قسمت دوم :


نگاهی به زندگینامه های ننگین تره کی ، امین ، ببرک و نجیب

الکساندر لیاخفسکی همکار رئیس گروه عملیاتی شوروی و مشاور نجیب در صفحات 198 و 199 کتاب "توفان در افغانستان" در باره انتقال ببرک توسط کی جی بی بعد از کشته شدن امین به کابل چنین مینویسد: "ببرک کارمل در آن زمان هنوز در بگرام بود در محل اسقرار هنگ ( غند) کماندوئی چتر باز (به فرماندهی سیرد یوکف ) تحت محافظت تکاوران اداره نهم کی جی بی بود . شامگاه 27 دسامبر اندروپف با کارمل تماس گرفت . از سوی خود و شخص لیونید برژنف به او بمناسب پیروزی مرحله دوم انقلاب و انتخاب او به سمت رئیس شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان شاد باش گفت...کارمل با کاروان خود روهای رزمی با پوشش سه تانک از بگرام به سوی کابل به راه افتاد . در یکی از خود رو ها رهبر جدید دولت افغانستان زیر حفاظت یازده تن از تکاوران ک گ ب از یگانهای (آلفا) به فرماندهی سیرگین نشسته بود.....یک هفته دیگر در یک ویلای دولتی در حومه کابل بسر برد . در تمام این مدت ماموران ک گ ب او را محافظت میکردند. " (تاریخ مسخ نمیشود ، 65-66).

دولت جدید کارمل در باره دولت قبلی گفت: " امین و طرفداران او که یک مشت ربا خوار و آدم کش بودند از بین رفتند. حتی کارمل مدعی شد که علت مداخله نظامی شوروی در موقع کرسمس این بود که از نقشه امین که قصد داشت نصف مردم افغان را بقتل برساند جلوگیری بعمل آید" (افغانستان در زیر سلطه شوروی ، 250).

ببرک در جهت تبرئه خود و افشا نمودن چهره امین در مجلسی گفته بود" رهبری جمهوری دموکراتیک افغانستان سند های غیر قابل انکار و از جمله یاد داشت های شخصی حفیظ الله امین را در دست دارد مبنی بر اینکه این عاملان امپریالیزم و سیا حاضر بودند بخاطر تحقق اندیشه های امپریالیست ها نصف مردم افغانستان را نابود کنند.....اگر دسیسه های امین و دار ودسته اش به موقع افشا و خنثی نشده بود، افغانستان به همان سرنوشت غم انگیزی دچار میشد که [در]شیلی پس از بقدرت رسیدن فاشیست ها و یا کمبوج وقتی که گروه جنایتکار پل پوت حکومت را غصب کرده بودند اتفاق افتاد."( تحولات سیاسی جهاد افغانستان،51)

ببرک که به خاطر اینکه در میان مردم افغانستان اعتباری را کسب نماید به باز نمودن دروازه های زندان پلچرخی اقدام نمود تا با این عمل مکارانه ، خود را برائت داده و همه جنایات گذشته را بگردن همفکران انقلابی خود بیاندازد اما این حقه او کار ساز نشد چون به گفته حق شناس مردم افغانستان از ماهیت پلید او و همکاران او بدرستی آگهی حاصل کرده بودند. او درین زمینه مینویسد: " این مکار حقه باز دیگر نتوانست با جلوه های طاوسی و قبای توحیدی چهره کثیف و اندیشه الحادی خود را بگونه دیگر وانماید و مردم را چنانکه سالها فریفته بود باز هم بفریبد" ( تحولات سیاسی جهاد افغانستان ، 253) .

ببرک کارمل گفته بود که وظیفه ما این است که اساس مادی سوسیالیزم در کشور بوجود بیاید و باور داشت که دوستی با شوروی وظیفه هر افغان است ( اردو و سیاست صفحات 299 و321).

ببرک با وجود تلاش های مداوم خود در خوش خدمتی به روسها نتوانست کوچکترین آزادی عملی را از باداران کمونست خود بدست بیاورد. بگونه مثال او به حدی در جهت تحقق اهداف شوروی در زمینه جذب قبایل پاکستان تلاش نمود که حتی دختر خود را نیز در راه تحقق اهداف روسها به یکی از سران قبایل سودا کرد. دوکتور شیر شاه یوسفزی در صفحه 194 کتاب "تاریخ مسخ نمیشود" در این زمینه چنین مینویسد: "ببرک کارمل از خوش خدمتی ، دختر خود اناهیتا را فدای اهداف شوروی ساخت و به صفدر قبایلی داد تا به شوروی ها ثابت بسازد که کارمل بخاطر اجرای وظیفهء که از جانب شوروی به وی داده [شده]است حاضر است تا سرحد خویشاوندی به پیش برود".