آيا نوروز سنتي زردشتي است؟

آنچه در اینجا می خوانید فشرده مقاله ای است که برای مجله وزین «انگاره» به سر دبیری آقای فهیم رسا نگاشته شده است.

در آستانه نوروز دیگری قرار داریم و باز می بینیم که بحث مشروعیت و عدم مشروعیت آن در جامعه بی مرجعیت و بحرانی ما تا هنوز حل نشده و این بار هم افرادی در اینجا و آنجا به بهانه خرافاتی که از دوره های ساسانی دامن نوروز را گرفته اند، بر ریشه و بنیاد این سنت تاریخی و این رستاخیز طبیعی و جشن اجتماعی یورش می برند. آنچه در این مقاله مطالعه می فرمائید دعوتی است به تفکر و اندیشیدن و پرهیز از سخنان عوامانه گفتن، اگر دوستی بیاید و به نقد علمی و منطقی و دینی آن بپردازد، نویسنده این سطور آن نقد را بر سر چشم خواهد نهاد.

نوروز در قدم نخست یکی از نشانه هایی است که در مسیر زمان علامت گذاری گردیده و مفهوم زمان خود یکی از مسایل پیچیده فیزیکی، ریاضی، فلسفی و دینی بوده که نسبیت آن از یکسو، و متن گرایی و ظاهر پرستی گروهی از منسوبان به نهاد های دینی از سوی دیگر، بر پیچیدگی این مفهوم افزوده است.

در تاریخ ما هیچ زمانی به اندازه دو دهه اخیر بر نوروز نه تاخته اند که عناصر، علل و انگیزه های این هجوم بی امان خود نیازمند بحثی علیحده می باشد که آن را به وقتی دیگر موکول می داریم.

در بهار پار مقاله ای زیر عنوان «نوروز در اسارت زمستان اندیشه» از همین نویسنده به نشر رسید که در آن به حدیثی پرداخته شده بود که منادیان تحریم نوروز پیوسته بر آن اتکا نموده اند. در پایان همان مقاله یاد آور شده بودم که مردم ما در ارتباط به نوروز با کوهی از مغالطه و سوء فهم روبرو هستند. یکی از همین مغالطه ها نسبت دادن سنت نوروزی به زردشتیان و آئین ایشان است که مقاله حاضر همین فرضیه را مورد بحث قرار داده است. 

نخستین اشتباهی که مخالفان نوروز مرتکب می شوند نسبت دادن این مناسبت به جمشید است؛ شخصیتی افسانوی که گاهی به نامهای «جم» و «یما» نیز شناخته شده است. سرچشمه هایی که در این زمینه بر آن استناد می شود افسانه هایی است که سخنورانی چون فردوسی بافته و یا دانشمندانی چون البیرونی از زبان مردم دوران خویش نقل نموده اند. مؤرخان را عقیده بر آن است که جمشید وجودی خارجی نداشته و هیچ سنگ نبشته و اثر محسوس و علمی و هیچ مصدر تاریخی از وجود این شخصیت اسطوره ای اطلاعی ندارد. اگر چنین افسانه ها اعتبار داشته باشند پس چرا این سخن دیگر البیرونی را نمی پذیریم که در آثار باقیه خویش گفته است: زمانی که سلیمان علیه السلام شوکت از دست رفته خویش را پس از چهل سال دوباره به دست آورد مردم گفتند این روز جدید و نوروز است. مقریزی هم در «الخطب و الآثار» خویش نوروز را از یادگار های دوران سلیمان و داود علیهما السلام می داند. در اینجا سخن بر سر ضعف راوی نیست، سخن بر سر نبود هیچ گونه دلیلی مبنی بر نسبت دادن نوروز به جمشید و یا کیومرث و یا هم سلیمان علیه السلام می باشد. شگفت اینکه ظاهری مشربان متن گرای ما که در هر امر خورد و بزرگی بر سر صحیح بودن سند روایتها پا فشاری می نمایند، می بینیم که در اینجا متود معمول خویش را کنار گذاشته و در جهت اثبات ادعای شان به افسانه و اسطوره متوسل می گردند. پرسشی که مطرح می شود اینست که آیا امری را می توان با اتکا بر اسطوره تحریم نمود؟

ادامه نوشته

پنجشیر درسناریوی جدید

  خبر هایی می رسد که درارگ، گفت وگو های نا متعارفی دربارۀ احتمال بلوا وبغاوت دربرابر سخنرانی های خود سرانۀ رئیس جمهور ازداخل نظام وآخرین گزینه ها درجریان است.

به نظر می رسد که آخرین گزینه برای سران تیم حاکم، مرکز گیری درپنجشیر است. پس از آخرین مذاکرۀ ناکام کرزی- اوباما درکاخ سفید، درین رابطه رایزنی های بسیار خصوصی آن هم درسطح حلقات بالا شروع شده است. مثلث قدرت نتیجه گرفته است که چانس ها برای ادامۀ قدرت درحال فنا است. قدرت، اغواگرعقل است وطماع مبالغه آمیز می زاید. تیم حاکم شاید هنوز ایقان نکرده که قدم به قدم به کام یک مغاک تیره نزدیک می شود.

هرچند به حکم تجربه می دانند که گردش تکراری حوادث درافغانستان، هماره مصیبت وتأسف تاریخی می آورد، براساس نسخه های گذشته سعی دارند از پاسخ گویی به تاریخ و دادگاه قانون بگریزند. فساد سالاران بیهوده وعبث، به جنگ وگروگان گیری اراضی پنجشیر نقشه می کشند.

برخی ناظران، وضع امروزی را، قرین ماه های آخر حکومت دکترنجیب الله می دانند. اگرکمی دقت کنیم، حرکت حوادث، مشابه سال 1375 است که طالبان کابل را تسخیر کردند وحکومت استاد ربانی فقید «سیار» شد.

مجموعه عوامل سیاسی ونظامی، که درنتیجۀ آن طالبان برکابل قبضه کردند، سخت آموزنده اند. درک اسباب وعلل فروپاشی هفده سال پیش، به زحمت زیادی نیاز ندارد. احمدشاه مسعود، عقب نشینی ازکابل را «شکست معنویت» نامیده بود. آن تعبیرکوتاه، به طورحیرت آوری شرایط کنونی تیم حاکم را نیز تعریف می کند. تیم حاکم حملات زیادی علیه جامعه بین المللی انجام داده وقانون شکنی های بی شماری دربرابر «اپوزیسیون» وحقوق مردم مرتکب شده است.

ازین همه قمه کشی های لفظی رئیس جمهور برآورد می توان کرد که با شروع بهار 1392 فشار برپایتخت از محور های میدان وردک و لوگر قوی تر خواهد شد. استقامت شرق نیز در آشوب گری های سازمان یافته غرق خواهد شد. تحرکات از شرق(مانند سقوط اول دولت مجاهدین) جهت خود را به سوی تگاب تغییر داده، هدف از عملیات موازی بین تگاب وغوربند، تمرکز فشار پایدار بر پروان است. فشار برپروان مساوی است با خطر انسداد راه گریزازکابل به خارج ازکابل.

فکتوری که طالبان را نسبت به سال 1375 درموقعیت برترقرار داده، تماس مستقیم ورسمی با امریکا است که عملاً درافغانستان از زمین وهوا حاکم است. درچهارسال اخیر، هرگاه فاصلۀ دولت کابل ازامریکا بیشترشده، فاصله بین طالبان- پاکستان وامریکا کاستی یافته است.

حال برکسی پوشیده نیست که تیم حاکم ازگیر ماندن درقفس کابل، هراسان است.

اردوی ملی وامنیت ملی به تیم حاکم بی اعتماد اند. شعار«صلح» کورکورانه وپرتلفات، قوای مسلح را ازنظر روحیۀ رزمی تا اندازه ای خلع سلاح کرده واحتمال آن وجود دارد که اردوی ملی درحساس ترین لحظه، تا روشن شدن نتایج درگیری های ذات البینی، اعلام بی طرفی کند. تیم حاکم، حمایت بین المللی را باخته؛ درمذاکرات سیاسی نادیده گرفته شده؛ ودرعین حال «اپوزیسیون» را به چشم دشمن نگاه می کند و بر انحصار «انتخابات» سرسختانه تلاش دارد.

برای پرهیز از فاجعه، وقوع یک کودتای تشکیلاتی در داخل ارگ آغاز خوبی تصورمی شود. یا ظهور علنی «نیروی سوم» با حمایت «اپوزیسیون» می تواند اردوگاه سنتی محافظه کاران «تنظیمی» را که دراطراف کرزی سنگر گرفته اند، به فروپاشی تهدید کند. اگرهیچ یک ازین فرصت ها نتواند اسب یاغی حلقۀ کوچک غیرمنتخب درارگ را لگام بزند؛ تیم حاکم یا درمحاصره می افتد یا آن که چند صد نفر از سران تیم وبستگان شان به درۀ پنجشیر فرار می کنند. گزینۀ استقرار اضطراری درپنجشیر ارادۀ ساکنان پنجشیر نیست، بلکه خاطیان قصد دارند پنجشیر را به گروگان بگیرند؛ چون هیچ جای دیگری برای فرار وجود ندارد. کل اعضای تیم حاکم سردر سنگرهای پنجشیر فرو نخواهند برد. مهره هایی نظیرفاروق وردک، دکتراحدی، مدبر، وحیدشهرانی، کریم خرم وسپنتا وده ها تن دیگر درین اقدامات سربه کف گیری شرکت نکنند واز همان راهی که آمده بودند، به سوی تورخم درحرکت شوند. اما دانه های درشت تیم حاکم مخرجی برای نجات ندارند.

از آن جایی که کشورها مطابق منافع ملی خویش تعامل می کنند، گذارۀ سران تیم حاکم، درصورت شکست سیاسی ونظامی، دردهلی، اسلام آباد، تهران ودوبی حتی به مدت بسیارکوتاهی نیز بسیار سخت وناممکن خواهد بود وبه زودی به حکومت قانون تسلیم داده خواهند شد. تیم حاکم به ویژه شخص کرزی درقندهار، هلمندومشرقی هیچ پناهگاهی ندارد. فهیم قسیم که درسال 2002 دربارۀ «جورکردن خانه درشهرقندهار» خیالاتی می بافت؛ اکنون به سختی باورمی کند که حتی ممکن است پنجشیربرای دارودسته او وسران «تنظیم ها» به یک دام ناگهانی تبدیل شود. با آن هم جهت فرار از محاکمات علنی، پنجشیر به حیث آخرین گزینه، درنظرگرفته شده است. طرح «بازگشت به پنجشیر» ازسوی کارشناسان عملیاتی سپاه پاسداران نیز از ده سال پیش روی میز قرار دارد. حال به چند سوال باید پاسخ پیدا شود:

درقبال رسواگری هایی که کرزی به راه انداخته، ازچه رو دیگربلند پایه های حکومت، حاکم خاموش اند. درپس سکوت موهوم فهیم قسیم وکریم خلیلی چه چیزی جریان دارد؟ وقت آن رسیده است که «معاونان» خود را برای پرداخت کفارۀ به خاطر مشارکت در«کودتای انتخاباتی» سال 1388آماده کنند یا به جبران خطا ها بیاندیشند. فهیم می داند که اقتدارکاریزماتیکی ونیروی لازم برای حفظ قدرت ندارد. پنجشیردرزمان حیات شادروان احمد شاه مسعود، فلسفه سیاسی وتاریخی خاصی داشت. حالا برای فهیم وگروه کوچک قوماندانان پول پرست یک کابوس است. سیاستگران «مخالف» شمال (یاران قدیم فهیم) احتمالاً با قید یک رشته اما واگر ها، حاضر خواهند بود درمیزمذاکرات با نیروهای داخلی وبین المللی بالای فهیم یک معاملۀ خوب انجام دهند.

درسال 1375 احمد شاه مسعود، سازوبرگ نظامی و رهبران «تنظیمی» به شمول حکمتیاررا موفقانه به پنجشیرکشید؛ واقعیت امروزی طوردیگری است. امکان دارد کرزی ومعاونان ازسوی مردم پنجشیر دست بسته به حکومت قانون تحویل داده شوند. مردم پنجشیراگر بی جهت مورد تعدی واستحقار شبه نظامیان ایله جار قرارنگیرند، هرگزخون خود را برای فربه شدن بیشتر آنانی که با نام و عزت شان بازی کرده اند، نخواهند ریخت.

اگرتیم حاکم علیه مردم، اپوزیسیون وجامعه جهانی، به تبع لجاجت یا محاسبۀ غلط، به ایستاده گی اش ادامه دهدو ازخیال غصب قدرت سیاسی خدا حافظی نکند، بی هیچ تردیدی باید دربرابر یورش از چهار استقامت درکابل وفازجدید بمباران انتحاری ها آماده گی بگیرد. بعید نیست که عملیات با یک رشته تفاهم وبندوبست ها بین طالبان و اپوزیسیون همراه شود که درآن صورت، جامعه بین المللی راهی جز پذیرش نتایج چنین «ائتلافی» را نخواهد داشت. البته با تأسف باید یاد آور شویم که آینده چنین ائتلافی بدون نظارت جامعه جهانی، دیریا زود سرآغاز جنگ های تازه خواهد بود. راه دیگری وجود ندارد. نیاز برای تحول اجتناب ناپذیر، درگام اول برچیدن بساط حاکمیت کنونی و گشایش دروازۀ انتخابات عادلانه به روی مردم است.

پنجشیر به عنوان گهوارۀ نبردهای بزرگ ونابرابر، ازنظرجنگی، هنوز هم به لانۀ شیر شباهت دارد وتمامی سنگرها، استحکامات، مخفی گاه ها و حتی ذخایر درآن وجود دارد؛ اما روحیۀ مردم تغییر کرده واین منطقۀ سوق الجیشی از کرزی وفهیم که دربزکشی قدرت «شخصی» بازنده می شوند، گریزگاه مطمئن نخواهد بود. تیم حاکم به کمک سپاه پاسداران ایران روی سنگرگاه پنجشیر حساب بازکرده اما مردم درپنجشیر وپروان به طورقطع با فهیم وکرزی و جمعی از معتادان ثروت های ناجایز، مخالف اند.

دواحتمال دیگررا هم از نظر نباید انداخت که ممکن است دردقایق نود حوادث، باعث تحیرهمگان شود. یا کرزی یاران تنظیمی خود را به بازیگران سودا خواهد کرد یا آن که دو معاون، خود وی را پیشاپیش به امریکا وطالب تحفه خواهند داد.

حیل زال قدرت، بی پایان است.

مصاحبه زلمی خلیلزاد با روزنامه 8 صبح

8 صبح : در نخست می‌خوام کمی به گذشته برگردم و از شکل‌گیری حکومت جدید و رییس‌جمهور شدن آقای کرزی و هم‌چنین اتهاماتی که بر شما از جانب دانا روهرا باکر مطرح شده است، بپرسم؛ یعنی گویا شما در نشست اول بن، از یک جریان خاص قومی حمایت کرده‌اید،‌ نه از یک جریان ملی. توضیح شما چیست؟
خلیلزاد: در رهبری «تشکیل حکومت بعد از سقوط طالبان» سازمان ملل متحد قرار داشت و من جزو هیات ایالات متحده امریکا بودم. براساس پیشنهاد ملل متحد، موافقت شد که به تشکیل یک حکومت عبوری(موقت) ضرورت است. موافقه قسمی بود که به گروه روم(طرفداران اعلی‌حضرت) امتیاز داده شد تا فردی را نامزد ریاست‌جمهوری کند. سه گروه دیگر هم به نمایندگی از افغان‌ها در بن حضور داشتند: گروه اتحاد شمال به رهبری آقای قانونی، گروه قبرس و گروه پشاور. اصل این بود که گروه روم، حق دارد کاندیدا برای مقام اول پیشنهاد کند و گروه‌های دیگر هم، موافقه کنند. گروه روم در اول، آقای سیرت را معرفی کرد؛‌ اما گروه‌های دیگر- به‌خصوص گروه اتحاد شمال- که قوی‌ترین گروه در میدان بود،‌ این پیشنهاد را نپذیرفتند و آقای سیرت نتوانست رییس اداره موقت شود.

پس از این‌که آقای سیرت از سوی گروه‌های دیگر رد شد،‌ ملل متحد به‌شمول هیات امریکا، دوباره به گروه روم مراجعه کرد و تصمیم به این شد که گروه روم کسی دیگر را معرفی کند و یا اگر می‌گوید که آقای سیرت یگانه کاندیدایش است، به گروه‌های دیگر مراجعه می‌شود.
بالاخره بعد از بحث چندروزه، گروه روم آقای کرزی را به‌حیث کاندیدایش معرفی کرد. به اساس همین تصمیم، یک تعداد می‌گویند که این فیصله حمایت از قومی خاص بود؛ چون من هم جزو تیم بین‌المللی بودم. رول شخص من در آن‌جا به نمایندگی از امریکا، کمک به موفقیت مجلس بود. به فکر من این غلط فهمی است که مشوره به اساس گرایش‌های قومی بوده. طبعا مسایل قومی در بحث‌ها مطرح بوده، اما این بحث که باید یک شخص از قومی خاص به‌حیث رییس اداره موقت انتخاب شود، نه نظر امریکا بود و نه از سازمان ملل متحد. این چیزی بود که همین چهارگروه به اساس فرمولی که در اول بالای آن به موافقه رسیده بودند،‌ انجام شد. این فرمول تقریبا از قانون اساسی افغانستان در دهه دموکراسی(
۱۳۴۲-۱۳۵۲) کاپی شد؛ در آن زمان اعلی حضرت کاندیدای صدارت را به پارلمان معرفی می‌کرد و پارلمان حق داشت که قبول و یا رد کند، اما چیزی‌که در جلسه بن متفاوت بود، دادن امتیاز پیشنهادِ کاندیدا به گروه روم بود؛ سه گروه دیگر مثل پارلمان بودند که حق وتو داشتند. این حرف از چند سال به این‌سو وجود دارد که امریکا و ملل متحد یا خلیلزاد و اخضر ابراهیمی… به اساس افکار قومی این کار را کرده‌اند. در این مورد اسناد موجود است و کتاب‌هایی هم در این مورد به نشر رسیده که از آن جمله، یکی هم کتابی است که رهبر هیات امریکا در جلسه بن، آنرا نوشته است. در کتابی که از سوی رهبر هیات امریکا نوشته شده،‌ آمده است که نامزدی آقای کرزی برای مقام ریاست اداره موقت، برای اولین‌بار که به توجه امریکا رسید، از سوی آقای عبدالله عبدالله در یک پرواز که میان آسیای مرکزی و کابل صورت می‌گرفت، به سفیر امریکا گفته شد. برای اولین‌بار که نام آقای کرزی مطرح شد، از سوی داکتر عبدالله عبدالله بود.

ادامه نوشته