگیرد. که بهترین شاهد مدعا ما همانا زنان سیاست مدار افغانستان  میباشد که برای تمام باشندگان آن دیار روشن است. چند تا خانم که الآن از آدرس تمام زنان افغانستان سخن میرانند و تکه دار زنان این سرزمین مخروبه گریدده اند.   و اما اصل مطلب : دختر تا بعد از 9 سالگي نبايد به خانه شوهر برود، زيرا پيامبر صلي الله عليه وسلم عايشه رضي الله عنها را در 6 سالگي عقد کردند ولي تا 9 سالگي او را نزد خود نبردند و زفاف نکردند. و اين سخن شما بيشتر يک سوال فرضي است که در دنياي امروز بسيار اندک اتفاق مي افتد، لذا بهتر است ذهن خود را با اين سوالات فرضي مشغول نسازيد.

اما بر ولي واجب است که از زنان تحت تکفل خود قبل از ازدواج اجازه بخواهد، و اگر زن راضي به ازدواج نباشد، ولي نمي‌تواند او را مجبور کند، پس اگر بدون رضايت او (ولي) او را به عقد کسي درآورد، مي‌تواند آن را فسخ کند. و اين براي زنان بالغ بود، اما نکاح دختر در سن صغيري تحت ولايت پدرش يا نائب او (يعني پدر بزرگش) است، و پدرش اجازه دارد او را بنکاح مرد مسلماني درآورد. چنانکه ابوبکر صديق‌، عايشه دختر کوچک خود را که هنوز به سني نرسيده بود که اجازه‌اش معتبر باشد، بدون اجازه او را از پيامبر صلي الله عليه و سلم  نکاح‌ کرد و بعقد نکاح او درآورد و عايشه رضي الله عنها بهنگام  بلوغ حق خيارو فسخ را نداشت‌.

البته امام ابوحنيفه و اوزاعي و جماعتي از سلف ‌گفته‌اند: همه اولياء (پدر و پدر بزرگ و ديگران که بترتيب ولي دختر هستند) مي‌توانند دختر نابالغ را تزويج کنند ولي اگر دختر بالغ شد حق خيار و فسخ نکاح را دارد. 

نزديکي با زن در وقت حيض در غير از شرمگاه و مقعد جايز است یا خیر ؟

در دوران نفاس و حيض حرام است که از طريق مهبل (فرج) جماع کرد، و شريعت آنرا حرام کرده است، چنانکه خداوند متعال مي فرمايد: « فَاعتَزِلُوْاْ النِّسَاْءَ فِيْ المَحِيْضِ وَ لاْتَقْرَبُوْهُنَّ حَتَّي يَطْهُرْنَ، فَإذَاْ تَطَهَّرْنَ فَأتُوْهُنَّ مِنْ حَيْثُ أمَرَکُمُ اللهُ» (بقره : 222)

يعني: «در حالت قاعدگي از (جماع) با زنان کناره‌گيري نماييد و با ايشان (از طريق مهبل) نزديکي نکنيد، تا آنگاه که پاک مي‌شوند، هنگامي که پاک شدند از جايي که خدا به شما فرمان داده است (و راه طبيعي زناشويي و وسيلة حفظ نسل است) با آنان نزديکي کنيد».

اما اين حرمت تنها براي جماع از طريق مهبل است، ولي شوهر مي تواند از ساير اندام زن لذت جويي برد، البته بجز از طريق مقعد (زيرا نزديکي از طريق مقعد در همه ي احوال حرام است و جزو گناهان کبيره است) اما لذت جويي از زن از ساير اعضاي بدن او در وقت نفاس و حيض حلال است، زيرا پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمودند: «إصنعوا کل شي إلاالنکاح». ابوداود (255) و مسلم (302).

 يعني: «هرکاري غير از آميزش (از طريق مهبل و مقعد)، با آنها انجام دهيد».

بنابراين بر طبق فرموده پيامبر صلي الله عليه وسلم، بهره بردن از زن در غير مهبل (فرج وشرمگاه) در دوران حيض و نفاس جايز است. همچنين از "مسروق بن اجدع" روايت شده‌ که گفت‌: «‌‌از عايشه پرسيدم‌: من مي خواهم درباره چيزي از شما سوال کنم ولي شرم دارم! عايشه رضي الله عنها گفت: ولي من مادرت هستم و تو پسرم هستي، مسروق گفت: مرد چه چيزي را مي‌تواند با زنش انجام دهد وقتي که او قاعده (در حيض) باشد؟ ‌عايشه رضي الله عنها گفت‌: ‌‌هر چيزي بجز نزديکي جنسي‌‌‌«. امام طبري در تفسيرش (4/378) با سند صحيح و امام بخاري در کتاب تاريخش.

و ترديدي نيست که عايشه رضي الله عنها آگاه ترين مردم نسبت به اين مسئله است، زيرا او زوجه نبي صلي الله عليه وسلم بود. و هيچيک از مذاهب اهل سنت مخالف آن نبوده اند، و ظاهرا شما اطلاع نداشتيد.

امام نووي‌ رحمه الله در "شرح صحيح مسلم" (3/204) گفته است‌: « اگر مرد بالاتر از ناف و پايين‌تر از زانو، با زنش در حال حيض تماس بدني داشته باشد، در اينصورت به اجماع مسلمين حلال  است‌. صورت سوم آنست‌ که مرد مابين ناف و زانوي زن، بغير از (مهبل و مقعد) با او تماس بدني داشته باشد، بيشتر علماء برآنند که اين عمل حرام است‌. ليکن به  نظر من  حلال  است  ولي‌ کراهت دارد زيرا که دليل ‌کراهت آن قويتر است‌«.

و از بين فقهاي حنفي؛ محمد بن حسن شيباني (شاگرد برجسته امام ابوحنيفه) و امام طحاوي حنفي نيز حکم به جواز استمتاع و لذت جويي از زن در دوران حيض و نفاس - بجز از طريق مقعد و مهبل -  داده اند. و همچنين امام سفيان ثوري و امام احمد حنبل و اسحاق بن راهويه نيز همين راي را ابراز داشته اند، و امام ابن منذر و امام نووي و ابن حزم نيز همه موافق اين راي هستند، و بعضي ديگر از علماي شافعيه و مالکيه نيز بر همين راي هستند.

اصولا هيچ دليلي بر حرام بودن لذت جويي و استمتاع از زن در دوران حيض و نفاس – ابلته بجز از فرج و مقعد - وجود ندارد، و تنها چيزي را که شريعت حرام کرده همان مجامعت از طريق مهبل (فرج) است و البته نزديکي از طريق مقعد که در همه احوال حرام است، بنابراين چون دليلي از کتاب و سنت بر حرام بودن استمتاع از بدن زن (بغير از مهبل و مقعد) در دوران حيض و نفاس وجود ندارد، از اينرو اين عمل جايز است، مگر براي کساني که احتمال مي دهند که بر شهوت خود کنترل نداشته باشند که در اين حالت يا اصلا به همسرش نزديک نشود و يا بايد تکه پارچه اي را مابين ناف و زانوي زن قرار دهند و بعد استمتاع جويد.

براي معلومات بيشتر مي توانيد به کتابهاي فقهي حنفي و شافعي و حنبلي و مالکي مراجعه کنيد که اين مسئله را جايز دانسته اند. پس بهتر است اطلاعات و معلومات خود را افزايش دهيد.

ناگفتهایی به وارثان شهید احمد شاه مسعود

فرشته حضرتی

دیریست که اهداف و آرمانهای آزادی بخش و عدالت خواهانه شهید احمدشاه مسعود در غبار از فراموشی گم گردیده است اما یاران و همسنگران او که روزگاری در کنار او می رزمیدند و مشروعیت سیاسی و اقتدار خود را از آن شهید گرفته اند، امروز بی توجه به اهداف و آرمانهای آن شهید دنبال نان و نام ریاست اند و حتی از کارشکنی علیه همدیگر نیز دریغ نمی کنند.

شهید احمدشاه مسعود در واقع حادثه ی تکرار ناپذیر در تاریخ افغانستان است که حضورش در بستر سیاست این سرزمین، تمام واقعیت های ستم پرور را دگرگون گرد، حلقه های زنجیر ستم و استبداد را از هم درید و تاریخ افغانستان را در مسیر ارزش های اسلامی و انسانی هدایت کرد. اما پس از شهادت او، پرچم آرمانها و آرزوهای او به دوش یاران و همسنگران او افتاد؛ یاران و همسنگرانی که با گذشت هر روز از اهداف و آرمانهای او فاصله می گیرند و به ارزشهای که او به آن اعتقاد داشت پشت پا می زنند.

 اکنون که سرنوشت افغانستان با گذشت هر روز گرفتار پریشانی های بیشتر می گردد و خدا می داند که مردم افغانستان بعد از سال 2014 میلادی با چه غم و مصیبت هایی دست و پنجه نرم خواهند کرد، می خواهم ناگفته هایم را با وارثان شهید احمدشاه مسعود در میان بگذارم تا اگر ممکن باشد چشم از خواب گران بگشایند و با چشم بسته در کام فاجعه سقوط نکنند. مخاطب این ناگفته ها بصورت مشخص، جناب مارشال فهیم، احمدضیا مسعود، احمد ولی مسعود،داکترصاحب عبدالله،محمد یونس قانونی، امرالله صالح، استاد عطا محمد نور، جنرال بسم الله خان، صلاح الدین ربانی می باشند که از نزدیک ترین یاران و همسنگران شهید احمدشاه مسعود بوده اند و بیشترین ادعای وفاداری را به آرمان آن شهید کرده اند.
ادامه نوشته

شعر در وصف خداوند ( ج )

پیش از اینها فكر می‌كردم خدا
خانه ای دارد كنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق كوچكی از تاج او
هر ستاره، پولكی از تاج او
اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، كهكشان
رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل و طوفان، نعره توفنده اش
دكمه ی پیراهن او، آفتاب
برق تیغ خنجر او ماهتاب
هیچ كس از جای او آگاه نیست
هیچ كس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان، دور از زمین
بود، اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت
هر چه می‌پرسیدم، از خود، از خدا
از زمین، از آسمان، از ابرها
زود می‌گفتند: این كار خداست
پرس وجو از كار او كاری خطاست
هرچه می‌پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است
تا ببندی چشم، كورت می‌كند
تا شدی نزدیك، دورت می‌كند
كج گشودی دست، سنگت می‌كند
كج نهادی پای، لنگت می‌كند
با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو و غول بود
خواب می‌دیدم كه غرق آتشم
در دهان اژدهای سركشم
در دهان اژدهای خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین
محو می‌شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا ...
نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه می‌كردم، همه از ترس بود
مثل از بر كردن یك درس بود
مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله
مثل تكلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود
...
تا كه یك شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یك سفر
در میان راه، در یك روستا
خانه ای دیدم، خوب و آشنا
زود پرسیدم: پدر، اینجا كجاست؟
گفت، اینجا خانه‌ی خوب خداست!
گفت: اینجا می‌شود یك لحظه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند
با وضویی، دست و رویی تازه كرد
با دل خود، گفتگویی تازه كرد
گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟
گفت : آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی كینه است
مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی
خشم، نامی ‌از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست
قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است
دوستی را دوست، معنی می‌دهد
قهر هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با دوست معنی می‌دهد
هیچ كس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است...
...
تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی، از من به من نزدیك تر
از رگ گردن به من نزدیك تر
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود
می‌توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاك و بی ریا
می‌توان با این خدا پرواز كرد
سفره ی دل را برایش باز كرد
می‌توان درباره ی گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد
چكه چكه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت
می‌توان با او صمیمی ‌حرف زد
مثل یاران قدیمی‌ حرف زد
می‌توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سكوت آواز خواند
می‌توان مثل علفها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد
می‌توان درباره ی هر چیز گفت
می‌توان شعری خیال انگیز گفت
مثل این شعر روان و آشنا:
پیش از اینها فكر می‌كردم خدا

)قیصر امین پور(