آقاى سيرت تکت و ليبل حزبش را از غرفه تکت فروشى احزاب سازى خارجى براى نوکران بنام حزب (حرکت و حدت و آزادى افغانستان) را خريدارى نموده اما آرم و نشان هاى قبلى که آفتابه و سماوار ، دست پاک وغيره بود ختم گرديد، فقط دو نشان درحال چاپ است که يکى تصوير گرگ پير و دومى روباى چالاک است، که چند روز ديگر انتظار و اميد ميرود يکى از آن دو نشان نصيب اين حزب جديد التاسيس ايشان گردد.
آقاى سيرت در نامه خويش جهاد و مبارزه ملت مسلمان افغان را عليه قواى متجاوز شوروى در دهه ١٩٨٠ پر افتخار دانسته و کاميابى ملت را در دفاع از عقيده، وطن و آزادى در آزمايش ها و دشوارى  ستوده و پيروزى مجاهدين را تحول و ارمغان بزرگى در نظام سياسى جهان شمرده است، و در سطر سوم نامه اش  دور ازانصاف و مغرزانه  طرفه رفته نظر داده مى نويسد که جهاد براى مردم افغانستان حاصل و فايده نداشت، او مى نويسد: ( و حاصل جهاد مردم افغانستان درحاليکه براى خود افغانها جز رنج و عذاب نبود...).
کسيکه در گوشها پخته غفلت بزند و از مردم خويش گريخته، در رنج و غم شريک نباشد بايد همچو حدث بزند، فکر مى کنم آقاى سيرت اخبار افغانها را از راديو هم نشنيده و علاقه به آن نداشته که بايد برايش فهمانده شود: امروز از برکت جهاد همين ملت بود که شما هم خيال پلو مى زنيد.
آقاى سيرت! اينقدر به ياداشت شما مى افزايم که ملت مجاهد افغانستان تمام رنج ها، زندانها، شهادت ها، تجاوز ها و ويرانى ها را بخاطر آزادى دادن شما و تربيه نمودن کمونست ها را که نتيجه و تحفه غفلت و ناکاره گى دوره حکومت مفسد و بى مسؤليت و عياش شاه و خاندان او وزراى مانند شما که در آن جمع نام شما نيز به صفت وزير عدليه بى عدل آن حکومت است، ميباشد، با در نظر داشت اين همه بى پروايى هاى شما شکى نيست که تا حال فرق خوب و بد کرده نمى توانيد.
ميدانيد مردم افغانستان مردانه وار از عقيده و ناموس و وطن دفاع کردند و درين زمينه هر صدمه که ديده اند به آن افتخار مى نمايند و خداوند سرکوبى فرعون زمان را در آن دهه نصيب مان نمود و مانند آفتاب ثمره اش به همه دنيا رسيد. اينکه تونميدانى گناه ما چيست؟ ما وعده ما را با خدا جل جلاله پوره کرديم بعضى شهيد و بعضى منتظر است.
اما آقاى سيرت حالا از تو مى پرسيم که در طول اين همه کشمکش هاى شرق و غرب و تجاوز ها و نا بسامانى ها چه کرده اى؟. کدام خاليگاه دوره جهاد را پر کرده اى؟ و چه نمايندگى اين ملت را در مقابل اين دو متجاوز نموده اى؟ يا اينکه در تربيه پسران نازدانه خود و امسالت براى آينده نوکرى مصروف بودى اى؟ شايد درين مدت طولانى ٣٤ سال در زندگى مرفع و بالاخره در کناره هاى بحرها در کاليفورنيا خوشگذارانى نموده ايد، با هم وطنان خويش چه کمک کرده اى؟ چه قدر دارايى تان در هردو دوره جهاد مصرف شده؟ کدام زخم را مرحم کرده اى و کدام مکتب و مدرسه را اعمار نموده اى؟ فکر مى کنيم که زندگى در غرب برايتان بى مزه شده و حالا نشه از سرتان پريده و مانند گرگ پير در فکر و خيال گوشت بره شده ايد و در نقش قدم شاه و به رسم دست نشانده تصميم رفتن به افغانستان گرفته ايد.
آقاى سيرت در نامه اش به آقايش امريکا مشوره ميدهد که : (.... امريکا با عجله و بدون سنجش دقيق عواقب در يک دهه کامل تا حال ٢٠١٢ بدون کدام دست آورد بوده وقت ضايع و مصرف بيجا شده) و براى امريکا و هم پيمانان صليبى شان ميگويد: که در انتخاب کرزى اشتباه نموده ايد.
در اصل او خودش شخص مناسب است.
آقاى سيرت بعد از سى سال از خواب غفلت بيدار از احساساتش سخن مى گويد، او در نامه اش اضافه ميکند ( .... با احساس مسؤليت ايمانى و ملى و بمنظور موفقيت درين امتحان بزرگ و بر آمدن از حالت مصيبت ملى يکعده هم وطنان وطن دوست و آرزومند  آزادى و وحدت افغانستان تشکلى را بنام (حرکت و وحدت و آزادى افغانستان) ايجاد نموده اند.
بلى! حالا ديگر اوضاع در کابل خراب تر شده مجبور در قهوه خانه هاى کاليفورنيا يکعده وطن دوران که تذکره پدران شان افعانى و به اصطلاح امروزى افغانى الاصل خارجى بدون عقيده اسلامى اما! روشن فکر، تعليم يافته ، و با احساس حزب مى سازند.
آقاى سيرت مى نگارد که در نظر دارد سه هيئت مسؤل فعال ايجاد کند که يک هيئت جهت ارضاى امريکا، و دستور گرفتن از ايشان توظيف مى نمايد.
او مى نويسد( اين هيئت وظيفه دارد تا از طريق تماس ها و مذاکرات مستقيم با مراجع غربى و مخصوصاً ايالات متحده امريکا در تصحح اشتباهات ده سال گذشته اقدام کند و امکاناتى را سراغ نمايد تا ايالات متحده امريکاء افغانستان را سر از نو در روشنى تجارب مستقيم ده سال گذشته و از طريق افغانهاى اصيل !! (که اشاره به خودش و دبل عبدالله و يارانش)... در بناى يک طرح و نظام سياسى از موقع مسؤليت و منافع مشترک همکارى نمايد.).
اين حزبک را سناتور فعال سناى امريکا که تجربه کافى به ساختن همچو گروه ها دارد، چندى ماه قبل در جرمنى با اشتراک رفقاى آقاى سيرت و دبل عبدالله و احمد ضياء مسعود و حواريونش در رابطه به تجزيه و توته ساختن افغانستان و ساختن حکومت فدرالى ساخت که اينک در اند اندک اندک سر و صدا بلند مى نمايند،  وآقاى سيرت به نزد بادار سنگ و فادارى برسينه زده مشوره ميدهد.
آقاى سيرت از اشغال افغانستان توسط صليبى ها و امپرياليزم خونخوار امريکا و جنايات شان چشم پوشى نموده اند و از مقاومت دوام دار ملت مجاهد چيزى بر زبان نياورده بل اسم امريکا را که قبله آمال شان است به بسيار قدر ياد ميکند و خود را غلام اصيل معرفى کرده و در نامه مذکور هيئت را براى زمينه سازى لويه جرگه به فرمايش شان در نظر گرفته و نيز هيئت ديگرى را براى پول بدست آوردن و پر نمودن جيب ها تازه دوخته آقاى سيرت از تجاران و مالداران افغانى در نظر گرفته است.
و جالبتر از همه مى نويسد که اين حزب از طريق عناصر جوان و با انرژى افغان ادامه مى يابد.
آرى! زمانيکه انسان از ميهن و مردم خود فرار و در ملک بيگانه و کافر زياد مى گذراند با اصطلاحات منطقوى و دينى اش نا آشنا گرديده و فراموش مى کند و مجبور است که درقالب سخنان خويش شنيدها و آموختنى هاى خارجى را استعمال کند، زيرا بجاى اينکه به جوانان افغانى، مسلمان مبارز، مجاهد، غيور و دلير افغان استعمال کند کلمه هاى چون انرژى نميدانم عناصر بى طرف و تکنوکرات و ديموکرات وغيره کار مى گيرد.
اگر اقاى سيرت درين فکر باشد که ملت ما را فريب ميدهد پس مردم ما در شناخت نوکران تجربه کافى حاصل نموده، و اگر بخت خود را مى آزمائيد حاجت به ايجاد حزبک و قيل و قال نبوده منتظر کنفرانس شيکاگو باشيد، تا شود اينبار طوق غلامى از گردن کرزى کشيده و توجه عنايت با در امريکايى تان نثار گردن شما گردد. ورنه زير پاى شاه و خانمش و در پهلوى دامادشاه، مارشال شاه ولى گزاره و چند تن ديگر در آن اديره مى گردد، تشويش نکنيد، آهسته بگوئيد و آهسته بيائيد تاکسى ديگر خبر و از شما سبقت نکند.

مشفق غزنوى