قصیده ای نصیحتگرانه به کوچه گردان سایتهای انترنتی:
متاسفانه یک نفر آدم مجهول الهویه ایکه حتی از نوشتن اسم مستعارخودهم خود داری کرده بود بدون ارتباط با موضوع نوشتۀ جناب پیرزاده صاحب،عــباراتی را که در شان خودش وهمراهان فکری آن میباشد، باکمال بی ادبی وزیرپاکردن همه موازین اخلاقی وانسانی مرا مخاطب ساخته است .
البته من چون با این آدم شناخت نداشته وآدرس وایملی از آن بدسترسم نیست تا برایش توصیه نامۀ اخلاقی می نوشتم ؛ بناءاً بصورت عاجل قصیده ای را که فقط جنبه نصیحت گرانه دارد برای این آدم و بعضی دیگر ازینگونه مریضان فکری واخلاقی که گاها بعوض تبصره ویا انتقاد از نوشته های من ویا دیگران افرازاتی را بیرون میاندازند ، نوشتم . وامیدوارم تا این نصیحت نامه اثر گذار باشد واین فرد بخود بیاید وسر در گریبان فروبرد وبر مغز وفکر وقلم ودست خود کنترل حاصل کند . وچیزی بنویسد که شرمساری دنیا وآخرت را برای آن سبب نشود .
والسلام وعلیکم ورحمة الله وبرکاته
ارادتمند تان : عزیزی
--------------
قصیده ای نصیحتگرانه بکوچه گردان سایتهای انترنتی:
---------------
کاش ازاهل علم دین باشی
یاکه با فهم ونکته بین باشی
یا بـــه تــــوحید آشنا بــــودی
دور از سب ولعن وکین باشی
ازفساد وفجور وفسق وفساد
خود مبرا زآن واین باشی
یا بروز جــزا ترا باور
با حساب وکتاب یقین باشی
یا که اهل سواد وعقل وشعور
هم به اهــل ادب قرین باشی
گر تو بودی زآنچه بشمردم
کی چنان بوده ویا چنین باشی
گر هدایت شوی صلاح یابی
هم صف جمله اهل دین باشی
گر رۀ شرک وجهل بـُگزینی
یا به الحـــــاد هـــم نشین باشی
از جهنـــم بترس روز جــزا
تو ،به دوزخ به تحترین باشی
چند مصرع برای تو گـفــتم
گر تو هشیار ونیک بین باشی
هر مسلمان برادر وخواهــر
گر تو هستی! بمن چنین باشی
گر تو بادین ستیزه می داری ؟
دشمن جمله مـــومنین باشــی
بحث ما بحث دشمن اسلام
تو چرا زین میان غمین باشی
ریگ در کفش پای تو گر نیست؟
پس چرا، بجنگ وکین باشی!
گر مشخص کنی رهت بهتــر
مومن ویا که غیر دین باشی
هست آزاد مــــذهب وکیشت
تو به کار خودت رهین باشی
گر تعدی کنی مسلمان را
لاجرم انتظار زین باشی
من بطور نصیحتی گفتــم
گر تو از جمع سامعین باشی
خویشتن را سبک مدار زیاد
با وقار وبســــی وزین باشی
بهتر است در کنــار انسانهــا
تو بخود حرمت آفرین باشی
نقد هر کس مجازباشد ولیک
دور ازکار کذب وکین باشی
چشم بگشا درست وخرده بگیر
خوب وبد را تو ذره بین باشی
گر قضاوت کنی به عدل همیش
پیش مردم تو نورعین باشی
گر کنی نقــــد وانتقــاد مرا
باز هم دوست دلنشین باشی
من پذیرای نقــــد میباشــم
از چه رو خفته در کمین باشی؟
سرخروی برای تو خواهــم
داغ خجلت نه بر جبین باشی
دوست باشی وهم برادرمن
هم امان بوده و امین باشــی
حرمتت را خودت نگه میدار !
تو« عزیزی» نه کمترین باشی
پــایــــان