گریه فن جدید  ملا و قمندان صاحبان زر و تزویر( دشمنان دین و انسانیت)

گریه کن ای چشم خوش سودای من ای رفیق امشب و فردای من
گریه بر هر درد بی درمان دواست چشم گریان چشمۀ فیض خداست
چشم گریان نسخۀ خواب آوراست منبع جوشان پول و دالر است
این سلاح از هر سلاحی برتر است هر که در دستش بود او رهبر است
می توان با اشک اعجازی نمود بعد ازآن هر دست و دل بازی نمود
کوه زر را می توان آبش نمود ملّتی را می توان خوابش نمود
می توان با گریه صاحب خانه شد بلکه حتّی رهبر فرزانه شد
می توان با گریه دلاّلی نمود جیب هارا می توان خالی نمود
می توان با گریه سد ها را شکست روی سکوی ترقّی ها نشست
قلب هارا می توان تسخیر کرد خائنین را می توان تطهیر کرد
خشم هارا می توان خاموش کرد افتضاح و جرم را سر پوش کرد
می توان باگریه تجّاری نمود روی موج اشک هر کاری نمود
اشک ها را می توان سیّال کرد شرکت طالب  را فعّال کرد
وقتی رهبر چشم خود تر می کند پیروان خویش را خر می کند
اشک نبود، کیمیای رهبریست گریه نبود، بلکه این جادو گریست
می توان باگریه طنّازی نمود باغرور ملِّتی بازی نمود
می توان با گریه نرد عشق باخت می توان با دشمنان خویش ساخت
می توان پابوسی شاهان نمود نقب زد بر منبع آل سعود
اشک غم تأثیر خود هر جا نهد بلکه حتی در دل سلطان فهد
می توان حتّی چنان ماهی طپید پنجه زد بر قبضۀ چک سفید
گریه گاهی منشأ ایمان بود گریه گاهی حربۀ شیطان بود
گریه گاه بر تو عنایت می کند پیرو پاک "ولایت" می کند
گریه گاهی می کشاند سوی غرب با ولایت می نوازی طبل حرب
گاه شب ها می روی سوی خدا مخفیانه گاهی سوی آمریکا
گاه مسلمان می شوی با شور و شر گاهی برجنگ خدا بندی کمر
گاهی سر بر سجده با چشم پر آب گاهی دالر زیر سر در رخت خواب
می توان گاه دالر و کلدار خواند گاه نماز جعفر طیّار خواند
من به قربان چنین چشم تری از خیانت می تراشد رهبری
گریه وقتی ملّتی را خر کند گریۀ تمساح را باور کند
گریه پشت شیر هارا خم کند هر سگ دیوانه را آدم کند
گریه وقتی زد به جان اعتراض قفل می بندد دهان اعتراض
می توان باگریه دالر چاپ کرد وقتی عکس گریه ناکی قاب کرد
می توان با گریه نان تازه ساخت از فراری قهرمان تازه ساخت
گریه گاهی سنگ سازد موم را گاهی مثل موم، قلب شوم را
دارویی چون گریه آتشناک نیست گریه هرگز کمتر از تریاک نیست
پیش گریه هیچ کاری سخت نیست چشم گریان هیچ گاه بی بخت نیست
چشم گریان وقتی گریان تر شود از هزاران تیغ برّان تر شود
اشک رهبر چون شود ابر بهار می رود حتّی سری بالای دار
گر قومندان بر تفنگش ناز زد یعنی از فرمان وی سرباز زد
گریه اول نان وی خواهد گرفت بعد از آن هم جان وی خواهد گرفت
گریه گاه توصیّۀ حزب است و بس نسخة تصفیّۀ حزب است و بس
گر رقیبی نا گهان بد بخت شد در رقابت های خود سر سخت شد
از میان بردار بازور دلار روی نعشش گریه بنما زار زار
درسیاست گریه فنّی تازه است فنّ مشهور و بلند آوازه است
در سیاست گریه بی تأثیر نیست چشم رهبر چشم بی اکسیر نیست
چشم تر حتّی درین عصر جدید حلّ کند رسوا ئیّ کاخ سپید
تا کلنتون چشم خودرا تر نمود ملّت بیچاره اش را خر نمود
پس بیا این حیله را تقلید کن روی این جادو گری تأکید کن
چشم را از اشک خود لبریز کن گریه را در هر زمان تجویز کن
گریه کن حتّی زمان اقتدار گر شکست آید چنان ابر بهار
گر نگریی خلق رسوا می کنند مشت نیرنگ تو را وا می کنند
گریه را مخلوط کن با آه سرد تا که گردد بهترین درمان درد
گر گره از اشک چشمت وا شود مقصد گم گشته ات پیدا شود
چغچران  گر نا گهان ویران شود جایگاهت  دره مرغان شود
گریه کن آن گاه چنان ابر بهار اشک هایت آن زمان آید به کار
هرکجا و هر زمانی گریه کن گریه کن تا می توانی گریه کن
گریه کن مردم نمی فهمند کی یی تو بدون گریه هیچ چیزی نییّ
ای برادر تو همان چشم تری مابقی خر، زیر بار دالری
عده ای هم از پیت عرعر کنند چون تمنّای زر و دالر کنند
گر ببخشی رهبر فرزانه ای ور نبخشی احمق و دیوانه ای
گریه کن چون چشم تو جام زر است قطرۀ اشک تو خون دالر است
ای خوشا چشمی چنین اعجاز گر جاری از مژگان او دریای زر
تو ز اول عاشق دالر بودی آن زمان رانندۀ موتر بودی
تو به زور گریه ات رهبر شدی صاحب کمپانی و دالر شدی
گریه کن جانم که بختت گلشن است شمع اقبال تو گویاروشن است
فال تو نیک است و اقبالت بلند گریه ی توگریه ی مردم پسند
گریه کن جانم که بختت برتراست این جماعت چشمشان چشم خراست
گریه هایت را ز جان باور کنند در ره تو ترک جان و سر کنند
خوش به حالت کاین چنین آزاده ای بهرطراری چنین آماده ای
جان بقربانت که طنازی کنی روی خون مردمت بازی کنی
عده ای رامی توان سوداکنی عده ای را آن چنان رسوا کنی
می زنی صدگردن جلاد را می خری صد دانش استاد را
هرچه روشنفکر در دنبال توست صد قلم توجیه گر اعمال توست
صد قلم تقریر وصفت می کنند عالمان تفسیر وصفت می کنند
صد فقیه اندر طواف خانه ات پای و تاسر عاشق و دیوانه ات
عده ای از شاعران چون نوکرند وصف تو از کهکشان بالا برند
چون خران پیش تو عرعر می کنند شعر خود سودا به دالر می کنند
پس بتاز ای خر که خرتازی خوش است در چنین جمعی هنر بازی خوش است
ملّتی وقتی چنین خر می شود بی سواد و کور رهبر می شود
معذرت می خواهم آخر از خران چون خران هستند از ما بهتران
لا اقل خر بار آدم می برد آدم خر، خون آدم می خورد
آدم ار از آدمیت دور شد صاحب چوکی و نان و زور شد
می نماید آنچه ما ها کرده ایم خویشتن را پوچ و رسوا کرده ایم
کی، کجا، خر این چنین فریاد داد زندگی خلق را در باد داد

چپه غلط

ما که کم را زیاد میگوییم
همه را باسواد میگوییم

 

دزد پشتاره دار را دایم
حامیی عرض وداد میگوییم

 

ما که اندازه را نمیدانیم
تنگ دل را گشاد میگوییم

 

خاینان را صدیق میسازیم
صادقان را شیاد میگوییم

 

نه پلانی و سنجشی داریم

آیه ها را،ز،یاد میگوییم

 

از گل آغا قدوس میسازیم

عین الله را جواد میگوییم

 

هرکی را پا به روی ملت ماند
قهرمان جهاد میگوییم

 

خواب

خوا ب میدیدم که طالب گشته ام
آدم جنگی وجالب گشته ام
خواب میدیدم که ریشم لر کده
کاکلم از لنگی من سر کده
واسکت من انتحاری گشته است
مردم از پیشم فراری گشته است
کوچ من در لابلای چادری
میخرامد مثل یک کبک دری
دخترم در خانه مانده روز و شب
میفرستد ناسزا از زیر لب
تی وی و دی وی دی را بشکسته ام
سی دی را با بند تنبان بسته ام
لشکر ناتو زدست من عذاب
او زمن و من ز او در اضطراب
گاه در هلمند گهی در پکتیا
گاه در غزنی گهی چار آسیا
چهل وپنج کشور به دنبالم روان
شخص اوباما زدستم در فغان
گاه برادر جان خطابم میکند
گاهی تروریست حسابم میکند
خواب میدیدم که طالب گشته ام
بر سر ناتو ، غالب گشته ام
خواب میدیدم اوباما مرده است
کرزی از مرگش بسی افسرده است
طبق معمول گریه در چشمان او
گریه باشد جان او ایمان او
گریه های او مرا بیدار کرد
شام من با گریه خود زار کرد

هارون یوسفی

با معذورت !!

پیش از آنکه مُلک ما سودا کنید
یک کمی فکری برای ما کنید


اختیار ما به دست دیگران
کشورم جولانگهء بیگانه گان


کودک ما را به گریان ساختند
از وطن ما را گریزان ساختند


هر کی آمد، بَست وکُشت وخورد و بُرد
هیچکس هرگز غم ملت نخورد


هر طرف قاچاق و رشوت خوردن است
پول مردم را به دُبی بردن است


گاه بر اجساد ما شاشیده اند
گاهی هم ناموس ما...ییده اند


یک دو سه نادان و بی وجدان و خر
ملت مارا نموده در بدر


چوب را «بخشش!» به کون ما زدند
ریسمان را در گلون ما زدند


آنکه میگفت« های...روسها آمده
کافر از آن پارِ دریا آمده»


حال میبینی که کی ها آمده
لشکر از هر سوی دنیا آمده


پس کجا شد آن جهادت جان من
پیروانِ بیسوادت جان من


رهبرت در دست آنها مانده است
از کَشِ جنگ و جهاد افتاده است


در میان پارلمان بنشسته است
بی صدا مانند موشِ مرده است


شرم تان بادا ازین وجدانِ تان
مرگ بر نفس و بر ایمان تان

شرح حال علأ رحمتی بحضور محمدکریم خلیلی

به استقبال از شعر معروف لسان الغیب "حافظ شیرازی"

 الا یا " ایهّاالاســـــــــــتاد" اِدر کأســــــاوناولها
شدم والی و بس دلشاد، ولی افتـاد مشکلها

 

سرپل رفتم و گویا "صراط المسـتقیم" آنجاست
شراب شوق نوشیدم بسی چنــدی به آن والا

 

شبی مهمــــان آن رندی شدیم کز وصلتش آخر
اسیرش گشت"سجاد1" وگریختم من، تک وتنها

 

ازآن پس مردم جاهل،هزاران در هزاران تن
بپا کردند شورش را؛ بصد شور و بصد غوغا

 

 "مرا درمنزل جانان چه امن عیش چون هر دم"
"جرس فریاد میدارد که بر بندید محمّلـــــــــا "

 

دبـیـــــــری بر تو می زیبد؛ فدای قد و با لایت
بکن لطفی بحال ما که رنجورم ازاین غمـــها

 

 تو خود دانی که دایم،من غلام و چاکرت بودم
رییس دفتــــــرت بودم؛ انیست در دل شبـــــها

 

 منــــم فرمانبری تو؛ ای دبیر خوش لقـای من
به فرمانت بسی کشتم،گــــــهی اینجا،گهی آنجا

 

 "همــه کارم زخود کامی به بد نامی کشید آخر"
"نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلـــــها"

 

 1:سجاد اسم محافظ او است که در قریه "خرابه" سرپل متّهم به تجاوز بیک زن شد.

 

ویژگی های گفتمان دینی در قرآن -1

اسلوب و چگونگی گفتمان دینی را قرآن تعیین نموده و فرموده است:(نحل-125)

‏( ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ )

 (اي پيغمبر ! ) مردمان را با سخنان استوار و بجا و اندرزهاي نيكو و زيبا به راه پروردگارت فراخوان ، و با ايشان به شيوه هرچه نيكوتر و بهتر گفتگو كن‌)

مورد خطاب این آیه علاوه بر رسول خدا (ص) امتیان او هستندکه طبق آن مکلف گردیده اند چه در زمان پیغمبر و چه در پس از او مردم را به سوی صراط مستقیم فرا خوانند. بنابراین دعوت و تبلیغ دین مختص پیامبر نیست وامتیان او نیز در این زمینه مسولیت دارند. در این مورد خداوند متعال در قرآن می فرماید: (یوسف-108)

قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي)

‏(بگو : اين راه من است كه من ( مردمان را ) با آگاهي و بينش به سوي خدا مي‌خوانم و پيروان من هم)

به این ترتیب هر آن کس که از جمله ی پیروان رسول خدا بوده و از این که خداوند پروردگار اوست و اسلام دین او و محمد (ص) پیامبر اوست خشنود باشد و مفتخرانه آن را بپذیرد، طبق نص صریح قرآن داعی و مبلغی دینی محسوب می گردد و بایستی با بصیرت این مهم را به انجام برساند؛

( ادعو الی الله علی بصیرة أنا و من اتبعنی)

(می خوانم به سوی خدا با حجتی ظاهر، من و پیروان من نیز می خوانند)

ادامه نوشته

فرمان حامدكرزی رییس جمهوری اسلامی افغانستان

فرمان حامدكرزی رییس جمهوری اسلامی افغانستان در مورد تخفیف و عفو مجازات محجوزین و محبوسین به مناسبت بیستمین سالگرد پیروزی جهاد مردم افغانستان .

مطابق حكم مندرج فقره (18) ماده شصت و چهارم قانون اساسی افغانستان به مناسبت بیستمین سالگرد پیروزی جهاد مردم افغانستان تخفیف و عفومجازات حجز و حبس محكومینی را كه به حكم قطعی و نهایی محاكم محكوم گردیده اند ، حسب ذیل منظور می دارم .

عفو مجازات محجوزین

ماده اول :

(1) محجوزینی كه به حجز هشت سال یا بیشتر از آن محكوم گردیده باشند ، به شرطی از حجز رها گردند كه از تاریخ صدور این فرمان بیش از دو سال از مجموع مدت حجز محكوم بهای آنها باقی نمانده باشد.

(2) محجوزینی كه به حجز پنج سال الی هشت سال محكوم گردیده باشند ، به شرطی از حجز رها گردند كه از تاریخ صدور این فرمان بیش از یك و نیم سال از مجموع  مدت حجز محكوم بهای آنها باقی نمانده باشد.

(3) محجوزینی كه به حجز الی پنج سال محكوم گردیده باشند ، به شرطی از حجز رها گردند كه از تاریخ صدور این فرمان بیش از یكسال از مجموع مدت حجز محكوم بهای آنها باقی نمانده باشد.

تخفیف مجازات محجوزین

ماده دوم :

محجوزینی كه از مزایای عفو مندرج ماده اول این فرمان مستفید شده نتوانند درمدت مجازات حجز باقی مانده آنها ، حسب ذیل تخفیف بعمل آید.

1- محجوزینی كه به حجز هشت سال یا بیشتر از آن محكوم گردیده باشند ، مدت یك و نیم سال .

 2- محجوزینی كه به حجز پنج سال الی هشت سال محكوم گردیده باشند ، مدت یك سال .

3- محجوزینی كه به حجز الی پنج سال محكوم گردیده باشند ، مدت شش ماه .

عفو مجازات محبوسین

ماده سوم :

(1) زنان و مردان محبوسی كه به جزای حبس (15) سال یا بیشتر از آن محكوم گردیده باشند، در صورتیكه تا تاریخ صدوراین فرمان دو سال و شش ماه یا كمتر از آن از مدت حبس شان باقیمانده باشد ، مجازات شان مورد عفو قرارگرفته و رها گردند.

(2) زنان و مردان محبوسی كه به جزای حبس (10) الی (15) سال محكوم گردیده باشند در صورتیكه تاتاریخ صدور این فرمان بیش از دوسال از مدت حبس شان باقی نمانده باشد ، مدت باقیمانده حبس شان مورد عفو قرارگرفته و رها گردند.

(3) زنان و مردان محبوسی كه به جزای حبس الی (5) سال محكوم گردیده باشند ، در صورتیكه تا تاریخ صدور این فرمان مدت یك سال یا كمتر از آن از مجموع مدت حبس محكوم بهای آنها باقی مانده باشد ، مدت مجازات آنها مورد عفو قرار گرفته و رها گردند.

 تخفیف مجازات محبوسین

ماده چهارم :

محبوسینی كه از مزایای عفو مندرج ماده سوم این فرمان مستفید شده نه توانند ، حسب ذیل درمدت مجازات باقیمانده حبس آنها تخفیف بعمل آید .

1- در مدت مجازات محكومین مندرج فقره (1) ماده سوم ، دو سال .

2- درمدت مجازات محكومین مندرج فقره (2) ماده سوم ، یك و نیم سال .

3- درمدت مجازات محكومین مندرج فقره (3) ماده سوم ، یك سال

 

عفو مجازات حبس قطعه

ماده پنجم

آنعده افسران ، بریدملان ( ساتنمنان ) و سربازان اردوی ملی ، پولیس ملی ، منسوبین ریاست عمومی امنیت ملی و سایر وزارت ها و ادارات دارای تشكیلات نظامی كه به حبس تنفیذی الی یكسال در قطعات مربوط محكوم گردیده اند ، در صورتیكه نصف مدت حبس محكوم بهای خویش را در قطعه سپری نموده باشند ، مدت باقی مانده حبس آنها عفو ورها گردند.

كبر سن و مریضی صعب العلاج

ماده ششم :

محبوسین زن كه سن (65) سالگی و محبوسین مرد كه سن (75) سالگی را تكمیل كرده باشند و محبوسین كه قبل از صدور این فرمان ازطرف كمیسیون مربوط مریض صعب العلاج تشخیص گردیده باشند ، مدت باقیمانده مجازات شان مورد عفو قرار گرفته و رها گردند.

 موانع تخفیف و عفو

ماده هفتم :

(1) محكومین جرایم ذیل از مزایای عفو این فرمان مستفید نمی گردند.

1- محكومین جرایم قتل ، مگر اینكه ورثه مقتول قبلاً" به محكوم علیه ابراء داده باشد.

2-محكومین جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی دركشور

3- محكومین جرایم تروریستی.

4- محكومین جرایم قاچاق مواد مخدر مشروط براینكه به اساس حكم محكمه به بیش از ده سال حبس محكوم گردیده باشند.

 5- محكومین جرایم سرقت كه توام با احوال مشدده باشد.

 6- محكومین جرایم راهزنی ( قطاع الطریقی ) .

7- محكومین جرایم مندرج مواد( 15-16-17-18- 19، 24، 34و 38) قانون جزای عسكری .

8-محكومین جرایم مندرج مواد (15-17-18-19-20-37-38و41) قانون جرایم عسكری .

9-محكومین جرایم فساد اداری .

10- محكومین جرایم خشونت علیه زن .

11- مجرمین متكرر در جنایت .

12- محكومین جرایم اختطاف .

(2) هرگاه براساس فرامین تخفیف و عفو قبلی رییس جمهوری اسلامی افغانستان نصف یا بیشتر از نصف مدت مجازات محكوم بهای محكومین مندرج فقره (1) این ماده مورد تخفیف قرارگرفته باشد ، از مزایای این فرمان مستفید نمیگردند.

مدت باقیمانده مجازات

ماده هشتم :

مدت باقیمانده مجازات به مفهوم تطبیق و تنفیذ این فرمان عبارت از مدتی است كه ازمجموع مجازات محكوم علیه بعد از استفاده از تخفیف های فرامین قبلی ریاست جمهوری باقی مانده باشد.

عدم اخلال دعوی حق العبدی و مكلفیت های مالی محكوم بها

ماده نهم :

احكام این فرمان به هیچ وجه مانع دعوای حق العبدی اشخاص و مانع تنفیذ مجازات نقدی و سایر مكلفیت های مالی محكوم بها نمی گردد.

مكلفیت وزارت های امور زنان و كار ، امور اجتماعی ، شهدا و معلولین .

ماده دهم :

(1) وزارت امور زنان مكلف است برای آنعده محجوزین و محبوسین زن كه طبق احكام این فرمان از حجز یا حبس رها میگردند ، الی پیدا شدن محرم شرعی آنها محل مناسب رهایش را در مركز وولایات تدارك نماید.

(2) وزارت كار ، امور اجتماعی ، شهدا و معلولین مكلف است محجوزین پسر را كه ازحجز رها میگردند الی پیدا شدن اولیای آنها در پرورشگاه ها نگهداری نماید.

ایجاد كمیسیون

ماده یازدهم :

(1) به منظور تطبیق احكام این فرمان درمركز وولایات كمیسیونی متشكل از نماینده گان وزارت های دفاع ملی ، امور داخله ، امور زنان و كار ، امور اجتماعی ، شهدا و معلولین ، ریاست عمومی امنیت ملی ، كمیسیون مستقل حقوق بشر ، ریاست عمومی مراكز اصلاح و تربیت اطفال ، تحت ریاست سارنوال استیناف مربوط تشكیل میگردد.

(2) كمیسیون های موظف سعی بعمل آورند تا هرچه زودتر و با دقت تمام در تحقق اهداف این فرمان بپردازند.

(3) كمیسیون های موظف مكلف اند، گزارش اجراات خویش را با قید تاریخ اجراء پیرامون تعمیل احكام این فرمان و فهرست محكومینی كه از تخفیف و عفو مجازات مستفید میگردند با تفكیك زنان ، مردان و اطفال به وزارت های عدلیه ، امور داخله و ریاست عمومی اداره امور و دارالانشای شورای وزیران ارائه نمایند.

انفاذ

ماده دوازدهم

این فرمان از تاریخ (8) ثور سال 1391 نافذ میباشد.

داستان جالب و خواندنی  توبه شیخ خالد بن محمد راشد

عمرمن از سی سال نگذشته بود وقتی که همسرم اولین فرزندم را به دنیا آورد .همواره آن شب را به یاد دارم......تا آخر شب با گروهی در یکی از رستوران ها ماندم .. مهمانی پر بود از سخنان پرت وپلا ..بلکه با غیبت و امثال کار ها حرام ....من کسی بودم ،بیشتر وقت ها آنهارا می خنداندم..... و آنها می خندیدند.

آنشب رابه یاددارم که من آنها بسیار خنداندم .من قدرت عجیبی در ادای دیگران در آوردن داشتم .می توانستم صدایم را تغییر دهم تا مثل کسی که اورا مسخره می کردم بشوم .بله من این وآن را (همه را ) مسخره می کردم .حتی دوستانم در امان نبودند .بعضی مردم از من دوری می کردند تا از زبان من در امان باشند

 من آن شب را به یاد دارم که کوری را مسخره کردم اورا دیدم در بازار سؤالی (گدایی) می کرد بدتر از هر چیز  پایم را جلوش گذاشتم و با کله به زمین خورد. نمی دانست چه بگویید ... و خنده ام دربازار طنین  انداخت .

  طبق معمول دیر به خانه برگشتم .همسرم را دیدم در انتظار من بود  .در حالت اسفناکی می باشد با صدای لرزان گفت : راشد کجا بودی ؟

..با مسخره گفتم :در کره مریخ بودم ... طبق معمول پیش دوستانم

ادامه نوشته

نگاهی به نامه های آقای سیرت

آقاى سيرت! آهسته قدم بردار  و محتاطانه گذر کن، که اين جا کنار ساحل آب بحر کاليفورنيا نيست!!
شنيده باشيد که مرغ زيرک در دو دام گير ماند، اگر چشم شما خداى نخواسته خيرگى کند، در حلقه هاى زيادى گير خواهيد شد، که آنگه براى نجات از هر حلقه قيمت و پاسخى خواهيد پرداخت، که رهايى از همه آنها مشکل و ناممکن بود و ترسيم که حلقهاى دام شما را بطرف تپه مرنجان نبرد، که بى ننگان زيادى در آن دفن اند.
آرى! شاه از ايتاليا و عبدالحق از راه هوا و کرزى بزور قوا آمد، نمى دانم شما از کجا و چرا؟
خوانندگان محترم ! درين اواخر آقاى سيرت و رفقايش که قبلاً در کنفرانس بن مورد عنايت خاص امريکا و مؤتلفين صليبى اش قرار نگرفت، در لست منتظرين  زمره گرديدند، و حال نمى دانيم که باز خواب و خيال جوانى برکله اش زده و يا آقايش مجبور ساخته تا مانند اسلافش راهى افغانستان گردد. موصوف درين روزها از کناره هاى ساحل بحر در کاليفورنيا در تحرک آمده و تکليف خويش را در نامۀ نوشته و به هر سو ارسال نموده که يکى از آن نامه ها از نظر بنده نيز گذشت.

ادامه نوشته