اخبار ومقالات جدید
کمیسیون تعدیلات در قانون انتخابات افغانستان بوجود می اید
اداره ریاست جمهوری، کابینه وزارء و پارلمان افغانستان در باره ایجاد کمیسیون مشترک در باره تعدیلات در قانون اساسی و تطابق ان با قانون اساسی کشور فیصله نمودند، در این باره در روز سه شنبه رادیوی "سلام وطندار" خبر داد.
در اواخر ماه فبروری سال روان زمانیکه نمایندگان ولسی جرگه پارلمان به رخصتی زمستانی رفته بودند، حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان با تائید شورای وزیران با فرمان خود در قانون انتخابات تغییرات وارد ساخت که کمیسیون مستقل انتخابات حالا مطابق این فرمان فعالیت میکند. ولی نمایندگان ولسی جرگه از تصویب این تغییرات امتناع ورزیدند. از همینرو در افغانستان تناقض قانونی بروز نمود - کمیسیون مستقل انتخابات مطابق فرمان رئیس جمهور فعالیت میکند که قوت حقوقی ندارد.
قرار معلومات رادیوی "سلام وطندار" در دوران رخصتی های تابستانی ولسی جرگه کمیسیون مشترک که از نمایندگان ارگان های مقننه و اجرئیه قدرت متشکل بود، باید تحت نظارت حامد کرزی کار رفع مواد مناقشوی قانون انتخابات را پیش می برد که در نهایت امر باید در مطابقت با قانون اساسی کشور قرار میگرفت.
با ایجاد کمیسیون نو تمام توافقات و تغییرات در قانون انتخابات باید تا اغاز انتخابات که در تاریخ 18 سپتمبر تعین شده صورت گیرند.
ژنرال پتريوس هنگام گزارش به سناي آمريكا بيهوش شد
ديويد پتريوس فرمانده نيروهاي آمريكا در افغانستان و عراق صبح سه شنبه هنگام ارائه گزارش به سناي اين كشور بيهوش شد و براي مدتي موجب تعطيلي جلسه گرديد.
به گزارش رسانههاي آمريكايي ،پتريوس ۵۷ ساله درحالي كه به سوالات قانونگذاران در رابطه با شرايط نيروهاي آمريكايي در افغانستان پاسخ مي داد بيهوش و به كمك ماموران امنيتي به بيرون جلسه منتقل شد.
اين ژنرال آمريكايي در حالي كه در جواب سوال سناتور جان مك كين بار ديگر تاكيد ميكرد كه به نظر وي موعد مقرر براي خروج نيروهاي اين كشوراز خاك افغانستان در سال ۲۰۱۱ هنوز معتبر است ناگهان از حال رفت و سكوتي مطلق بر جلسه سنا حاكم شد.
حاضرين اين جلسه با ديدن اين ژنرال ۴ ستاره كه ناگهان سر خود را روي ميز گذاشت و از سخن گفتن باز ايستاد براي كمك به طرف او هجوم آوردند و دقايقي بعد ماموران او را ازصحن مجلس به بيرون هدايت كردند.
وي حدود نيم ساعت بعد به جلسه سنا بازگشت و به دادن گزارشهاي خود ادامه داد.
مقامهاي آمريكايي توضيح ندادهاند كه اين ژنرال آمريكايي از چه بيماري رنج ميبرد. آمريكا در جريان حملات به افغانستان و عراق از اورانيوم كم غني شده استفاده كرده كه عموما باعث ايجاد انواع سرطانها در سربازان و افراد عادي ميشود.
افغانستان، جبههاي بدون پيروزي براي انگليس
به
گزارش فارس، روزنامه ديلي تلگراف انگليس در گزارشي با اشاره به سفر اخير ديويد
كامرون نخست وزير جديد اين كشور به افغانستان و همچنين اظهارات بعدي وي در مورد
جنگ طولاني غرب در اين كشور جنگ زده نوشت كه ارتش انگليس از سال 2001 ميلادي، در
كنار آمريكا به افغانستان تجاوز كرد و خود را وارد جنگي بدون نتيجه با طالبان كرد
كه هيچ اميدي به پيروزي در آن براي اين كشور غربي وجود ندارد.
در ادامه گزارش روزنامه تلگراف انگليس تصريح شده است كه ارتش اين كشور خود را
درگير جنگي كرده است كه نميتواند از عهده آن بر آيد و همچنين نميتواند به آن ادامه
دهد و پيروز گردد.
به مـتحدان جـديدي در افـغانستان نيـازمند است
«زمان براي غرب در افغانستان به سرعت در حال سپري شدن است و حمايتهاي مالي براي اعزام نيروهاي جديد نيز بسيار كم است.»
به گزارش ايسنا، پايگاه اينترنتي دي ولت آلمان در تحليلي با اشاره به جنگ افغانستان و تنگنايي كه كشورهاي حاضر در افغانستان در آن گرفتار شدهاند، آورده است:
«به دليل خسارتهايي كه تاكنون نيروهاي غربي و آمريكايي در افغانستان متحمل شدهاند و درگيريهايي كه بين نيروهاي طالبان و خارجي در افغانستان وجود دارد، اكنون اين سوال مطرح است كه آيا اين درگيريها با موفقيت همراه خواهد بود يا نه.
گر چه نميتوان به طور قطعي پاسخ اين سوال را داد، اما بايد گفت كه زمان براي نيروهاي غرب در افغانستان به سرعت در حال سپري شدن است.
از ديگر سو، بايد گفت كه امپراطوري آمريكا نيز با حضور بلندمدتش در افغانستان رو به افول است. زمان در حال تمام شدن است، چرا كه كشورهاي حاضر در افغانستان با افزايش فشارهاي سياسي داخلي روبرو هستند و هيچ يك از سياستمداران اين كشورها نيز حاضر نيستند در بحبوحه بحران اقتصادي حاكم هزينههاي جنگ افغانستان را بر عهده بگيرند، چرا كه هر سرباز غربي ساليانه در افغانستان يك ميليون دلار هزينه بر كشورش تحميل ميكند.
در چنين شرايطي، بايد گفت كه درخواست براي اعزام سربازان بيشتر هزينههاي بيشتري را به اين كشورها متحمل ميكند؛ اقدامي كه عاقلانه نيست.
بسياري از ناظران سياسي معتقدند كه 100 هزار سرباز حاضر در افغانستان كه تا پايان سال 2010 در اين كشور حضور دارند، كافي هستند. البته بايد گفت كه با مقايسه نيروهاي فعلي حاضر در افغانستان با نيروهاي شوروي سابق ميتوان گفت كه اين تعداد خيلي كمتر از نيروهاي شوروي سابق است كه در نهايت با شكست از افغانستان خارج شد.
تنها گزينهاي كه باقي ميماند، اين است كه نيروهاي خارجي بتوانند با تضعيف طالبان به لحاظ سياسي به اهداف خود دست يابند. البته چنين هدفي نيز تنها با كمك پاكستان به عنوان كشور همسايه افغانستان ميسر نيست. به گونهاي كه به نظر ميرسد آمريكا اكنون تلاش ميكند چينيها و روسها را نيز به حمايت خود وادارد و همين طور استقلال دولت حامد كرزاي، رئيس جمهور افغانستان را تضمين كند.
اكنون زمان آن فرا رسيده است كه كشورهاي همسايه افغانستان نيز تا حدي عهدهدار مسئوليتشان شوند.»
باجدهی و مذاکره؛ اشتباهاتی که تکرار می شوند
8 صبح
: گزارش مکتب اقتصادی لندن مبنی بر حمایتهای فراتر از تصور «آی اس آی» از
ترورستان طالب، تمامی حسن نیت نسبت به پاکستان را زیر سوال برد. امریکا برای چندین
سال است که به پاکستان پولهای هنگفتی را باج میدهد تا با تروریستان طالب مبارزه
کند (هر ساله بیشتر از یک و نیم میلیارد دالر). در عوض، پاکستان بارها مظلومنمایی
کرده خود را به عنوان قربانی اصلی تروریزم و در خط مقدم نبرد با آن معرفی کرده
است. گسیل اردو و حملات نظامی اردوی پاکستان در شمال این کشور، اعتماد بیشتر را در
میان جامعه جهانی و امریکا خلق کرد. این اعتماد تا حدی بود که حامد کرزی نیز
مذاکره و مصالحه با طالبان را به کمک پاکستان پی گرفت و جرگه مشورتی صلح را در
کابل برگزار کرد. حتا مخالفان اصلی پاکستان و آی اس آی را از بدنه حکومتش بیرون
راند.
اما اکنون، گزارش تحقیقی مکتب اقتصادی لندن و تایید آن از طرف دولت افغانستان، به
چه معناست و چه پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت؟
نخست، گزارش تحقیقی مکتب اقتصادن لندن مبنی بر این که پاکستان طالبان را تعلیم،
تربیت و تجهیز میکند، به این معناست که:
1- برخلاف تصور حکومت افغانستان و جامعه جهانی و امریکا، نگاه پاکستان و ذهنیت
سیاسی در آی اس آی، هنوز نسبت به مساله افغانستان تغییر نکرده است. هرچند پرویز
مشرف، تحت فشارهای همهجانبه امریکا، دست از حمایت طالبان در سال 2001 برداشت، ولی
استراتژی اصلی پاکستان که حمایت از طالبان بود همچنان توسط آی اس آی دنبال شد.
هنوز پاکستان میخواهد افغانستان به عنوان «عمق استراتژی» در برابر هند بوده و
تسلط کامل بر افغانستان داشته باشد.
2- پاکستان مخالف اصلی صلح در افغانستان است. یعنی، پاکستان نمیخواهد در
افغانستان صلح و ثبات بیاید، بلکه در افغانستان باید یک حکومت دست نشانده و
بنیادگرا حاکمیت داشته باشد که بر اساس اشارات پاکستان بجنگد و برقصد و نیز بازوی
جنگی- نظامی و خلوتگاه اصلی استراتژیک پاکستان در منطقه باشد. حمایت ظاهری پاکستان
از جرگه مشورتی صلح، در واقع حمایت از پروژهای سپردن قدرت به دست طالبان و
خروج نیروهای بین المللی از افغانستان است.
3- علاوه بر آن که پاکستان خواهان یک افغانستان مرفه و نیرومند نیست، به نمایندگی
از کشورها و نیروهای بنیادگرا در منطقه میخواهد با حضور نیروهای خارجی و استقرار
یک دولت مقتدر و دموکراتیک در افغانستان، مبارزه کند. مبارزه آی اس آی در برابر
دولت افغانستان و نیروهای بین المللی، در واقع بخشی از نارضایتی چینیها از حضور
غرب در افغانستان را نیز شامل میشود که در میدان عمل توسط پاکستان به عنوان یک
متحد استراتژیک منطقهای چین و عربها، اجرا میشود.
4- پاکستان در تلاش است تا نسل دوم از جاسوسان و نفوذیهایش را در افغانستان تحت
پوشش صلح وارد نظام کرده بر اوضاع سیاسی کنترول داشته باشد. هرچند که پاکستان در
داخل سیستم در افغانستان نفوذ قوی دارد؛ ولی اکثریت نسل اول از نفوذیهای پاکستان
یا به حاشیه رفته اند و یا هم استحلاک شده اند؛ بنابراین، پاکستان نیازمند نسل
جدیدی از عوامل آی اس آی در بدنه سیستم در افغانستان است.
5- اهداف بلندمدت اقتصادی پاکستان عبارت از فراچنگ گرفتن جغرافیا و منابع طبیعی و
اقتصادی افغانستان میباشد. پاکستان میداند که با به دست آوردن افغانستان علاوه
بر دستاوردهای سیاسی و نظامی، دستاوردهای بزرگ اقتصادی و جیواستراتژیک نیز خواهد
داشت.
دوم، گزارش مکتب اقتصادی لندن مبنی بر حمایتهای پاکستان از تروریستان طالب،
پیامدهای زیر را در پی دارد:
1- تغییرات در رویکرد سیاسی حکومت افغانستان؛ دولت حامد کرزی در ماهها و
هفتههای اخیر در تلاش بود تا با طالبان مذاکره کرده و بر ظاهرسازیهای پاکستان
اعتماد کند. ولی، این گزارش سبب شد تا کرزی نسبت به مناسبات و معاملاتش با پاکستان
کمی تفکر کرده در این بازی افغانستان را قمار نزند.
2- مذاکره و صلح با طالبان امکان ناپذیر است. این گزارش بار دیگر واضح ساخت که طرح
مذاکره با طالبان و استقرار صلح از طریق مذاکره و باجدهی به طالبان امکان ناپذیر
است. به دلیلی که طالبان مهرههای استراتژیک پاکستان در نبرد با ناتو و دولت
افغانستان هستند. طالبان بخشی از نیروی جنگ منطقهای پاکستان هستند که توانسته اند
برای پاکستان سلاح «دیپلوماسی انتحاری» و «باجگیریهای سیاسی، نظامی و اقتصادی»
را در منطقه مهیا گردانند. بنابراین، صلح و مذاکره یکجانبه از طرف دولت افغانستان
با طالبان، یک موضوع بیربط و بیمفهوم است که خاستگاه ملی ندارد.
3- گزارش مکتب اقتصادی لندن و حادثه میدان تایمز اسکویر در امریکا، فکتورهای اند
که اعتماد امریکا و غرب نسبت به پاکستان را در امر مبارزه با تروریزم از بین میبرند.
به این ترتیب، کمکهای بیدریغ امریکا به پاکستان زیر سوال رفته مشکوک میشوند؛
چون پاکستان این پولها را دوباره در جنگ علیه ناتو، امریکا و دولت افغانستان مصرف
میکند و در واقع این پولها را برای تجهیزات تروریستان طالب و فرستادن آنها به خاک
افغانستان هزینه میکند.
در نتیجه میتوان این گونه گفت که نخست، اگر فرض صادقانه امریکا بر اراده مبارزه
با تروریزم استوار باشد، اعتماد و باجدهی به پاکستان جهت مبارزه با تروریزم،
اشتباهی جبران ناپذیر است. چون، پاکستان با تمام نيرو از طالبان حمایت میکند و
دولت افغانستان نیز بارها بر آن تاکید کرده است.
دوم، طرح صلح و مذاکره با طالبان به صورت یکجانبه از سوی حامد کرزی، که طالبان
همواره آن را رد کرده اند، یک اشتباهی تاریخی دیگر است که جبران ناپذیر است؛ چون
نتیجه منطقی آن عبارت از وقت ضایع کردن، از دست دادن فرصتها، افزایش بدگمانیها و
فروپاشیهای داخلی و تقویت طالبان است.
سوم، گزارش مکتب اقتصادی لندن، قویترین دلیل بر موجودیت تروریستان طالب در دو سوی
مرز دیورند و حمایت بیدریغ پاکستان از آنها است که فاروق وردک در روزهای قبل به
صراحت وجود طالبان و تروریست بودن آنها را رد کرده بود. چهارم، طالبان برادران
ناراضی و شورشگر نیستند، بلکه به لحاظ کنش، رفتار، خونخواری، قساوت و پسمنظر
تاریخی، تروریست و متوحش هستند، به لحاظ فکری و ایدیولوژیک فاشیست و دشمن مدنیت و
تمدن هستند و از نظر سیاسی نیز عوامل و وابستگان انکارناپذیر آی اس آی هستند.
پنجم، پاکستان هرگز حاضر نیست دست از حمایت طالبان بردارد؛ بلکه پاکستان به واسطه
طالبان منافع بیرون مرزی برای خودش تعریف کرده و تروریستان طالب لشکر جنگی و
متجاوز پاکستان را در منطقه تشکیل میدهند تا پاکستان سرزمینهای بیصاحب چون
افغانستان را برای همیشه فراچنگ داشته باشد. بنابراین، افزون بر صدها دلیل دیگر،
گزارش تحقیقی مکتب اقتصادی لندن در کنار اثبات حمایتهای پاکستان از طالبان، این
نکته را نیز ثابت ساخت که باجدهی به پاکستان و طالبان، و طرح مذاکره یکجانبه با
طالبان –از سوی هر کسی که باشد– از جمله اشتباهات تاریخی و جبران ناپذیر هستند که
بایستی از آن اجتناب کرد.
آلمان در ماموريت نظامي خود در افغانستان تجديد نظر ميكند
به
گزارش فارس به نقل از نشريه آلماني فوكوس ، تا كنون آلمان اعلام كرده بود كه از تانك
هاي ترنادو كه در افغانستان مستقر كرده است، براي تثبيت موقعيت خود استفاده
كند اما بنابر نظر فرانك لايدن برگ فرمانده محلي نيروهاي كمك و همكاري
(ايساف) در شمال افغانستان از اين پس اين تانك ها براي مقابله با شبه نظاميان
طالبان به كار گرفته خواهند شد.
بر اساس اين گزارش، لايدن برگ در توضيح اين موضوع گفت: از ديد نظامي بايد در
ماموريت نظامي آلمان در افغانستان تجديد نظر شود وي همچنين بر احتمال حمايت هوايي
از نيروهاي آلماني در منطقه نيز اشاره اي داشت.
نگرانی ها در مورد عدالت در آستانه ایجاد شورای عالی صلح
8 صبح
: خبرها حاکی است که به زودی شورای عالی صلح ایجاد خواهد شد. در قطعنامه پایانی
جرگه مشورتی صلح بر ایجاد این شورا تاکید شده بود، تا روند مصالحه و
مذاکره با طالبان را مدیریت و رهبری کند. اما بحث در مورد ایجاد این نهاد در واقع
زمانی وارد آجندای سیاسی حکومت افغانستان شد که دولت بریتانیا قبل از مراسم تحلیف
دومین دور ریاست جمهوری حامد کرزی سندی را به دولت افغانستان فرستاد که در
آن روند مصالحه و مذاکره با طالبان برنامه ریزی و مشخص شده بود. این سند از سوی
روزنامه 8صبح در همان زمان افشا و به نشر رسید. بعدا سند دیگری که در 36 صفحه
تدوین شده بود و به کنفرانس لندن ارایه گردید، نیز بر ایجاد این شورا تاکید می
کرد. سند مذکور نیز برای نخستین بار از سوی 8صبح چندی پیش افشا گردید.
شورای عالی صالح در حالی ایجاد می شود که دولت افغانستان برخلاف توقعی که از جرگه
مشورتی صلح مبنی بر دست یافتن یک تعریف مشخص از «مخالفین مسلح» یا طالبان داشت،
دست نیافت و ابهام در مورد گروه های تروریستی که بر ضد دولت افغانستان و مردم ملکی
کشور دست به اقدامات تروریستی و خرابکارانه می زنند، نسبت به گذشته بیشتر شد. این
در حالی است که حکومت افغانستان تلاش می کند که میان گروه های تروریستی تفکیک
ایجاد کرده و بر همین مبنا روند مصالحه و مذاکره را به پیش ببرد. در حالی که بخشی
از مردم افغانستان، همان مردمی که همه روزه با ستم طالبان و تروریستان دست و پنجه
نرم می کنند و یا عزیزان شان را در پی اقدامات تروریستی، انتحاری و خرابکارانه این
گروه ها از دست داده اند و یا می دهند، به این گونه تفکیک بندی ها باور ندارند و
تفکیک بندی در این راستا را بی عدالتی و ترویج بیشتر معافیت جنایت کاران
جنگی و ناقضان حقوق بشر می دانند.
متاسفانه دولت افغانستان تاکنون تضمین های محکم و اساسی را در این زمینه که حقوق
بشری مردم در پی ایجاد شورای عالی صلح و تطبیق روند مصالحه و مذاکره و تفکیک بندی
ها در مورد گروه های تروریستی نقض نخواهد شد، نداده است. این در حالی است که قانون
عفو عمومی که قبلا از سوی پارلمان افغانستان تصویب شده بود از سوی رییس جمهوری
توشیح شده است. این قانون شرایط معافیت از پیگرد جنایی و قضایی را برای تمام گروه
ها، احزاب و تنظیم هایی که در طول سی سال گذشته در جنگ های افغانستان نقش
داشته اند، فراهم می کند. این قانون هرچند دعوای حق العبدی را از این امر مستثنا
ساخته است، اما مشکل این است که دسترسی انفرادی به عدالت در شرایطی که اتهام فساد
و بیروکراسی در محاکم افغانستان وجود دارد، در واقع زمینه را برای نقض حقوق بشری
مردم فراهم کرده و هیچ کس به صورت انفرادی قادر نخواهد بود تا ادعای حقوق از دست
رفته اش را به صورت انفرادی در محاکم افغانستان مطالبه کند. این در حالی است
که دولت ها مسوولیت دارند تا در برابر جنایات جنگی و نقض سیستماتیک حقوق بشر
اقدامات حمایتی را برای شهروندان شان فراهم کنند تا زمینه مطالبه و اعاده
حقوق مردم به صورت جمعی در فضای عادلانه و مناسب فراهم گردد.
بنابراین نگرانی عمده این است که شورای عالی صلح در روند تطبیق برنامه مذاکره و
مصالحه با طالبان چگونه می تواند به نگرانی های حقوق بشری مردم پاسخ گفته و در ضمن
در تفکیک میان گروه های تروریستی، جانب عدالت و انصاف را به ترتیبی رعایت کند که
حقوق اساسی و بشری مردم نقض نگردد. این در حالی است که در قطعنامه پایانی
جرگه و نیز در نتایج بحث های کمیته های مختلف جرگه مشورتی صلح به مساله عدالت و
رسیدگی به جنایات جنگی و نقض حقوق بشر توجه چندانی صورت نگرفت و تاکیدات در این
زمینه نیز کمرنگ و بی اهمیت بود.
در این شکی نیست که دولت افغانستان شورای عالی صلح را ایجاد می کند، بنابراین این
مسوولیت دولت است تا در ترکیب این نهاد اشخاصی را بگمارد که سابقه جنایت و عضویت
در گروه های تروریستی را نداشته و نیز مظنون و متهم به نقض حقوق بشری مردم چه خودش
و چه سازمان و یا گروهی که به آن وابسته بوده، نباشد. این نکته خیلی مهم
است، زیرا اگر کسی که خودش به اقدامات جنایتکارانه و نقض حقوق بشر اقدام کرده
باشد، به سادگی می تواند از جنایت های دیگران نیز بگذرد و حقوق بشری مردمی را که
از اقدامات یک گروه و یا یک فرد آسیب دیده اند، نادیده بگیرد.
مجله آمريكايي از تلاش كشورها براي كسب منابع معدني افغانستان خبر داد
يك مجله آمريكايي روز سه شنبه از منابع معدني فراوان افغانستان و جنگ ديگر كشورها براي به دست آوردن اين منابع ارزشمند خبر داد.
به گزارش ايرنا، هفته نامه نيوزويك با اشاره به منابع معدني فراوان افغانستان از جمله طلا، آهن، مس، كوبالت و ليتيوم با استناد به يك تحقيق آمريكايي به نقل از نيويورك تايمز نوشت منابع معدني افغانستان تقريبا يك تريليون دلار ارزش دارد.
گزارش داخلي وزارت دفاع آمريكا، پنتاگون، تصريح كرده است كه افغانستان مي تواند از جهت داشتن ذخاير ليتيوم با عربستان سعودي از لحاظ ذخاير نفتي مقايسه شود.
با اين حال، زيرساختها در كشور جنگزده افغانستان براي استخراج اين منابع كافي نيست و كشت و صادرات ترياك مهمترين فعاليت اقتصادي مردم آن كشور را تشكيل ميدهد.
آمريكا كه به زودي نيروهاي خود در افغانستان را به ۱۰۰ هزار نفر افزايش خواهد داد، به همراه حكومت مركزي افغانستان با شبه نظاميان گروه طالبان در جنگ هستند. علاوه بر اين، درگيريهاي ديگري هم در اين كشور جريان دارد.
با وجود اين، آمريكا تنها يكي از كشورهاي متعددي است كه در بحبوحه منافع جغرافياي سياسي به افغانستان نظر دارد. روابط آمريكا با پاكستان، روسيه و چين در شرايطي كه هر چهار كشور براي دست يافتن به اين منابع مسابقه گذاشته اند، بسيار پيچيده خواهد بود.
روزنامه انگليسي تايمز سال گذشته با چاپ مقالهاي خاطر نشان كرده بود كه وزير معادن افغانستان توسط مقامات آمريكايي به گرفتن ۳۰ ميليون دلار رشوه براي توسعه معادن مس اين كشور توسط چين متهم شده است.
در چنين شرايطي ثروت طبيعي ميتواند، آيينه نگون بختي افغانستان باشد. به زبان ديگر، ثروت معدني تازه يافت شده به جاي آوردن صلح به اين كشور، مي تواند باعث شود كه گروه طالبان و قدرتهاي ديگر با شدت بيشتري به جنگ براي بازپسگيري كنترل منطقه دست بزنند.
ذخایر زیرزمینی افغانستان "رحمت اند یا لعنت"
دويچه ويله : مقامات ایالات متحده امریکا اعلام کرده است که درافغانستان ذخایر زیرزمینی ای به ارزش 1000 ملیارد دالر وجود دارد. اکنون این سوال همیشگی وجود دارد که آیا این ذخایر معدنی برای افغانستان مایه رحمت اند و یا موجب لعنت.
تبصره های اکثر روزنامه های مشهور اروپایی به همین موضوع اختصاص دارند.
روزنامه آلمانی نویه اوسنا بروکر سایتونگ درشماره پانزدهم ماه جون خود می نویسد: "اینکه افغانستان مالک ذخایر زیرزمینی غنی است، کدام مسئله جدیدی نیست. شوروی ها قبلاً این را می دانستند. یک شرکت بزرگ دولتی چینی دوسال قبل امتیاز بهره برداری یکی ازبزرگترین معدنهای مس جهان درافغانستان را به دست آورد. ذخایر دیگری وجود دارند که منتظر استخراج شدن می باشند. این معادن عبارت اند از : طلا، کوبالت ، لیتیوم ونیوبیوم . این ثروتها می توانند برای کشوربه شدت فقیر افغانستان هم رحمت باشند وهم لعنت.
نمونه بسیار خوف انگیز داشتن معادن غنی، کشورهای نایجریا وکانگو اند. دراین کشورها جنگ داخلی، اختلافات قبایل ونخبگان حاکم فاسد موجب آن شده اند که قشرهای وسیع مردم زندانی فقر واغتشاش گردند. اما بالمقابل آسترلیا، ناروی وهمچنان بوتسوانا کشورهایی اند که افغانستان می تواند ازآنها بیاموزد. بهره برداری ازمعادن می تواند هزاران مشغله و کار ودرآمد متنابهی ازناحیه صادرات را تامین کند. بدین رتیب افغانستان به مثابه ی کانون بحران یک امکان واقعی دارد تا ازچنگال فقر درامان گردد.
یک چالش دیوآسا همان وضع بد امنیتی می باشد که براثر دهشت طالبان والقاعده دربخشهای ازافغانستان فاجعه آفریده است. علاوه براین فساد اداری، خویشخواری اقتصادی وبی ثباتی سیاسی برحکومت کابل حاکم است. نکته دیگر این است که پیدا شدن معادن می تواند دربسیاری کشورهای غربی موجب دامن زدن این شعارگردد: "خونی نباید برای مس ریخته شود". رونامه ی ویست دویچه الگیماینه سایتونگ درارتباط به همین موضوع می نویسد:
حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان ازکشف معادن زیرزمینی مسروراست. با اینهم اینکه آیا لیتیوم یا مس می تواند کشور جنگزده افغانستان را به پیش براند، خود قابل سوال است. معادن یک کشورمی توانند هم رحمت باشند وهم لعنت. اکثراً مردم آن کشورهایی می توانند ازاین معادن غنی گردند که برعلوم وفن آوری ای که مستلرم چنین معادن اند، دسترسی داشته باشند.اما مردم کشور دارنده ی معادن ازآن بهره مند نمی شوند. نفت درنایجریا یک نمونه ی خراب چنین حالتی می باشد. یا اینکه معادن کانگو موجب بدبختی شده است. دراین کشورها همه معادنی وجود دارند که بازارهای جهانی بدان ضرورت دارند. یعنی دراین کشورها طلا، نقره، الماس، جست وکوبالت وجود دارد. اما ازسالها بدینسو براین کشورها جنگ حاکم است. اما می تواند شکل دیگری هم باشد. مثلاً درناروی که یک حکومت قوی برسرکاراست وبرای رفاه جامعه برنامه های عاقلانه ای دارد، همه مردم ازاین معادن مستفید می شوند.این درحالی است که افغانستان ازداشتن یک حکومت باثبات وصلح به دور است. واین علامت خوبی نیست. اما برای امریکاییان این معادن ارزش زیادی دارند. جنگ پرتلفات درسرزمین کوهپایه های هندوکش ازجانبداری رای دهندگان امریکایی برخوردار نیست. اما البته دسترسی به منابع غنی معدنی به حضور نیروهای امریکایی درمنطقه یک وزنه جدید می دهد. جنرال دیوید پتریوس فرمانده ستاد مرکزی ایالات متحده امریکا، این کشف را " با اهمیت" خوانده است".
روزنامه ایتالیایی" لا ستامپا" به جنبه دیگری ازکشف این معادن درافغانستان اشاره کرده است.این روزنامه می نویسد:" اکنون ترس زیاد ازاین ناحیه وجود دارد که پیداشدن غیرمنتظره معادن هدفی برای منازعات مسلحانه جنگسالاران گردد. اکنون اینها منابع مالی شان را از راه تجارت مواد مخدر تامین می کنند. همچنان بیم آن وجود دارد که لیتیوم، آهن و مس فساد اداری ای را که دراین کشور وجود دارد تشدید کند".